eitaa logo
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
254 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
363 ویدیو
27 فایل
بسمِ الله الرَحمٰن الرَحیم - محبانِ حسین وصالی"شهیددهقان" - وݪادٺـ💕: ۷۴/۱/۲۶ شہادٺـ🕊:۹۴/۸/۲۱ سال تاسیس : 99/3/20 خادم کانال : @mim_vesali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•﷽• اعمال روز دحوالارض(فردا) 📌 🌙|@dehghanamiri
💟🍃 🍃بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تکونَ غُصّةً🍃 فرصت را دریاب پیش از آنکه با از دست رفتن به اندوه تبدیل شود. 💌|@dehghanamiri
🌸🍃 وقتی تو رفته باشی ، کامل نمی شود عشق ... بعد از تو تا همیشه ، این قصه ناتمام است ... ✌️ پ.ن مےنویسم عشق اما تو بخوان: شهید هر کسی از جان شیرین بگذرد عاشق تر است.... 🕊|•@dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 💎 امیرالمؤمنین علیه السلام ‌ 💫 نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده روز دحوالارض بوده است. ‌ ‌ ✨ کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، به عبادت صد سال رسیده است. ‌ 📚 مراقبات، ص186 💌|@dehghanamiri
زمین همچۅ قفس مے ماند؛ بعضے ها آفریده مے شۅند براے پرۅاز...🕊♥️ ................................................... تو بالا رفته ای من در زمینم' برادر ! روسیاهم شرمگینم😔 🥀 💌|@dehghanamiri
🌹 : معنویتۍ ك درش عمل نباشه ! معنویتۍ ك فقط روضه باشه ! و در پشتش عمل نیاد ! این معنویت نیست .. این یه مقدار حالت خلسه است و این مسائل .!🌿 ••• 💌@dehghanamiri
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 حدودا اواخر شهریور بود یا اوایل مهر ماه ۹۴ روی تخت اتاقم دراز کشیده بودم که صدای گوشی 📱همراهم به صدا در اومد نوشته بود Mamadreza تلفن رو برداشتم گفت: «داریم میایم دنبالت بریم بیرون» رسیدن خونهٔ ما با موتور 🏍سه ترکه رفتیم تا شهرک شهید محلاتی و طبق معمول گلزار شهدای شهرک بعد از خوندن فاتحه یه دوری توی شهرک زدیم. برحسب عادت محمد بدون دست موتور سواری میکرد😅😯 خلاصه رسیدیم تجریش گشنمون بود ساعت⏰ طرفای ۲۲ بود محمد گفت: «بریم یه سر هیئت پویانفر بعد بریم یه چیزی بخوریم.» ما گفتیم گشنمونه نمیایم😔 محمد گفت: «باشه شما بیرون وایسید روضه ی اولشو گوش بدم میام حیفه از دستم میره» گفتیم باشه برو بیا سریع حدودا بیست دقیقه طول کشید تا بیاد وقتی اومد گفت: «دمتون گرم خیلی بهم چسبید.»☺️ اصلا شارژ شده بود یهویی... ما گفتیم حالا که شارژی شام مهمون توایم 😅😁 خلاصه از جایی که خیلی به رستوران چمن علاقه داشت رفتیم اونجا. ساندویچ🍔 رو گرفتیم محمد گفت: «بریم توی اون چمن های اون رو به رو بشینیم بخوریم» تا نشستیم روی چمنا بارون🌧 شروع شد 😐 گفتم این نظر بود تو دادی😄 گفت: «خوبه که! بارون خیلی هم خوبه» شانس ما بارون بودا بندم نمیومد⛈ حالا اینا یه طرف، چه جوری با موتور🏍 برگشتیم طرف دیگه... وقتی رسیدیم منزل حالتی شبیه به موش آب کشیده داشتیم.😅 منو رسوند خونه و تیکه کلامی هم داشت که «مشتی هستی وصفا دادی»😊 🔸 🌷 ✨ 💌|@dehghanamiri