•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
ســلـام عــلـیـکـم بـه اعـضــای خــوب کـانـال شــهــید دهـقـان 🌱🖐 یه موضوعی هست که باید خدمتتون عرض
سلام علیکم . 🌹✋
رفقای عزیز امروز این طرح به پایان رسید .✔️
💟🍃
🍃بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تکونَ غُصّةً🍃
فرصت را دریاب پیش از آنکه با از دست رفتن به اندوه تبدیل شود.
#امام_علی_علیه_السلام
#غرر_الحکم_حدیث4362
💌|@dehghanamiri
🌸🍃
وقتی تو رفته باشی ،
کامل نمی شود عشق ...
بعد از تو تا همیشه ،
این قصه ناتمام است ... ✌️
پ.ن
مےنویسم عشق اما تو بخوان: شهید
هر کسی از جان شیرین بگذرد
عاشق تر است....
🕊|•@dehghanamiri
#حدیث❣
💎 امیرالمؤمنین علیه السلام
💫 نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده روز دحوالارض بوده است.
✨ کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، به عبادت صد سال رسیده است.
📚 مراقبات، ص186
💌|@dehghanamiri
زمین همچۅ قفس مے ماند؛
بعضے ها آفریده مے شۅند
براے پرۅاز...🕊♥️
...................................................
تو بالا رفته ای من در زمینم'
برادر ! روسیاهم
شرمگینم😔
#محمدرضا_دهقان🥀
💌|@dehghanamiri
#سخن_بزرگان🌹
#شہید_حسن_باقری :
معنویتۍ ك درش عمل نباشه !
معنویتۍ ك فقط روضه باشه !
و در پشتش عمل نیاد !
این معنویت نیست ..
این یه مقدار حالت خلسه است و این مسائل .!🌿
•••
💌@dehghanamiri
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃
#خاطره
حدودا اواخر شهریور بود یا اوایل مهر ماه ۹۴
روی تخت اتاقم دراز کشیده بودم که صدای گوشی 📱همراهم به صدا در اومد
نوشته بود Mamadreza
تلفن رو برداشتم گفت: «داریم میایم دنبالت بریم بیرون»
رسیدن خونهٔ ما با موتور 🏍سه ترکه رفتیم تا شهرک شهید محلاتی و طبق معمول گلزار شهدای شهرک
بعد از خوندن فاتحه یه دوری توی شهرک زدیم.
برحسب عادت محمد بدون دست موتور سواری میکرد😅😯
خلاصه رسیدیم تجریش گشنمون بود
ساعت⏰ طرفای ۲۲ بود
محمد گفت: «بریم یه سر هیئت پویانفر بعد بریم یه چیزی بخوریم.»
ما گفتیم گشنمونه نمیایم😔
محمد گفت: «باشه شما بیرون وایسید
روضه ی اولشو گوش بدم میام حیفه از دستم میره»
گفتیم باشه برو بیا سریع
حدودا بیست دقیقه طول کشید تا بیاد
وقتی اومد گفت: «دمتون گرم خیلی بهم چسبید.»☺️
اصلا شارژ شده بود یهویی...
ما گفتیم حالا که شارژی شام مهمون توایم 😅😁
خلاصه از جایی که خیلی به رستوران چمن علاقه داشت رفتیم اونجا.
ساندویچ🍔 رو گرفتیم محمد گفت: «بریم توی اون چمن های اون رو به رو بشینیم بخوریم»
تا نشستیم روی چمنا
بارون🌧 شروع شد 😐
گفتم این نظر بود تو دادی😄
گفت: «خوبه که! بارون خیلی هم خوبه»
شانس ما بارون بودا
بندم نمیومد⛈
حالا اینا یه طرف، چه جوری با موتور🏍 برگشتیم طرف دیگه...
وقتی رسیدیم منزل حالتی شبیه به موش آب کشیده داشتیم.😅
منو رسوند خونه و تیکه کلامی هم داشت که «مشتی هستی وصفا دادی»😊
🔸#نقل_از_دوست_شهید_بزرگوار #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری🌷
#ابــووصــال ✨
💌|@dehghanamiri