ما باید حسینوار بجنگیم؛
حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛
حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز كشیدن در زندگی؛
شهید#مهدی_زین_الدین
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
پنجمین روز شهادت «عباس» بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم میکوبد.
جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای روشن دلی است.
پدرم آمد و گفت: «بفرمایید»
مرد نابینا گفت: «عباس شهید شده؟»
گفتیم: «بله»
گفت: «من کسی را ندارم، من یک هفتهای است که حمام نرفتم، این شهید من را هر هفته روزهای جمعه کول میکرد و به حمام میبرد و لباسهایم را نیز میشست و بدون چشم داشت میرفت».
شهید#عباس_بابایی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🔺الگو برداری از شهداء 📣
روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی94
🔴«مراقبه و محاسبه نفس»
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻سيد اهل #مراقبه و #محاسبه بود. از #اعمال خود مراقبت مىكرد و از خودش #حساب مىكشيد. اما اين مسائل در #ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار #عادى و #ساده ظاهر مىشد. مىگفت، شوخى مىكرد، مىخنديد. بىرياى #بىريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مىكرديد تا متوجه #اخلاص در #اعمال و محاسبه و مراقبه او مىشديد.
🔸این #معنويت از پاى #درس #بزرگان و سخنرانهاى هيئت و ارتباط قوى با #شهدا بدست آمده بود. او مرتب به #مسجد مىرفت و از #كلام بزرگان استفاده مىنمود.
🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از #عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى #مكتب اين پير فرزانه. ايشان تكتك بچهها را #توصيه مىكرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همهمان #منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز #نگاه نكنيد، #گناه نكنيد!!» جملهاى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى #متأثر شدم. بعد از نصيحتهاى آن #عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك #اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همينطور هم شد.
🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى #سوخته و #متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چهقدر #اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه #سيد براى #تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبتها بود كه سيد را #آسمانى كرد.
📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگىنامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
چشم های یک شهید
حتی از پشت قاب شیشه ای
خیره به دنبال توست،
که به گناه آلوده نشوی...
#شهیدحمید_سیاهکالی_مرادی
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
در عملیات بیت المقدس با پاتک دشمن
چند تن از بچه های رزمنده شهید شدند
شاپور که به اردبیل برگشت آماج تهمت های برخی از بستگان شهدا قرار گرفت اما صبورانه تحمل میکرد.
یک روز در حیاط پادگان سپاه
پدر یکی از شهیدان که سخت بی قرار و اندوهگین بود با شاپور برخورد کرد.
شاپور با خنده ها و لبخندهای همیشگی سعی در آرام کردن او داشت.
دل شاپور را در آن لحظه دردناک کمتر کسی درک میکرد.
شاید به جرات میتوان گفت غم او کمتر از غم پدر شهید نبود.
پدر که پادگان را ترک کرد. شاپور خلوتی داشت، زانوان را در آغوش گرفت و هق هق گریه اش بلند شد.
پرسیدم چرا به او توضیح ندادی و در مقابل تهمت هایش سکوت کردی ؟
گفت : عزیزش از دست رفته چنان و حتی ذره غباری از لباس فرزندش به دستش نرسیده حق دارد. شاید در روز قیامت همین پدر شفیع من باشد.
✋اما شاپور یه دستش تو عملیات قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: «با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟
🔻عملیات والفجر ۴ مسئول محور شد.
حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بدهد. با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت.
💦لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود:« مگه مولایم در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم.» شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست. فدای لب تشنه ات یا اباالفضل 🤲صلوات🥀
اللّهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم.
❤️انتشار بمناسبت سالگرد شهادت شهید دوران
🌹شهید دوران، حقیقتی شبیه افسانهها
♦️رهبر انقلاب اسلامی: ما در سابقهى اين پايگاه [پایگاه هوایی شهید نوژه همدان] كسى مثل شهيد عباس دوران را داريم، كه بهخاطر ايمان جان خودش را آشكار و صريح بر سر يك هدف گذاشت. اگر ماجراى شهيد دوران را در كتابها خوانده بوديم يا امروز هر كس مىخواند، احتمال مىداد كه #افسانه باشد؛ اما ما آن را با چشم خودمان ديديم، كه اگر نديده بوديم، مىگفتيم افسانه است. اينها شوخى نيست؛ اينها عظمت دارد؛ همت انسانها اينجور است و ما بايستى در هر بخشى همت كنيم. ۱۳۸۳/۰۴/۱۸
👆تصویری از حضور فرمانده کل قوا بر مزار سرلشگر خلبان شهید #عباس_دوران در ۱۴اردیبهشتماه ۱۳۸۷ در شیراز
🕊شادی روح بلندش صلوات
⭐️ستارگان فارس ⭐️
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
هنگام صحبت با نامحرم، سرش را پایین می انداخت، حجب و حیا در چهره اش موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه ی پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست می گرفت و سرش را بالا نمی آورد. می گفت: پدر جان لطفا شما جواب دهید!
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🕊
🌹🍃🌹🍃
⛔️ #باید_نباید_های_رفاقت
🤫در منگنه قرار ندهید!
گاهی برای رفتارهای رفیق خود عذر و دلیل بتراشید و خودتان کار او را توجیه کنید. اگر قرار باشد مو را از ماست بکشید بیرون و دائما او را در منگنه قرار دهید که "ببین؛ تو این خطا رو کردیها، حواسم هست" دیگر شخصیتی برای رفیقتان باقی نمیماند تا بخواهد ارتباطش را با شما ادامه دهد! گاهی باید نادیده گرفت.
#شرمنده_نکنید
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌
✍پنــــــــــــــــــد امشــــــــــــب
اگـــــــر آرامـــــش میخــــــواهــــــی
مراقـــــب مـــــردم نبــــــــــاش.
اگــــــــــر ادب میخواهـــــــــی
در کـــــــــار کســـــــــی دخالــــــــت نکــــــــن
اگــــــــر پنــــــــد زنـــدگـــــــی میخواهـــــــــی
در برابــــــــر آدمهــــــــای نـــــــــادان سکـــــــــوت کـــــــن
سکــــــوت کلیــــــــــدی دولبـــــــــــه اســــــــــت
هـــــــــم ادب میکنــــــــــد.....
هـــــــم به اوجــــــــت می رســــــانــــــــد✓
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin
بهدخترشمیگفت:وقتیگرههاے
بزرگبهکارتونافتاد از خانمفاطِمه
زهرا{س}کمکبخواید،گرههاےکوچک
روهمازشهدابخوایدبراتونبازکنند..
❁ ¦↫#شهیدحاجحسینهمدانی
❁ ¦↫ #شهیدانہ
http://eitaa.com/shohadayegharibghazvin