eitaa logo
عاشقان فاطمی💕")
183 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
135 فایل
به نام خدای خدایا به نام عاشقان خدایی 🙃❤ 🍃💕 سلام سلام 🤚💛 ب کانال 🍃پُشتِ 'خاکریزه "های عِشق "🌱"🙃❤خوش آمدید امیدوارم از کانالمون لذت ببرید ورود برادران پیگرد الهی دارد😇 کپی:آزاد صلواتی بر محمد آل محمد لف ندید💫🙈🙊
مشاهده در ایتا
دانلود
📚خاطرات راوے: {دوست شھید} آخرین بارے ڪہ از سوریہ آمد، قبل از رسیدنش بہ محلہ‌ے ما تماس گرفت و گفت نیم ساعت دیگر مےرسد. من با اشتیاق زیاد منتظرش بودم تا موتورے ڪہ همان روز خریده بودم نشانش بدهم. بہ محض اینڪہ رسید، بغلش ڪردم و از او پرسیدم:" چہ خبر؟ روزهایت چطور گذشت؟" آهے ڪشید و جواب داد:" مثل همیشہ، خداراشڪر خبرے نیست، مےبینے ڪہ خیلے خوبم. هر مجاهد راه خدا زخم و علامتے از جہاد دارد ولے تو من را مجاهد بہ حساب نیاور ڪہ هیچ علامتے از جہاد در من نیست." بہ خاطر موتور بہ من تبریڪ گفت، ولے نگران بود ڪہ من موتور خریده بودم و قول داد براے سلامتےام ڪلاه ایمنے بخرد. بعد گفت:" ما اگر بمیریم باید با مرگمان اثرے در قلب دشمن بگذاریم نہ در قلب ڪسانے ڪہ آنہا را دوست داریم." 🕊 📖
📚خاطرات راوے: {دوست شھید} هردو در ایستگاه اتوبوس نشستیم. گفت: چند روز دیگر مےروم.. با ناراحتے گفتم:" تازه رسیدے، ڪجا مےروے؟ قرار نیست این قدر زود برگردے!" جواب داد:" نگران نباش، مصلحتے وجود دارد؛ مصالح شخصے اهمیتے ندارد، من هم مشتاق دیدار همہ‌ے شما هستم و دوست دارم بمانم اما مصلحت اسلام بر هر امرے ارجحیت دارد. روز آخر بعد از اینڪہ ڪلے بہ خاطرات قدیمے خندیدیم باهم خداحافظے ڪردیم؛ اما این جدایے شبیہ بہ همہ وداع هاے قبلے نبود. احساس نگرانے مےڪردم. از شہادتش مطمئن بود. گاهے ڪہ در شہر تصاویر شہدا را مےدید مےگفت:" روزے عڪس من نیز ڪنار آن ها قرار خواهد گرفت." من بہ شوخے مےگفتم:" مگر در خواب ببینے اما در درون خود ناراحت بودم چون یقین داشتم ڪہ هرگز نمےمیرد و قطعا شہید خواهد شد."
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} 29فوریہ 2016{10اسفند سال1394} ساعت 3:30دقیقہ بامداد عمہ‌ے تماس گرفت و درحالے ڪہ متعجب از تماسش بودم؛ حال را از من پرسید. با این تماس، من بہ شدت نگران شدم و نمےدانستم چہ اتفاقے افتاده است. تا اینڪہ فردا عده‌اے از اعضاے حزب‌اللّٰہ آمدند و حضور آنہا خبر فراق را براے من بہ ارمغان آورد! خبر شہادت را بہ من دادند. خود را اثبات ڪرد و نوبت بہ من بود ڪہ خود را ثابت ڪنم. اما خیلے سخت است، چطور ڪسے مےتواند حس و حال مادرے را درڪ ڪند ڪہ سال‌ها براے فرزندش زحمت ڪشیده است، بہ او عشق ورزیده است و شاهد بال و پر گرفتن او بوده است، بہ یڪباره خبر دهند ڪہ پسرش دیگر نیست و دنیا را ترڪ ڪرده. این خبر برایم خیلے ناگوار و سخت بود و تنہا چیزے ڪہ قدرے از ناراحتے من ڪم مےڪرد، این بود ڪہ در جایگاه بلند مرتبہ و رفیع شہادت واقع شده است.
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} وقتے پیڪرش را بہ لبنان آوردند، تمام دوستانش خودرو هایشان را تزیین ڪردند و تصاویر بزرگ را روے خودروها نصب ڪردند. پیڪر بےجانش را ڪہ دیدم شہادتش را بہ او تبریڪ گفتم و یاد حضرت زینب{سلام‌اللّٰہ‌عليها} افتادم ڪہ در نیمہ‌ے روز همہ‌ے هستے خود را از دست داد و در آن لحظہ یاد و فڪر حضرت زینب{سلام‌اللّٰہ‌عليها} همراهم بود و آرامم مےڪرد. بہ خود مےبالیدم و افتخار مےڪردم و احساس قلبیم این بود ڪہ دارم یڪ داماد را بہ بہشت مےفرستم. تنہا چیزے ڪہ آن لحظہ آرامش بہ وجودم مےداد تمسک بہ اهل‌بیت{علیہم‌السلام} بود ڪہ مایہ آرامش هستند. ما هرچہ در این راه جان فدا ڪنیم و هرچہ در این راه عزیزانمان را بدهیم ڪم است؛ زیرا ڪہ ما پیروان حضرت مهدے{عج‌اللّٰہ‌تعالےفرجہ‌الشریف} هستیم. خدا او را دوست داشت و آرزویش را برآورده ڪرد. من ڪارے از دستم بر نمےآمد و فقط مےتوانستم از خدا تشڪر ڪنم ڪہ پایان زندگے فرزندم شہادت شد. در تشییع همہ‌ے شہدا حضور داشت و آن روز براے تشییع خودش همہ آمده بودند.
حضور مردم بسیار پرشور و دیدنے بود. آن روز بزرگترین و باشڪوه‌ترین تشییع در نبطیہ بود و هیچڪس آن روز را فراموش نخواهد ڪرد. در روضة‌الشھداے شہر نبطیہ بہ خاڪ هدیہ شد. 🕊 📖
ڪہ مےگوید:" لازم است خودمان را براے ملاقات با حضرت مہدے{عج‌اللّٰہ} آماده ڪنیم!" این جملہ‌ے پر مغز یعنے مےداند بعد از شہادت در ملڪوت اعلے، امام عصر، حضرت بقیة‌اللّٰہ{عج‌اللّٰہ} را ملاقات خواهد ڪرد و قطعاً اڪنون این ملاقات در ملڪوت اتفاق افتاده است. 🕊 📖
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} در یڪے از پست هایش در فیسبوڪ نوشتہ بود:" اسمم روزے جاودان خواهد شد، ولے دلیلش را نمےگویم چون شما بہ موقع متوجہ مےشوید." در مڪالمہ‌اے در فضاے مجازے بہ دوستش هم گفتہ بود:" وقتے شہید شدم، برایم یڪ پیج در فیسبوڪ بسازید، نمےخواهم وصیت ڪنم، فقط مےخواهم عڪس هاے زیبایے برایم درست ڪنید. الان دارم بہ ادلب مےروم، فقط دوست داشتم این حرف‌ها را بگویم." همہ‌ے این مڪالمات و حرف‌ها نشأت گرفتہ از آروزے قلبے بود ڪہ خود را براے شہادت آماده مےڪرد و دوست داشت زودتر این شہد شیرین را بنوشد. اما شاخص‌ترین مطلبے ڪہ از بہ یادگار مانده است یڪے از پست هاے اوست ڪہ بسیار تأمل برانگیز و جالب است
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} مطلب مہم دیگر آن است ڪہ باید بہ خاطر داشتہ باشیم ڪہ بہترین انسان‌ها بہ دنبال رشد، تعالے و تڪامل هستند. شہدا قطعاً جزء همان بہترین انسان‌ها هستند و از آنجا ڪہ زنده‌اند و بہ فرموده‌ے خداوند تبارڪ و تعالے، در پیشگاه حضرت حق روزے مےخورند؛ یعنے شہید یڪ انسان زنده و درحال تڪامل است. او روزے مےخورد و مسیر تڪاملش را ادامہ مےدهد. زیرا تڪامل شہید مانند ما نیست ڪہ با مرگ بہ پایان برسد؛ تڪامل شہید پس از دنیاے مادے نیز ادامہ پیدا مےڪند. وقتے فڪر مےڪنم زنده است، روزے مےخورد و تڪامل او ادامہ دارد براے من ڪافیست. اهمیت نمےدهم ڪہ اے ڪاش ازدواج مےڪرد، هرچند هر مادرے با ازدواج فرزندش خوشحال مےشود. من دوست داشتم پسرم ازدواج مےڪرد و خانواده تشڪیل مےداد.