🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#رفاقت_تا_شهادت
#شهدای_والامقام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_حسین_پورجعفرے
روزی در منطقهای در سوریه #حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود .
من #بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین #استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار،
#گلولهای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانهای شدیم برای #تجدیدوضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛
به اصرار زیاد #حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا #منفجر شد و حدود هفده تَن #شهید شدند.
بعداز این اتفاق حاجی به من گفت:
#حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهـشان_پر_رهرو
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
خاطرات دفاع مقدس
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
#شهدا_و_روزه
خیلی از رزمندگان، در ماه رمضان و در آن هوای سوزان، با دهان روزه #شهید می شدند. خود ما در منطقه پاسگاه زید، عملیات رملی می کردیم و به چشم می دیدیم که در آن منطقه، بعد از منور زدن توسط عراقی ها، برخی از رزمندگانمان، با دهان روزه و با تیر خلاص دشمن به #شهادت می رسیدند.
یکی از این #شهدا، #شهید_کبیری از بچه های سپاه بود؛ یادم می آید یک بار این #شهید_والامقام ، پس از آن که سحری خود را خورده بود تا روزه بگیرد، شروع به خواندن نماز صبح کرد که همه ما از جمله خود سردار #شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)، به او اقتدا کردیم تا نماز را به امامت او و به جماعت اقامه کنیم ( البته خودِ #شهید_کبیری متوجه نشد که ما به او اقتدا کردیم) این قدر معنویت #شهید_کبیری بالا بود که فقط قنوت نماز دو رکعتی صبح او، حدود ده دقیقه طول کشید و در طول قنوت هم اشک می ریخت.
خیلی ها بودند که با دهان روزه #شهید شدند، اما متأسفانه عده ای در حال حاضر آن طور که باید و شاید، قدردان زحمات و مجاهدت های این #شهدای_والامقام نیستند.
راوی :
#همرزم_شهید
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#شهدای_والامقام
#سیدعلی_اکبر_سیدهاشم
عملیات شروع شده بود
گردان ما خط شکن بود
همه چیز داشت خوب پیش می رفت
یه دفعه خوردیم به یه کانال پر از سیم خاردارهای حلقوی
باید هر جور بود از این مانع رد می شدیم
عراقی ها داشتن با تانک بهمون نزدیک میشدن
سید علی اکبر به بچه هایی که عقب بودن دستور عقب نشینی داد و با این که زخمی بود و دستش قطع شده
کاری عجیب کرد
توی فکر بودیم که یه دفعه
سید خودش رو انداخت روی سیم خاردارهای حلقوی
داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم
گفت از روی من رد بشین و برین جلو تا عراقی ها نیومدند خودتونو به کانال برسونید
هیچ که حاضر نبود رد بشه
تا اینکه ما رو به جان امام قسم داد
با گریه از روش رد شدیم
آخرین نفر من بودم دستمو گرفت
غرق خون شده بود و صداش در نمی یومد
پهلوش شکسته بود و...
اشاره کرد به پاکتی که توی جیبش بود و بهم فهموند که بردارم
فکر کردم وصیت نامه اش رو نوشته برداشتم
عراقی ها نزدیک شده بودند
باید میرفتم تا من رو نبینند
وقتی داشتم میرفتم گریه ام گرفته بود
برگشتم و به فرمانده ام نگاه کردم
دیدم آروم داره اشک می ریزه و به سختی دستاش رو به سمتم تکون میده
فکر کردم داره باهام خدافظی می کنه ...
خودم رو انداختم پشت یه خاکریز
پاکت نامه فرمانده رو باز کردم
خشکم زد
به جای وصیت نامه یه عکس دیدم
عکس دخترش بود
دختری به تازه دنیا اومده بود و هنوز ندیده بودش
تازه فهمیدم تکون دادن دستاش برا خدافظی نبوده
میخواسته بگه برگرد یه بار هم که شده عکس دخترم رو ببینم و شهید بشم
راوی :
#علی_فتحی
#خون_شهدا_را
#زیر_پا_نگذاریم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯