فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا بی حساب و کتاب معامله کنی
خدا هم همین جوری باهت معامله میکنه
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
⭕️عکسی از مادر شهید مدافع امنیت فراجا در یاسوج که قلب ها را به درد می آورد
🔹حال و روز مادر شهید سینا آراسته که شب ها را در کنار آرامگاه مطهر فرزند شهیدش صبح می کند...
مادر شهید است دیگر، دلش میگیرد، در دلش غوغاست، آخر چه چیز می تواند برایش جای فرزندش را پر کند؟ او میگرید، او ناله و سودا سر می دهد...
🔹شهید سینا آراسته از ماموران پاسگاه میمند شهرستان دنا روز چهارشنبه دهم مردادماه ۱۴۰۲ هنگام اجرای ایست و بازرسی موقت در جاده یاسوج-اصفهان توسط یک راننده خودروی شوتی زیر گرفته شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
پیرمردی موبایلشو برد تعمیر کنه،
بعداز مدتی تعمیرکارگفت:
موبایلت سالمه پدرجان،چیزیش نیست.
پیرمرد با صدای غمگین گفت:
پس چرا بچه هام زنگ نمیزنن.
یادمون نره ....
هرچقدرهم بین مشغله هاگم شدیم
فراموششون نکنیم.
چون
اوناهمیشه منتظرومشتاق دیدن ما وشنیدن صدای ماهستند.
حتی اگرزیرخروارها خاک خوابیده باشند.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
هميشه خودت را "نقد" بدان
تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند...
سعی كن راضی به رضای حق گردی تا استاد "تغيير" شوی
نه قربانی "تقدير"...
در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان" داری نه "احساس"...
هرگز به خاطر مردم "تغيیر" نكن
اين جماعت
هر روز تو را "جور دیگری" می خواهند...
چون
درشهری كه همه در آن "می لنگند"
به كسي كه "راست" راه می رود می خندند...
به چیزی كه دل ندارد "دل نبند"...
هرگز تمامت را برای کسی "رو نكن"…
بگذار کمی "دست نيافتنی" باشی...
آدم ها "تمامت" كه كنند، "رهايت" می كنند...
و در آخر"خودت باش"
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🔆نذر تاجر
⚡️در زمان حضرت داوود علیهالسلام زنی با سه قرص نان و سه کیلو جو، در کوچه به فقیری رسید. پس سه قرص نان را به فقیر داد و پیش خود گفت: جو را آرد میکنم و از آن نان تهیه میکنم.
⚡️جو را به سر گرفت؛ در کوچه بادی وزید و تمام جو او به زمین افتاد و باد آن را برد. زن تعجّب کرد، یعنی چه؟! آیا نتیجه #صدقه این است؟!
خدمت داوود پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد و مطلب را به عرض رسانید. فرمود: «نزد فرزندم سلیمان برو تا حکمت آن را بگوید.» حضرت سلیمان علیهالسلام هزار درهم به آن زن داد زن نزد داوود علیهالسلام آمد و پاداش او را به عرض رسانید.
⚡️فرمود: «برو پولش را رد کن و بگو علّت اینکه جو را باد برد، چیست؟» نزد حضرت سلیمان علیهالسلام آمد و طالب علّت شد. حضرت سلیمان علیهالسلام فرشتهی موکّل باد را طلبید و از او پرسید.
⚡️فرشته عرض کرد: «تاجری که ثروت بسیار داشت، در بیابان وامانده و خوراکش تمام شد، با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، یکسوم ثروت خود را به او بدهد، ما جو این زن را به او رساندیم، او نان درست کرد و خورد، بر او واجب شد به وطن خود برسد و به نذرش عمل کند.»
⚡️سلیمان علیهالسلام آن تاجر را احضار کرد و تاجر اقرار کرد و زن هم حاضر شد و تاجر ثلث (یکسوّم) مالش را که معادل سه هزار و شصت دینار بود، به زن داد.
👈بعد حضرت داوود علیهالسلام به فرزندش سلیمان علیهالسلام فرمود: «ای فرزندم! کسی که #تجارت_پرسود میخواهد، با خدای کریم #معامله کند.»
📚(داستانها و پندها، ج 8، ص 131 -وقایع الایام (صیام)، ص 234)
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🥀🕊 شهید #حاج_قاسم سلیمانی
بعد از عزادارای 🍂 سفره گذاشتند
یکی از خادمین نان ها را روی سفره
می انداخت
حاج قاسم جلو رفت و آهسته به او گفت: این سفره، نان و میھمان، حرمت دارند ✋🏻 اگر نمی توانی خَم شوی و نان ها را روی سفره بگذاری، کار را به دیگری واگذار کن .
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💕 قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود .
#معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند
وقتی نام حسن درآمد، خود آقا معلم هم #خوشحال شد
چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود.
وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد؛
روی همه ی آنها نوشته شده بود: حسن...
#مهربانیهای_صادقانه ، کودکی هایمان را ازیادنبریم ..."
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻣﺴﺘﺤﻖ "ﺳﺘﺎﯾﺶ" ﺍﺳﺖ .
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ #ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺸﻨﺎﺱ . . ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ؛
ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ .. ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ !
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕊 شهید سید مسعود رشیدی
جوان لات که حتی بلد نبود سلام کند، به سرعت مجوز شهادت 🦋 گرفت.
🎧 به روایت: آقای احمدیان
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💕رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا ۲۰ ریال اجاره بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
چون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر
اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت ”
اینهادرسه ...تا
توی دوره زمونه الان که به قدر کافی
کرایه هاکمرشکن هست
با فرزنددار شدن مردم دیگه کرایه هارو بالاتر نبریم...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
⭐️#شهید_مدافع_حرم
🥀🕊 شهید حمید سیاهکالی مرادی
انقدر محکم سینه میزد که بهش گفتن: کم خودتو اذیت کن!
میگفت: این سینه نمیسوزه ✋🏻
موقع شهادت همه جاش ترکش بود جز سینه اش💔
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
※ یه اسم اعظم هست در مسیر خودسازی،
که اگر در روح کسی ایجاد بشه؛
همهی قدرتها رو با خودش میاره !
※ یعنی قدرتهایی مثل صبر، گذشت، تدبیر، مهرورزی، توکل، عشق، چشم پوشی از خطاها، و ...... همه رو باهم افزایش میده!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
در قدیم یک فردی بود در همدان
به نام اصغرآواره
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها
و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمی میکرد
و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را
میشناختند و چون کسی را نداشت
و بیکس بود بهش میگفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد
و دیگه کارش این شده بود میرفت
تو اتوبوس برای مردم میزد و میخواند
و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید
تا اینجای داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مؤمن در
همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میرود
و وصیتکرده بود اگر من فوت کردم از
حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته
و گریه کن و خادم اباعبدالله علیهالسلام
و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی
است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت
من را بخوانند
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر آمدند
برای تشیبع جنازه در باغ بهشت همدان
و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه
که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش
برای خواندن نماز میت
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت
تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر
استادم حاج ملاعلی همدانی فاتحهای بخوانم
و برگردم
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین
خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که
چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته
و به سمت غسالخانه میبردند
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه
در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است
تا اسم او را شنید فریادی از سر تأسف زد
و گریست
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها
آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند
و پرسیدندچه شد که شما برای این فرد
این طور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود
شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم
و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن
شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم
وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد
ترسیدم و گفتم: یا حسین اگه این مرد
بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من
ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود
اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس
نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم
شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم
در قم نخواهم رسید
چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پائین انداختم
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود
که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو
گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که
مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟
چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما
جلوی اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها
موسیقی ننواختم
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیهالسلام
برات جبران کنه
حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای
تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته
حاجی عنایتی بهانهای بشود برای این امر
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد
و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش
را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت
نماز خواند
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر میشکنیم باز نمک میریزد
یـاحـسـیــ💔ــن
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
مرتضی سن زیادی نداشت، اما آنقدر در ماموریتهای رزمی موفق ظاهر شده بود که همه مثل یک ژنرال کهنه کار نگاهش میکردند.
همین بود که مرتضی پس از گذشت حدود شش و نیم سال حضور در خاک عراق، وارد سوریه شد و اولین جبهه حضور او در آنجا، منطقه «سیده زینب» در ریف جنوبی دمشق بود؛ در زمانیکه اکثر مناطق حومه دمشق به دست گروههای معارض مسلح افتاده بود و نبردها به ورودیهای شهر دمشق رسیده بود.
مرتضی حسین پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده شهید محسن حججی بود. او صدها نفر همچون محسن حججی را زیر دست خود پرورش داد تا تکفیریها نتوانند حتی به بخشی از خواستههای خود در منطقه برسند.
این فرمانده زبده نظامی در همان معرکهای که شهید حججی به اسارت درآمد به شهادت رسید اما پیش از شهادتش نقشه شوم داعش را برای به راه انداختن حمام خون بر هم زد و جان بسیاری از رزمندگان مقاومت را نجات داد.
یادوخاطره فرمانده شجاع و قهرمان شهید مدافع حرم
#مرتضی_حسین_پور گرامی باد🌷
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌷فرازی از وصیتنامه شهیدمحمدبرزگر
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر لحظه در حال خرید و فروشیم
خودمون و لحظات عمرمون رو چند میفروشیم؟؟
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#چوپان و مار
🔻ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ میگذاشت.
ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽآمد، ﺷﯿﺮ را میخورد ﻭ سکهاﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ میانداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ.
ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش میکنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.
نتیجه=طمع برکت را نابودمی کند.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی:
همه میروند فقط خدا میماند
قل جاء الحق وزهق الباطل
ان الباطل کان زهوقا.....
کاش ایمان ماهمرنگ وبوی اخلاص واراده توراداشت....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#حکومتداری_علی
💢تلافی کردن ممنوع،حتی در جنگ
✅در جنگ صفين ، "معاويه" آب را بر روى سپاه امام على عليه السلام بست.
سپاهیان امام علی #حمله کردند و دشمن را از شريعه عقب راندند.
امام علی بعد از فتح شريعه،متوجه شدند كه تعدادى از #سربازان نيامده اند.
از آنها خبر گرفتند ، در پاسخ گفتند:
«آنها را در شريعه نگهبان قرار داديم تا همانطورى كه معاويه و سربازانش آب را بر روى ما بستند، ما هم به #تلافى، آب را بر روى آنها ببنديم.»
امیرالمومنین فرمودند:
«به آنها بگوييد هر چه زودتر برگردند و اجازه دهند که سپاه دشمن هم از آب بنوشند؛ آنها در #بستن آب بر روی شما ستم کردند، آیا شما هم با تلافی کردن، ستم می کنید؟!»
📚وقعة صفّين ، صفحه ۱۶۵
📚مروج الذهب، جلد ۲، ص ۳۸۶
📚الفتوح، جلد ۳، صفحه ۱۱
مولا جان....
خوب شدرفتی وندیدی که چگونه
دست پرورده معاویه ازقطره آبی برشش ماهه حسینت دریغ نمود.
همیشه پاسخ محبت علی خیانت بود.
هرکس جای کوفیان بودکربلا را فرصت جبران محبت می دانست...اماکوفی جماعت نه تنها نمک خورد ونمکدان شکست که
نمک بر زخم های دیرین علی واولادش پاشید....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65