⊰🥀⊱
نزدیک ظهر بود ، از شناسایی بر مےگشتیم ، از دیشب تا حالا چشم روے هم نگذاشته بودیم ! آنقدر خسته بودیم که نمیتوانستیم پا از پا برداریم ، کاسه زانوهامان خیلی درد میکرد ، حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن …! صبر کردم تا نمازش تمام شد . گفتم ، زمین این طرف چمنیه ، بیا اینجا نماز بخوان … گفت ، اون جا زمین کسیه ، شاید راضی نباشه !#غلامحسینافشردے #سالروز_شہادت #شهیدحسنباقرے