#طنز_جبهه
🔰ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی». بچه خیلی شوخی بود. همه پکر ☹️☹️بودیم.
اگر بود همه مان را الان می خنداند. یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن می ایند. یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد.
🔰شک نکردیم که خودش است. تا به ما رسیدند "بخشی" سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»
بعد جلوی چشمان بهت زده ی دو امدادگر پرید پایین و گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!» و زد زیر خنده 😃و دوید بین بچه ها گم شد. به زحمت،امدادگرها رو راضی کردیم که بروند!!
🆔 @shahiddaghayeghi
#طنز_جبهه
🔰داستان صلوات
🔸بچهها با صدای بلند صلوات میفرستادند و او میگفت: «نشد این صلوات به درد خودتون میخوره»
🔸نفرات جلوتر که اصل حرفهای او را میشنیدند و میخندیدند، چون او میگفت:« برای سماورای خودتون و خانواده هاتون به قوری چایی دم کنید»
🔸بچههای ردیفهای آخر فکر میکردند که او برای سلامتی آنها صلوات میگیرد و او هم پشت سر هم میگفت: « نشد مگه روزه هستید»و بچهها بلندتر صلوات میفرستادند.
🔸بعد ازکلی صلوات فرستادن تازه به همه گفت که چه چیزی میگفته و آنها چه چیزی میشنیدند و بعد همه با یک صلوات به استقبال خنده رفتند.
🆔 @shahiddaghayeghi
❤️بسم رب الشهدا❤️
#طنز_جبهه😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن، داد میزد:
آهای...چفیه ام، سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک،کلاه، کمربند،جانماز، سایه بون،کفن، باند زخم، تور ماهی گیری، همه رو بردن!😂
دارو ندارمو بردن😁
شادی روحشون، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات😍
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈