eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
579 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
37 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال شرایط مون☕️↯: 『 @shaidehkeshavarz111 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
💔🍃 °: Γ🕊🌸 . . وصیت‌ایشان‌به‌تمام‌زنان‌این‌است‌ڪه: عبا(چادر)است اومےگوید عبامدل‌است‌واولین‌زنےکه‌صاحب‌عبای زنانه‌است‌حضرت‌زینب(س)بود اواین‌گونه‌بودوهمیشه‌عباروی‌سرش‌قرار داشت‌ولےحجابے که‌الان‌می‌کنیم‌وچیزهایی‌غیرمعلوم‌است مهم‌ترین‌مسئله‌این‌است‌ڪه‌دختران‌وزنان حجاب‌خودراحفظ‌ڪنند..💕🌱 . . @shahideraziehkeshavarz
دوست‌شهید: کلاس‌هاے بسیــــج‌، باهم‌بودیم‌ وطولانے بود یه‌روزبحث‌تحلیل‌ وتفسیرطول‌کشیدخوردیم‌ به‌اذان‌ مغرب‌📿. گفتن‌پنج‌دقیقه‌صبرکنیدکلاس‌ تموم‌شه‌🕐ماهم‌قبول‌کردیم‌. بعدازدودقیقه‌صداے اذان‌بلندشد واستادمشغول‌ صحبت‌بود که‌یک‌دفعه‌بابک‌🧔🏻باصداے بلندگفت‌: آقای‌فلانے،دارن‌اذان‌میگن‌. بذارید‌براے بعدنمازهمه‌برگشتیم‌یه‌ نگاش‌کردیم‌👀 ویه‌نگاه‌به‌استاد بعدش‌بابک‌گفت‌:خب‌چیه‌ اذانه‌ نمیاید!🤔باشه‌خودم‌میرم‌.بلندشدوخیلی‌راحت‌ وشیک‌دروبازکردورفت‌برای‌وضو!🙂 استادم‌بنده‌خدادیداینجوریه‌‌گفت باشه‌ بریم‌نماز.☺ @shahideraziehkeshavarz
آخرین سفر🖤 به من می گفت: مامان برام دعا کن که سال تحویل امام رضا (ع) باشم. شکر خدا نصیبش شد. وقتی برگشت خیلی مهربونتر، باوقارتر و نورانی تر شده بود. هر چی نگاهش می کردم، سیر نمی شدم؛ یک زیبایی خاصی داشت؛ اصلاً به فکرم هم نمی رسید که این مسافری که تازه از زیارت آقا امام رضا (ع) آمده، شهادتش را آقا امضا کرده و دوباره راهی سفره.🥀 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
⭕️⭕️ سلام دوستان ! ⭕️⭕️ از این به بعد هشتگِ ﴿ ﴾ هم به لیست هشتگ های کانال اضافه میشه تا متن ها و پست هایی که در رابطه با خاطرات شهیده هست رو بتونید آسون تر دنبال کنید☝️🏿🌱
سلام دوستان 💢🛑 🔆 انشالله از تیر ماه فعالیت هامون بیشتر میشه.🔆 تولید محتواهامون شامل: 🎥 📹 📋 🗒 📝 🖤 👈🏿⭕️ 💖 👈🏿⭕️ و خیلی برنامه ها وایده های دیگه ! 💛✨ ﴿ دیگه از این به بعد با این هشتگ ها میتونید هامون رو دنبال کنید. ﴾ منتظرمون باشین🌚🌱🚶‍♀
[📚💚] سوم راهنمایی که بود خیلی علاقه داشت توی دبیرستان گراشی قبول بشه. یک روز معلم علومش خانم علی نژاد به من گفت واقعاً این دختر لیاقتش را دارد که هر کاری براش بکنید معلم خصوصی بگیرید. با راضیه در میان گذاشتم؛ گفت نه مامان من هیچ وقت حاضر نمی شوم حقوق کارمندی بابام که این همه زحمت می کشه، شب کاری می ره را برای معلم خصوصی بدهم اصلاً خدا راضی نیست این حق الناسه من تا اونجایی که در توانم باشه درس می خونم و زحمت می کشم؛ ان شا الله که قبول می شوم.🥀 👈🏿⭕️ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
[💚✨] مادر شهیده راضیه کشاورز می گفت:  بعد از شهادت دخترش توی وسایلش ، دفترچه یاداشتی رو پیدا کردم، این رو توش نوشته بود....... «می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضوراو همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح»💚 👈🏿⭕️ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
+بازم 👀 برگرفته از کتابِ👇🏿 [خاطره ای از شهیده راضیه کشاورز ]☝️🏿🖤💔❤️ _______________________ ﴾@shahideraziehkeshavarz﴿ 🌱✋🏿👀
سلام دوستان 💢🛑 🔆 گفته بودیم انشالله از تیر ماه فعالیت هامون بیشتر میشه.🔆 پس تولید محتواهامون شامل: 🎥 📹 📋 🗒 📝 🖤 💖 📟 👈🏿⭕️ و خیلی برنامه ها وایده های دیگه ! 💛✨ ﴿ دیگه از این به بعد با این هشتگ ها میتونید هامون رو دنبال کنید. ﴾ منتظرمون باشین🌚🌱🚶‍♀
مادر شهید راضیه کشاورز در خاطره ای می گوید: ❤️🖤❤️🖤❤️ کلاس پنجم ابتدایی بود. توی آشپزخانه مشغول پختن غذا بودم. مدتی پیش همسرم تقویمی را خریده بود. راضیه مرا صدا زد. تقویم را در دستش گرفته بود و گفت: "مامان وقت داری برات حدیثی از امام صادق (علیه السلام) بخوانم." با آن چهره مهربان و معصومانه ای که اکثر دختر های 10-11 ساله دارند، آمد کنارم، دستی روی سرش کشیدم و او را بوسیدم. شروع کرد به خواندن حدیث که پشت تقویم نوشته بود. گفت: "مامان امام صادق (ع) فرموده اند اگر هر شخصی 40 صبح بعد از نماز، دعای عهد امام زمان (عج) را بخواند جزء یاران امام زمان (عج) می شود؛ حتی اگر در هنگام ظهور امام از دنیا رفته باشد به دنیا رجعت کرده و درکاب امام زمان(عج) سرباز او می شود." وقتی حدیث را خواند خدا را شکر کردم و برایش از خداوند طلب موفقیت و عاقبت بخیری کردم. مدتی گذشت. دیگر تاریخ و روز ماه از دستم خارج شده بود. پدرش هنوز از سرکار به خانه نیامده بود. راضیه گفت: "مامان پول بده تا برم از مغازه شکلات بخرم." 500 تومانی پول به او دادم. رفت و شکلات را خرید آمد و گفت: "مامان وقتی بابا از سر کار اومد بریم خونه هر دو تا آقام؟" منزل پدر بزرگ هایش یکی مرودشت و دیگری در روستای کوه سبز نزدیک مرودشت بود. گفتم: "راضیه جان امروز دیگه دیره و بابات خسته است و خانه پدر بزرگ هایت هم دور است. ان شاالله جمعه ی دیگر." ولی راضیه دست بردار نبود. مدام اصرار می کرد. گفتم: "مامان چرا انقدر اصرار میکنی؟!" گفت: "این یک رازه." گفتم: "قول میدم به هیچ کس نگم ." گفت: "مامان یادتون هست چند وقت پیش حدیثی از امام صادق (ع) برای شما خوندم؟" گفتم: آره؟ گفت: "من از همون موقع چله ی دعای عهد امام زمان (عج) را گرفتم و امروز چهل روز تمام شده و من یار امام زمان شده ام و این شکلات شیرینی یار امام زمان است." زمانی که این را گفت اشک از چشمانم سرازیر شد و افتخار کردم به داشتن دختری که دلش با امام زمانش است. او دعای عهد را تا زمان شهادتش رها نکرد. این امر در دست نوشته هایش کاملا مشهود است. کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
[📚🌱] ❤️🖤❤️🖤 هوا کاملاً تاریک شده که راضیه و نرگس دارند از کلاس زبان به خانه برمی‌گردند. هر دو ظهر از راه مدرسه به کلاس زبان رفتند و حالا از خستگی نای راه رفتن هم ندارند که راضیه در بین راه عینک خود را از کیفش در می آورد روی چشمانش می‌گذارد. او که عادت مدارد جز در مواقع مطالعه سر کلاس عینک بزند، با این کار کنجکاوی نرگس را برمی‌انگیزد. او عینک را از روی چشمش برداشته تا شیشه آن را تمیز کند که نرگس می‌گوید: توی این تاریکی که جلوی خودمون رو هم به زور می‌بینیم، می‌خوای چی بخونی که عینک زدی؟ راضیه عینک را روی چشمانش تنظیم می‌کند و خیلی کوتاه جواب می‌دهد: الآن فرق می کنه. منم نمی خوام چیزی بخونم. نرگس که از جواب ناقص و بی‌سروته راضیه، قانع نشده می‌گوید: معلوم هست چی می گی؟ درست حرف بزن تا منم بفهمم. راضیه که چیزی را از نرگس پنهان نمی‌کند، جواب می‌دهد: آدم عاقل از هر فرصتی استفاده می کنه تا بتونه به اهدافش برسه. سر کلاس برای اینکه بتونم ببینم، از عینک استفاده می‌کنم اما الآن عینک زدم برای اینکه نبینم. فریم عینکم رو طوری چشمانم تنظیم کردم که اگه نامحرم رد شد نبینم و فقط بتونم جلوی پام رو نگاه کنم. بخشی از کتاب عاشقانه ای برای۱۶ساله ها📚 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
چشمی که حرام رو ببینه توفیق پیدا نمیکنه امام زمانش رو ببینه گوشی هم که حرام بشنوه توفیق پیدا نمیکنه صدای امام زمانش رو بشنوه...🥀 برگرفته از کتاب «راض بابا»📚 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
- بعد مدت ها.... + بازم ✍🏿👀 [سال اول دبیرستان که امتحان شیمی داشتیم...]✋🏿🌿 ڪانال ݜـہیده‍ ږاۻیـہ ڪۺاوږز | ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
[ کاش نمازم به این دیری نمی‌شد...]✋🏿👀 + از وقتی راضیه...✨✋🏿 + برگرفته از کتاب عاشقانه ای برای شانزده ساله ها | | | | | ڪانال ݜـہیده‍ ږاۻیـہ ڪۺاوږز | ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
- بعد مدت ها.... + بازم ✍🏿👀 [سال اول دبیرستان که امتحان شیمی داشتیم...]✋🏿🌿 ڪانال ݜـہیده‍ ږاۻیـہ ڪۺاوږز | ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
توی یکی از کتاب های شهیده نوشته بود📖 وقتی میرن غسالخانه جسد رو که میارن واسه غسل🥀 روی کاورشهیده اشتباهی بجای راضیه نوشته بودن ....📻 شهیده رقیه کشاورز 🍂 قشنگ نیس؟🙃💔
به همه لباس های یک‌دست دادن برای افتتاحیه اما راضیه و خواهرش ....
برگرفته از کتابِ👇🏿 [خاطره ای از شهیده راضیه کشاورز ]☝️🏿🖤💔❤️ 🌱 ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
[ سال اول دبیرستان امتحان شیمی داشتیم ]🙂✨ 📖📚📝 ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
برگرفته از کتابِ👇🏿 [خاطره ای از شهیده راضیه کشاورز ]☝️🏿🖤💔❤️ 🌱 ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz
[ سال اول دبیرستان امتحان شیمی داشتیم ]🙂✨ 📖📚📝 کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صدایی برای آخرین بار... روز شهادتش دعوت بودیم خونه مادربزرگش. گفتم اگه میتونی بیا... گفت: من تا ۵ و ۶ کلاسم، اگه بتونم شب بیام. اینو که گفت، همیشه موقع خدافظی یا علی می‌گفت... گفتم پس میای دیگه؟ گفت: باشه مامان، خدافظ یاعلی... دیگه رفت و همون آخرین بار بود که صداشو شنیدم... | | ----------
💔بدترین خاطره شهیده راضیه کشاورز : یک روز که دفترش را ورق میزدم و می‌خواندم خاطره ای توجه مرا جلب کرد👌تحت عنوان بدترین خاطره💔 راضیه زمان مدرسه روزه بوده و یکروز که حالش بد میشه کادر مدرسه به او اجبار می‌کند که روزه اش را بخورد.. اما راضیه قبول نمیکنه .. در نهایت آنها به راضیه اجبار می‌کنند بخاطر حال بدش روزه اش رو بشکند و شهیده ناچار میشود ...🥀 راضیه آن روز را تحت عنوان بدترین روز/خاطره یاد می‌کند در حالی که اتفاقات بدتری هم افتاده بود مانند شکستن دست خواهر راضیه که به سختی شدیدی افتاده بود به نقل مادرشهیده🕊
[ سال اول دبیرستان امتحان شیمی داشتیم ]🙂✨ 📖📚📝 ѕнαнιderαzιeнĸeѕнαvαrz