eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
594 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
37 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال شرایط مون☕️↯: 『 @shaidehkeshavarz111 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
[💚✨] دیدن گنبد خوشرنگ طلایی که مجال نگاه به هر چیز دیگری را می گیرد، چینش کاشی های فیروزه ای ریز و درشت بر تن دیوارها، آیینه کاری رواق ها که چشم را ناخودآگاه خیره این همه زیبایی می کند و استشمام عطری که در فضای حرم پیچیده برای بچه ها آن هم برای اولین بار دوست داشتنی و جذاب و شگفت آور است. از صحن کوثر که وارد صحنه آزادی می شوند، تیمور و علی از طرف کفشداری آقایان و مریم با بچه ها و مادر از طرف کفشداری خانمها وارد حرم و حوزه منور که ضریح در آنجا قرار دارد می‌شوند. او بعد از خواندن نماز زیارت و زیارت امین الله، راضیه را در گوشه ای از حرم می‌نشاند و مرضیه را با خودش برای زیارت می برد. چون فصل تابستان است و خیلی ها این فصل را برای آمدن به مشهد انتخاب کردند. حرم خیلی شلوغ است اما مریم هر طور شده او را به ضریح می رساند. این بار مرضیه در جایی که راضیه بوده، می نشیند و او برای زیارت به همراه مریم می رود اما چون جثه کوچکی دارد و در شلوغی اذیت می‌شود،خیلی نمی‌تواند اورا جلو ببرد و تا چند قدمی ضریح می روند و بر می گردند. دیگر چیزی به پایان سفر نمانده، اما مریم هنوز به دلش مانده که راضیه را به زیارت ببرد به همین خاطر این بار که به حرم می روند، او را به تیمور می دهد تا شاید از طرف مرد ها بتواند او را به ضریح برسانند. او در میان زوار در کنار مرضیه نشسته و با تسبیح تربتی که در دست دارد همین طور ذکر می گوید و تا لحظه ای که تیمور و راضیه وارد حرم می شوند، با چشم آنها را دنبال می کند. تیمور، راضیه را که با چادر و مقنعه سفید،خودش را پوشانده روی شانه هایش می گذارد و وارد حرم می شوند. خیلی وقت نیست راضیه به سن تکلیف رسیده به همین خاطر خیلی حواسش جمع است که به مردها نخورد. از وقتی هم وارد حرم شده،چند بار به او تاکید کرده که زود بروند و برگردند. خیلی معطل نمی شوند که راضیه به ضریح نزدیک می شود زیارت می کند، خادمی که نزدیک ضریح ایستاده به محض دیدن او با پری که در دست دارد بر صورتش می کشد و شکلاتی را از جیبش در می‌آورد و به او می‌دهد🦋 برگرفته از کتاب عاشقانه ای برای ۱۶ساله ها📚 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚شهیده راضیه کشاورز: دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه سعی میکنم توی این راه بیشتر تلاش کنم🦋 و ثابت قدم تر باشم.🌱 شاید امام زمان(عج)به سربازی قبولم کنه... آخه امام زمان (عج) که یار بی سواد نمی خواد...🍃 📚 💚 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میتونید کانال ما رو حمایت کنید؟ ما هم لینک کانال شما رو داخل کانال خودمون قرار میدهیم •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° بله حتما🌱 لطفا لینک کانال خودتون رو برامون بفرستید✨ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
لطفا یکی از ویژگی های شهیده را بگویید و درباره آن توضیح دهید ممنون بابت کانال خوبتون •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• چشم حتما در کانال قرار میدم🌸 لطف دارید،تشکر🙏🏻 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
عالی هستین ، بیشتر در مورد شهیده و زندگیشون بذارید (: •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ممنونم از لطف تون🦋 چشم حتما✨ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
شما با شهیده نسبتی دارین؟؟؟؟؟ •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• خیر😊 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
سلام اگه صلاح بدونید من در ادیت عکس نوشته و کلیپ بلدم....میخوام برای شهید کلیپ و عکس نوشته درست کنم...دوست داشتین آیدیتون رو بزارید •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• سلام؛ بله حتما ،خیلی خوشحال میشیم اگه در این زمینه به ما کمک کنید🌱 اجرتون با شهدا🌷 لطفا به آیدی زیر پیام بدید: ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• 🆔@shahideRaziehkeshavarz2 ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
اجرتون با شهیده🥀🌱🌱🌱 •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ممنونم از شما🙏🏻✨ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن مصاحبه با مادر شهیده راضیه کشاورز🌷 🔹برگرفته از سایت بنیاد شهید و امور ایثارگران (نوید شاهد فارس)🍃 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
درخشش یک فرشته بر سکوی قهرمانی🌱 🔸متن زیر گفتگویی است با مادر شهید ورزشکار راضیه کشاورز، بانویی که حضرت زهرا(س) را در تمام مراحل زندگی خود سرمشق قرار داده و با حجاب و عفاف خود بر سکوی قهرمانی «اخلاق، ورزش ، قرآن و ..» درخشید. 🔹برگرفته از سایت بنیاد شهید و امور ایثارگران (نوید شاهد فارس)🍃  نوید شاهد فارس:  به منزل شهید راضیه کشاورز رفتیم. دختر نوجوانی که سال 87 در حادثه تروریستی حسینه رهپویان وصال شیراز به شهادت رسید. در این گفتگو می شد با تمام وجود حضور راضیه را از بیان شیوا و دلتنگی های مادری که با ذوق و افتخار از مقام مادی و معنوی دختر شهیدش راضیه می گوید حس کرد و البته خواهری که با شور و شوق از یار شفیق و همراه همیشگی دوران کودکی و نوجوانی اش یاد می کند. در ادامه گفتگوی اختصاصی نوید شاهد فارس با مادر و خواهر شهید راضیه کشاورز را باهم می خوانیم.🍃 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: در خدمت خانواده هستیم.لطفا در ابتدا خودتان را برای خوانندگان معرفی کنید. 🔹مادر شهید: مریم سعدی هستم مادر شهید راضیه کشاورز، خانه دار. البته باید به این نکته اشاره کنم که شاید امروزه برخی بر این افکار باشند که خانه دار یعنی دور شدن از ارزشها. در حالی که یک زن خانه دار مهمترین و سخترین کار که همان تربیت فرزند صالح است و یا به تعبیری نگهداری از هدیه ای که خدای مهربان از سر عطوفت به ما داده است می باشد . کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس:  از زمان تولد و دوران تحصیلی راضیه بگویید. 🔹مادر شهید: یازده شهریور 1371 همزمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت به دنیا آمد. در زمان تولدش همه انتظار به دنیا آمدن یک پسر را داشتند زیرا او دومین فرزند دختری ام بود. ولی من با تمام عشق دستانم را رو به آسمان گرفتم و خدا را با تمام وجودم شکر گفتم. زیرا همیشه از خدا دو دختر را می خواستم که به نیت حضرت زهرا (سلام الله) اسمهایشان را راضیه و مرضیه بگذارم. راضیه دو ساله بود که به علت شغل همسرم به خانه های سازمانی پتروشیمی در نزدیکی مرودشت نقل مکان دادیم. دوران مهد و پیش دبستانی را در مهد «شهید مسیح نگهبانی» در روستای کوه سبز که 3 الی 4 کیلومتر از پتروشیمی فاصله دارد گذراند. هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند. در خرداد همان سال به شیراز آمدیم و در بلوار مدرس مستقر شدیم. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: چه زمانی تصمیم گرفتید که راضیه را به کلاس ورزش بفرستید؟ 🔹مادر شهید:همسرم کارته کار بود و بر این معتقد بود که فرزندانش باید بتوانند از لحاظ جسمی قوی و محکم باشند.  تابستان همان سال که به شیراز آمدیم، بچه ها را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: خاطره ای از روز اول فعالیت ورزشی راضیه به یاد دارید؟ 🔹مادر شهید:خواهرش می گوید. جلسه دوم که با راضیه به کلاس کاراته رفتیم، من به خاطر عدم رعایت یک نکته تنبیه شدم و بایستی تا آخر ساعت دو زانو گوشه ی زمین می نشستم. تمام مدت کلاس، راضیه چشمانش را به من دوخته بود. استاد یک استراحت کوتاه داد. راضیه به سمت من دوید و خودش را در آغوشم انداخت. شروع کرد به گریه کردن. او ترس از آن داشت که نکند استاد مرا وارد لیست سیاه «که مساوی بود با اخراج کردن» کند. خواهرم 9 ساله بود ولی دلی بزرگ و مهربان داشت کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس:  چه سالی موفق به اخذ کمربند مشکی شد؟ 🔹مادر شهید:سال پنجم ابتدایی کمربند قهوای و سال دوم راهنمایی موفق شد کمربند مشکی را اخذ کند. ~•••~•••~•••~•••~•••~•••~•••~•••~•••~••• 🔹نوید شاهد فارس: در چند مسابقه شرکت کرد؟ 🔹مادر شهید: در 11 مسابقه کومیته و کاتا . که در تمام مسابقات کومیته یا همان (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس:   پس قطعا او دختر نترسی بود که توانست در تمام مبارزات مقام نخست را کسب کند . یک خاطره از زمان مبارزه برایمان بگوید. 🔹مادر شهید: بله.مسابقات کاراته استرس و هیجان بالایی دارد. زمانی که کمربند مشکی را گرفت به مسابقات رفت. یک گروهی از بچه های شهرستان فارس معروف بودند به نترس بودن. آنان ضربات را بی هوا می زدند. زمانی که به باشگاه رسیدیم. یکی از بچه ها دوان دوان خود را به ما رساند و با اضطراب گفت: "راضیه با فلان گروه افتادی! " راضیه چیزی نگفت. به گوشه ای رفت و لباسهای کاتا را پوشید و شروع کرد به گرم کردن خودش. مسابقه شروع شد. چشمانم به راضیه دوخته شده بود که نکند از حریف بترسد! اما او آرامش عجیبی داشت و آرامشش من را آرام کرد. وقتی توی زمین رفت؛ چشمان معصومش پُر شد از اقتدار و جدیت و دیگر نمی شد به چشمانش نگاه کرد . ضربه اول را راضیه زد و دوم را حریف مقابل. پس از 4 امتیاز به صورت مساوی، راضیه شروع کرد به ضربات پی در پی زدن و کسب امتیاز. همه حیرت زده شده بودند. آری با افتخار چشم به دخترم دوخته بودم و یادم به حرفی که مدتی پیش زده بود افتاد که گفت: "مامان مطمئن باش روزی جواب زحمتهای شما و بابا را خواهم داد." دخترم روی زمین مانند یک فرشته ی زیبا می درخشید. راضیه در آن مسابقه پیروز شد. خوشحال بودم برای دختر نترسم. دور بعد مسابقه با یکی دیگر از بچه های همان گروه افتاد. پس از وقت استراحت، راضیه روی زمین رفت . چشمانش همان چشمان نترس و بی باک بود. مدت کوتاهی گذشت ولی حریف مقابل از ترس نیامد. راضیه در آن دوره از مسابقه کاراته در قسمت مبارزه یا همان (کومیته) مقام نخست را کسب کرد. تمام بچه ها دور تا دور راضیه را گرفتند. او افتخاری برای بچه های شیراز آفرید. راضیه شده بود الگوی بچه ها. استادش پس از مسابقه می گفت: «بچه ها تنها کسی که با فکر ضربه می زند راضیه است» کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: آیا ورزش مانع درس خواندنش نبود؟ 🔹مادر شهید: خیر او از لحاظ تحصیلی ممتاز بود. دست خط خوبی داشت و به نقاشی نیز علاقه داشت. دخترم از لحاظ معنوی در حال رشد بود. یا حتی در مسابقات دیگر مدرسه نیز شرکت می کرد. سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد 8 بود.  همان سال در مسابقات حفظ قرآن کریم در مدرسه مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: گفتید از لحاظ معنوی؟! می شود کمی برایمان توضیح دهید؟ 🔹مادر شهید: بله در بیان یک خاطره عرض میکنم: کلاس پنجم ابتدایی بود. توی آشپزخانه مشغول پختن غذا بودم. مدتی پیش همسرم تقویمی را خریده بود. راضیه مرا صدا زد. تقویم را در دستش گرفته بود و گفت: "مامان وقت داری برات حدیثی از امام صادق (علیه السلام) بخوانم." با آن چهره مهربان و معصومانه ای که اکثر دختر های 10-11 ساله دارند. آمد کنارم، دستی روی سرش کشیدم و او را بوسیدم . شروع کرد به خواندن حدیث که پشت تقویم نوشته بود. گفت: "مامان امام صادق (ع) فرموده اند اگر هر شخصی 40 صبح بعد از نماز، دعای عهد امام زمان (عج) را بخواند جزء یاران امام زمان (عج) می شود؛ حتی اگر در هنگام ظهور امام از دنیا رفته باشد به دنیا رجعت کرده و درکاب امام زمان(عج) سرباز او می شود." وقتی حدیث را خواند خدا را شکر کردم و برایش از خداوند طلب موفقیت و عاقبت بخیری کردم. مدتی گذشت. دیگر تاریخ و روز ماه از دستم خارج شده بود. پدرش هنوز از سرکار به خانه نیامده بود. راضیه گفت: "مامان پول بده تا برم از مغازه شکلات بخرم. 500 تومانی پول به او دادم. رفت و شکلات را خرید آمد و گفت: "مامان وقتی بابا از سر کار اومد بریم خونه هر دوتا آقام؟"  منزل پدر بزرگ هایش یکی مرودشت و دیگری در روستای کوه سبز نزدیک مرودشت بود. گفتم: "راضیه جان امروز دیگه دیره و بابات خسته است و خانه پدر بزرگ هایت هم دور است. ان شاالله جمعه ی دیگر."  ولی راضیه دست بردار نبود. مدام اصرار می کرد. گفتم: "مامان چرا انقدر اصرار میکنی؟!" گفت: "این یک رازه." گفتم: "قول میدم به هیچ کس نگم ." گفت: "مامان یادتون هست چند وقت پیش حدیثی از امام صادق (ع) برای شما خوندم؟" گفتم: آره؟ گفت: "من از همون موقع چله ی دعای عهد امام زمان (عج) را گرفتم و امروز چهل روز تمام شده و من یار امام زمان شده ام و این شکلات شیرینی یار امام زمان است." زمانی که این را گفت اشک از چشمانم سرازیر شد و افتخار کردم به داشتن دختری که دلش با امام زمانش است. او دعای عهد را تا زمان شهادتش رها نکرد . این امر در دست نوشته هایش کاملا مشهود است. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: از داستان زیارت امام رضا برایمان بگویید. 🔹مادر شهید: كلاس سوم راهنمايي بود. در مسابقات كاراته استان، مقام اول را كسب كرد و پس از آن بایستی به اردوي آمادگی، جهت شركت در مسابقات كشوری می رفت. از چند وقت قبل نیز برنامه ریزی کرده بودیم که به مشهد و زیارت آقا امام رضا (علیه السلام) برویم. چند روزی به باشگاه رفت. زمان مسابقات اعلام شد که دقیقا مصادف شد با سفر زیارتی ما. راضیه گفت: "مامان به اردو مسابقات نمی روم." گفتم: "راضیه جان چند سال زحمت کشیدی و آرزوی موفقیت را داشتی من و پدرت هم آرزوی دیدن قهرمانی تو را داریم." راضیه شروع کرد به گریه کردن و می گفت: "به زیارت امام رضا برویم."  سفر مشهد را لغو کردیم. ولی راضیه همچنان گریه می کرد. کمی با ناراحتی گفتم: "مادر چرا ناراحتی؟! خب شهریور ماه میریم!! " گفت: "آخه من چله ی زیارت امین الله گرفته بودم و با خودم قرار گذاشته ام که چله را در حرم امام رضا(ع) تمام کنم." کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🔹نوید شاهد فارس: داستان اسماء متبرکه و دستخط راضیه چه بود؟ 🔹مادر شهید: اسماء متبرکه را در پاکتی نگه می داشتم تا در آب روان بیندازم. پس از شهادت راضیه به سراغ آن پاکت رفتم تا شاید آثار بیشتری از راضیه پیدا کنم که دستنوشته ای از راضیه پیدا کردم. در آن کاغذ نوشته بود که می خواهد چله ی اخلاص عمل بگیرد. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz