#یادداشت
#تاوان_عاشقی
تاوان عاشقی روایتی پر فراز نشیب و عاشقانه های پر التهاب خلیل و آلاء است...
روایتی از سرزمین نخل و زیتون ، سرزمین مقاومت و تحدی، سرزمین همیشه در جنگ، سرزمین تونل های زیرزمینی، سرزمین انتفاضه، سرزمین ابراهیم و موسی، سرزمین خون های خفته در خاک...
کتاب صفحه به صفحه و فصل به فصل پر از اتفاقات هیجانی است
کتابی که خودتان را جای شخصیت گذاشته و به همه جا میروید
ابتدا خیابان عمر المختار غزه و کافه تریای طبقه دوازدهم هتل آدم، همان قهوه تلخ عربی را سفارش میدهید و اعلامیه و شعارها را نوشته تا شب پرینت بگیرید...
« بدنا نعیش بکرامه... بدنا نعیش بحریه... بدنا حیاه کریمه...»
سپس با موج انفجار پرتاب میشوید به جنگ هشت روزه و حمله اسرائیلی ها که موشک بر سرتان آوار کرده اند و استرسی که قبل از هر انفجار در دل دارید، همان استرسی که نمیدانی زنده میمانی یا مرده
در واقع این استرس تا بخش پایانی کتاب همراهتان هست.
از فیسبوک به واقعیت و از مسیحیت به اسلام و از تثلیث و مارکسیست به تسنن و بعد به تشیع میرسی....
صبحانه زعتر میخوری و از خوردن مقلوبه لذت میبری،در همان پاتوق همیشگی، کافه قهوتنا که روبروی دریا هست ، کنافه و چای سفارش میدهی و دنبال راه ورود از تونل های زیرزمینی هستی.... اما نمیشود که نمیشود!
تنها باشی...عاشق باشی آن هم در غزه، عشقت هم نباشد.. کتک هم بخوری .. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
ناگهان دلت میگیرد و غم عالم بر جانت رخنه میکند
ترانه ام کلثوم را گذاشته و اشک میریزی...
از غزه به مصر و ترکیه میروی و از آنجا به بیروت و ایران و سانتیاگو سفر میکنی ....
تاوان عاشقی یک اثر درام و شاید بتوان گفت تراژدی در نوع خودش محسوب میشود که تا پایان کتاب میخکوبت میکند، همان دلهره رسیدن یا نرسیدن؟!
صدای اذان صبح پخش میشود و من میمانم و کتابی که تمام شده و حس و حالی که با آن تجربه کردم...
مقاومت، عشق، دلهره، ناراحتی...
نثار شادی ارواح طیبه شهدا و رهروان راه حق صلواتی هدیه کنیم....
يك گوشه ميان اشكها، مادرها
يك گوشه، وداع دختران با سرها
اي غزه تكان مخور كه در آغوشت
خواباند تمامي علي اصغرها
«بیست و پنجم خرداد، سال ۱۴۰۲ شمسی»
ساعت چهار بامداد.
یادداشتی از خانم نرگس موسوی
بر کتاب تاوان عاشقی
@shahideqods