#لالههای_آسمونی
💠قبل از تصرف شهر دو عیجی، در عملیات کربلای5، عراقی ها سلاح شیمیایی زدند. همه چیز به هم ریخته بود. به خاطر آتشی که دشمن می ریخت، توانایی انجام هیچ کاری را نداشتیم.
💠خیلی از بچه ها شیمیایی شدند. برادر دشتی وقتی شرایط سخت آنجا را دید، سعی کرد محراب را از منطقه خارج کند، و به عقب ببرد. هرچه اصرار کرد، آقای محراب قبول نکرد و گفت: شما بروید، من حالم خوب است. شهرک دو عیجی را، وقتی تصرف کرد به شدت شیمیایی شده بود.
💠در قنوتش همیشه گفت: اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک. از کنارش رد شدم، به شوخی گفتم: این حرف ها به تو نیامده، بیخودی دعا نکن.
💠وقتی نمازش تمام شد در حالی که چشمانش پر از اشک بود، گفت: مجید آقا، به خدا قسم، به جایی رسیده ام که از خدا، فقط شهادت می خواهم. بعد از شهادت دوستانم، دنیا برایم خیلی تنگ شده.
💠چند روز بعد، بر اثر اصابت موشک هلی کوپتر، به شهادت رسید. فقط نصف بدنش باقی ماند.
📎فرماندهٔ تیپ ۸۸ انصارالرضا
#شهید_علیاصغر_محراب🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۰/۵/۱۵ مشهد
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳۰ شلمچه ، عملیات کربلای ۵