💐🌸🍀🌹🍀🌸💐
#عید_فطر
#اسارت
#نماز_عید
خاطره ای در مورد
#عید_سعید_فطر
روزهای پر برکت ماه ضیافت اللَّه سال 68 سپری شده بود، در روز عید فطر آن سال آزادگان برای سپاسگزاری به درگاه حقتعالی که به آنان توفیق روزه داری و احیای شبهای قدر را در شرایط دشوار زنجیرهای اسارت، عطا کرده بود همچون عموم مسلمانان، آن روز را جشن گرفتند.
اسرا در ملاقاتهای خود، این روز سعید را تبریک گفته و از خداوند متعال قبولی طاعات و عبادات همدیگر را خواهان بودند.
دید و بازدیدها و معانقه ها که در پیش چشم عراقیها صورت می گرفت، سبزه زاری از گل و گیاهان صفا و دوستی را نمایش می داد.
خلاصه، شور و غوغایی برپا بود. چند نفر از دوستان بر روی تکّه صمونهای مهیّا شده، روغن سرخ شده ریخته و با پاشیدن شکر روی آن، شیرینیهای بسیار خوشمزه ای را ترتیب داده بودند و آنها را در بین بچّه ها پخش می کردند.
در این گیرودار، گروهی از بچّه ها بدون اینکه از قبل، هماهنگی شده باشد، در گوشه ای از اردوگاه مشغول برگزاری نماز عید فطر شدند به تبعیّت از آنان، جمعی دیگر در گوشه ای از ایوان «آسایشگاه شماره یک»، صفوف زیبا و منسجم نماز را بستند و بدون هیچ توجهی به تهدیدهای قبلی و سختگیریهای عراقیها، به عبادت پرداختند.
بلند کردن دستهای راز و نیاز عاشقانِ در بند، به درگاه حق و رکوع و سجودهای هماهنگ و یکپارچه، خشم و غضب نگهبانان را برافروخته بود. بعضی از آنان که از این حرکت کاملاً جا خورده بودند و دستوری برای مقابله به آنان نرسیده بود، ترجیح دادند که محوّطه را ترک کنند.
عاقبت، غافلگیر شدن عراقیها و نیز بیم و ترس از حرکتهای حساب شده آزادگان، آنان را از هرگونه تصمیم گیری تند و خشن، برحذر داشت و مجبورشان کرد که از قاعده «شتر دیدی، ندیدی» استفاده کرده و برخلاف معمول، از کنار قضیّه، بی تفاوت بگذرند.
🌷 @shahidegomnam14 🌷