#پسرعمو❤️
حاج محمدوصاحب جهان ؛عاشق هم بودن...
اما روزگار خوش صاحب جهان دوامی نداشت...
تاعلی میخواست بابا بگه...
پدرش براثربیماری لاعلاج ازدنیارفت... بعداون عمو"عزیزالله" حضانت علی روبه عهده گرفت ومادر وفرزندازهم جداشدند...
مادربناچاربه دنبال سرنوشت خودش رفت...اما علی ازیادش نرفت
هرچی دنبال بچش اومد
بهش گفتند:علی توی حوض خفه شده... اینطوری گفتندتا به زندگیش برگرده وهردو هوایی هم نشن...
ازاونجایی که همسرصاحب جهان مرد خداشناسی بودپیگیرخواسته همسرش شد...و به زحمت تونست نشونی روستای علی روپیدا کنه.
علی ۷ساله مشغول شبانی بود
که آدرس مادر به دستش رسید...
۵سال بعدعلی برای ادامه تحصیل به شهرمیره
علی ازبیکاری بیزاربودوعلاوه بردرس عصرها در داروخانه کناربرادرش مهدی مشغول بکارمیشه تا کمکی بهش کرده باشه...
مهدی هوای اونو خیلی داشت.
واسش پدری کرد...
علی باوجودجستجوی بسیاردر طی این سالها نشونی مادرشو پیدانمیکنه.... دیپلم میگیره...
وباشروع جنگ، هدف مهمتری برای خودش پیدامیکنه...
میره جبهه ودرجزیره مجنون بسیم چی گردان میشه...
چندین بارازطریق سپاه درعملیاتهای مختلف شرکت میکنه ...
دیگه علی جوانی ۲۰ساله شده...
آخرین مرخصی بودکه به طوراتفاقی موقع برگشت از داروخانه؛به یک زن برخوردمیکنه.
آدرس روناخودآگاه بهش نشون میده
اون عابرپیاده ؛خواهرشوهرِ؛مادرِعلی بود...
که همون روزمستقیم علی روبه منزل مادرش می بره...
وبالاخره مادروفرزندبعداز۱۸سال انتظارهمدیگرومی بینند...
اما این وصل؛ کوتاه تر ازاون چیزی بود که هرکسی فکرشومیکرد...
علی ۲هفته بعدعازم جزیره مجنون میشه ...
مادربه محض شنیدن پابرهنه تا ایستگاه اعزام میره امادیگه اتوبوس اعزام رفته بود...
علی رفت ودرهمون عملیات گمنام شد.
دوباره کار مادرشد انتظار...😔
اما هنوز غصه صاحب جهان تموم نشده!!!
این دفعه قاسم؛ برادرِعلی تصمیم میگیره به جبهه بره تا انتقام خونِ برادرشوبگیره...اما اونم شهیدمیشه....
پیکرِقاسم روشبانه پتوپیچ به مادرتحویل میدن ویک سنگ قبردلخوشی مادرمیشه...
ولی پیکرِعلی هنوزبرنگشته....
۱۲سال ازاین انتظاردوباره میگذره...
تا اینکه بازم علی نشونی مادرش رو پیدامیکنه....
یک پلاک وچندتکه استخوان برای همیشه سهم وقرار مادرمیشه ....
حالا صاحب جهان ؛صاحب دوجهان شده است...صاحب دومزار....صاحب دوشهید....
این داستان پسرعموی شهیدبرزگرمی باشد..(رجبعلی فلاح)
نام خانوادگی پدربزرگِ شهیدبرزگر ؛ "فلاح" می باشد.
پدرشهیدبرزگر(آقا ذبیح الله)برای خودداری از سربازی پسرانش وعدم خدمت به شاه فامیلی خودرا تغییر میدهد...اما زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ۳پسر عازم جبهه میشوند
شادی روح این مادر ودوشهیدش
☀️رجبعلی فلاح
🌟ابوالقاسم نجم الدین
صلوات
🌸اللهم صل علی محمدوعلی محمد وعجل فرجهم....
علی هرهفته برسرمزارشهدای گمنام میرفت ودوروزازهفته بیادحضرت زهرا"س"روزه میگرفت و ازهمه یک خواهش داشت:
دعایم کنید شهیدگمنام شوم....
کتاب صاحب جهان در راه است.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🙏💔
توبه میكنم
از تمام روزهايى كه
بدون فكر كردن به شما شب شد...
توبه میكنم
از تمام نمازهايى كه
بى ياد شما خوانده شد...
توبه میكنم
از تمام حرمهايى كه
بدون خواندن دعا بر فرج زيارت شد...
توبه میكنم
از تمام كارهايى كه
بى رضايت شما انجام شد...
توبه میكنم
از با شما نبودن
از به فكر شما نبودن
از اين همه فاصله...
توبه میکنم پدر مهربانم...امام زمانم
▪️يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند !
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد !
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند !
من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟
«به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه»
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هروقت دلت از زندگی گرفت
یادت بیار که.....
سختی ها، غصه ها نیومدن که بمونن ...
هیچ چیزی تا ابد ثابت و یکنواخت نیست !
به قول سهراب به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد ...
باید تاریکی باشه تا
قدر روشنایی رو بدونیم ...👌
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دین رادر زمان درست به فرزندانمان بیاموزیم.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#خــدا هـسـت
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است خدا هست،
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست،
کودکی رفت کنار تخته،گوشه تیرک این تخته نوشت:در دل کوچک من،
درد زیاد است
ولی یاد خدا هست
مادری گفت دلم میلرزد،
کودکانم چه بپوشند،چه بگویم که بدانند
نداری درد است،
پدر از شرم سرش پایین بود
زیر لب زمزمه میکرد:
خدا هست و خدا هست ، خداهست
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
مهم اينه روزت كه تموم ميشه
خودت از خودت راضی باشی
(خدا ازت راضى باشه)
نگران باقی چیزها نباش.
دکترعلی شریعتی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله
با همراهان خود در صحرایی عبور میکرد
كه به شتربانى رسیدند
حضرت یکی از همراهان را فرستاد
تا از او شير بخواهد
شتربان گفت: آنچه در سينه شترهاست
صبحانه قبيله است
و آنچه در ظرف هاست شام آنهاست!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
خدايا مال و فرزندانش را زياد گردان
آنگاه به راه افتادند تا به چوپانى رسيدند
حضرت كسى را فرستاد تا از او شير بگيرد
چوپان گوسفند را دوشيد هرچه در ظرف داشت
در ظرف پيامبر صلی الله علیه و آله ريخت
و گوسفندى هم براى آن حضرت فرستاد
و عرض كرد:
همين اندازه نزد ما بود
اگر بيشتر هم بخواهيد به شما میدهیم
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
خدايا او را به اندازه كفاف روزى ده
يكى از اصحاب عرض كرد: يا رسول الله
براى كسى كه به شما چيزى نداد
دعائى كردى كه همه ما آن را دوست داريم
و براى كسى كه حاجت تو را برآورده ساخت
دعائى كردى كه همه ما آن را ناخوش میداريم
رسول خدا صلی الله فرمود:
آنچه كم و كافى باشد
بهتر از زيادى است كه دل را مشغول دارد
و فرمودند: خداوندا محمد و آل محمد را
به اندازه كفاف روزى عطا فرما
امام صادق عليه السلام فرمود:
خداى عز وجل مى فرمايد:
اگر بر بنده مؤمنم تنگ گيرم غمگين میشود
در صورتى كه اين تنگى او را به من
نزديكتر میسازد
و اگر بر بنده مؤمنم وسعت دهم
شادمان گردد در صورتى كه آن وسعت
او را از من دورتر میکند
↲اصول كافى
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65