#قسمت_چهارم
#توبه
به خودم نهیب زدم، خجالت بکش، تو این همه، به این آقا بد گفتی، ولی ایشون اومدن توی خوابت و با مهربانی باهات رفتار کرد، در ثانی آقا میدونست که تو مریضیت چیه، شالم رو انداختم روی سرم، و در اولین فرصت یک مقنعه خریدم. وصیتنامه امام خمینی که پاس کردنش برام شده بود یه کابوس رو چند بار با دقت خوندم، رفتم حرم امام، وارد حرم که شدم، شرمنده از رفتارم سرم رو انداختم پایین، همینطور سر به زیر، خودم رو رسوندم به ضریح، از آقا عذر خواهی کردم و همینطور تشکر کردم، به خاطر بزرگواریشون که هم بخشیدن، وهم شفا دادن.
پدر و مادرم رفتن انگلستان، و هر چه اصرار کردن من باهاشون نرفتم
الان عضو انجمن اسلامی دانشجویان و عضو بسیج و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال خدمت هستم
پایان
@shahidesarboland_313