#تشرفات (قسمت اول)
عالم زاهد آقا سید محمد خلخالی فرمودند: سیدی جلیل، که صاحب ورع و تقوی و از پیرمردهای نجف اشرف بود با من رفاقتی داشت. ایشان منزوی بود و زیاد با دیگران مخلوط نمیشد. شبی او را به منزل خود دعوت کردم تا با هم مأنوس باشیم. ایشان هم تشریف آوردند. فردای آن شب را هم نگذاشتم بروند و تا غروب که یک شبانهروز میشد در منزل ما تشریف داشتند. فصل تابستان بود و هوای گرم که طبعاً انسان تشنه می شود، ما هم تشنه شدیم و از مایعات خنک برای رفع عطش می نوشیدیم، اما آن سید جلیل برخلاف ما هیچ اظهار عطش نمی کرد و هرچه را به ایشان تعارف می کردیم مقداری از روی تفنن می نوشید.
✨💫✨
بهمین جهت من عرض کردم: آقا شما در این یک شبانه روز چرا اظهار عطش و تشنگی نمی کنید؟ فرمودند: من تشنه نمی شوم! متحیر ماندم. تا اینکه ده دوازده روز بعد با ایشان به کوفه رفتیم، دیدم آن سید جلیل هیچ تشنه نمی شود. روز آخر که خیال برگشتن به نجف اشرف را داشتیم اصرار زیادی کردم که چرا شما تشنه نمی شوید؟ باید بدانم که اگر دارویی برای رفع عطش پیدا نمودهاید و استعمال میکنید به من هم یاد بدهید تا کمتر آب بخورم. و خلاصه اصرار زیادی کردم. اما ایشان از گفتن سر باز میزدند. پس از آنهمه اصرار فرمودند: بیا کنار شط برویم و قدم بزنیم.
✨💫✨
با هم کنار شط رفتیم، ایشان در حین قدم زدن فرمودند: چهل شب چهارشنبه به نیت تشرف به حضور حضرت ولیعصر ارواحنافداه به مسجد سهله میرفتم. یک اربعین تمام شد و اثری ندیدم. لذا مأیوس شدم و بعد از آن با کمال نومیدی متفرقه میرفتم. شبی از شبهای چهارشنبه که مشرف میشدم هنگام برگشتن مقداری از شب گذشته بود و آبی که خادم مسجد برای زوار تهیه میکرد تمام شده بود. خیلی تشنه شدم شب هم تاریک بود. با همه اینها رو به مسجد کوفه گذاشتم...
#ادامه دارد...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
🟢نجات آیت الله میرزا مهدی اصفهانی از گمراهی وهدایت او به صراط مستقیم توسّط #امام_زمان
مرحوم آیت الله میرزای اصفهانی می فرمود: «در ایّام تحصیل که در نجف اشرف بودم، در علم اخلاق وتزکیه نفس وسیر وسلوک از محضر آقای سیّد احمد کربلائی که یکی از عرفاء بلند پایه بود استفاده می کردم، تا آنکه در رشد وکمالات معنوی وتزکیه نفس از نظر ایشان به حدّ کمال وبه اصطلاح به مقام قطبیّت وفناء فی الله رسیدم.
او به من درجه وسمت دستگیری از دیگران را داد ومرا استاد در فلسفه اشراق دانست. او مرا عارف کامل وقطب وفانی فی الله می دانست ولی من که خودم را نمی توانستم فریب دهم وهنوز از معارف حقّه چیزی نمی دانستم، دلم آرام نگرفته بود وخود را در کمالات ناقص می دانستم، تا آنکه به فکرم رسید که شبهای چهارشنبه به مسجد سهله بروم ومتوسّل به حضرت بقیّة الله (ارواحنا فداه) بشوم شاید آن آقائی که خدای تعالی او را برای ما غوث وپناهگاه خلق کرده توجّهی به من بفرماید وصراط مستقیم را به من نشان بدهد.
لذا به مسجد سهله رفتم واز جمیع علومی که: «سر به سر قیل وقال، نه از آن کیفیّتی حاصل نه حال. واز افکار عرفانی متصوّفه واز بافته های فلاسفه، خود را خالی کردم وصد در صد با کمال اخلاص وتوبه به مقام مقدّس آن حضرت، خود را در اختیار گذاشتم، که ناگهان جمال پر نور حضرت بقیّة الله (ارواحنا فداه) ظاهر شد وبه من اظهار لطف زیادی فرمود وبرای آنکه میزانی در دست داشته باشم وهمیشه با آن میزان حرکت کنم، این جمله را به من فرمودند:
«طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوٍ لانکارنا»
یعنی: جستجوی معارف وشناخت حقایق از غیر خطّ ما اهل بیت طهارت مساوی است با انکار ما.
وقتی مرحوم میرزای اصفهانی این جمله را از آن حضرت می شنود، متوجّه می گردد که باید معارف حقّه را تنها وتنها از مضامین آیات قرآن وروایات اهل بیت عصمت وطهارت(ع) استفاده کند ولذا به مشهد مقدّس مشرّف می گردد، معارف قرآن واهل بیت(ع) را به پاک طینتان از اهل علم تعلیم می دهد وشاگردانی که همه اهل معنی وتشرّف وتزکیه نفس ودر صراط مستقیم معارف حقّه هستند، به جامعه روحانیّت تحویل می دهد.
بعضی از شاگردان مرحوم میرزای اصفهانی وفرزند بزرگوارش در کتاب دین وفطرت قضیّه او را این چنین نقل می کنند:
«از جمله عالمان وفقیهان ومربّیان روحانی دهه های گذشته مرحوم مبرور آیت الله آقای میرزا مهدی اصفهانی (رضوان الله تعالی علیه) است (۱۳۶۵ – ۱۳۱۳ هجری قمری) بوده است، که مراکز علمی خصوصاً حوزه علمیّه مشهد سالها تحت نفوذ وسیطره معنوی آن بزرگوار بوده وتعالیم شان از جمله حرکتهای عظیم فکری معاصر گشته که همچون سدّی فولادین در مقابل انحرافات ایستاد ومعارف قرآن وائمّه طاهرین را به عنوان تنها راه دستیابی به اسلام خالص عرضه داشته است.
بسیاری از دانشمندان شیعه که امروز نگهبانان مرزهای تشیّع اند در محضر آن بزرگوار درسها گرفته وپندها آموخته اند این تب وتابی که امروزه در زاد روز امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) می بینیم، گوشه ای از شراره های محبّتی است که ایشان به پیشگاه امام زمان (علیه السلام) می ورزیده واینک جلوه هائی از آن آشکار گشته است…
آن بزرگوار، در آن هنگامی که به تحصیل مشغول بوده وسینه خویش را از علوم اسلامی می انباشته در برخورد با روشها ومشربهای گوناگون از جمله مکاتب فلسفی وعرفانی به حیرت ونوسان کشیده می شود واضطراب عجیبی بر روحش سایه می افکند.
پریشانی وآزردگی حاصل از بلاتکلیفی، انقلاب فکری در او ایجاد می کند که نمی داند چه بکند وبه کجا برود وبه کدام سیر، از سیرهای علمی ومعنوی آن زمان رو کند.
سرانجام برای نجات از این دغدغه خاطر، به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) متوسّل می شود وچاره مشکل را از آن حضرت می طلبد.
حضرتش نیز تفضّل می کنند ودر کنار قبر هود وصالح در وادی السّلام نجف، تشریف فرما شده بر او تجلّی می فرمایند وراه را به او می نمایانند.
او که در آنجا با قلبی شکسته ودیده ای گریان دیدار را آرزو می نمود سرانجام به مقصود خود نائل می آید وشرفیاب محضر پرفیضش می شود ودرمان درد خویش را می یابد. بدین گونه که وقتی در بیداری به خدمت حضرت می رسد، بر سینه آن حضرت نواری را به رنگ سبز به عرض ۲۰ سانت وبه طول قریب ۶۰ سانت می بیند، که عبارتی به رنگ سفید، به گونه نور بر آن چنین نقش شده است:
«طَلَبُ الْمَعارِفِ مِنْ غَیْرِ طَریقنا اَهْلِ الْبَیْتِ مُساوِقٌ لِاِنْکارِنا وَقَدْ اَقامَنِی الله وَاَنَا حُجَّةُ بْنُ الْحَسَن». که کلمه «حجّة بن الحسن» قدری درهم وبه شکل امضاء نقش یافته بود.
#ادامه👇👇👇
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @shahidfahmideh313✨