🍂دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید محمد پرویزی🍁 #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

🍂دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید حمزه خسروی🍁 #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

از خاطرات شهید حمزه خسروی در کنار آیت الله خامنه ای و امام خمینی(ره)

تشیع جنازه شهدای کازرون بود شهید حمزه خسروی کنارقبری خالی نشته وگریه می کرد رفتم به حمزه گفتم چه چیزی شده حمزه روبه من کرد وگفت من هم یک روزی شهید می شوم وجسدم رادرون همین قبری که اینجاست خاک می کنند من به شوخی به او گفتم بادمجان بم آفت نداره این واقعه گذشت وحمزه شهید شد وهمان طور که خودش گفته بود درهمان قبر در گلزار شهدا به خاک سپرده شد راوی :برادر شهید

🍂دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهیدان اسدزاده🍁 #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

شهید امام رضاییِ کازرون شهید علی رضا اسدزاده شهیدی که تاریخ تولدش همزمان با تولد امام رضا(ع) و تاریخ شهادتش هم همزمان با روز شهادت امام رضا (ع)شد شهید علاقه خاصی نسبت به امام هشتم شیعیان داشتند شهید امام حسینی کازرون شهید علی اکبر اسدزاده شهیدی که دوست داشت همانند امام حسین ع شهید شود و زمان شهادت نصف سر از بین رفته بود @shahidgera

🌹مراسم سالگرد شهید هشت سال دفاع مقدس🌹 ««شهید علی اکبر شیروانی »» و روضه حضرت علی اکبر ❌زمان: جمعه ۱۸ فروردین ماه ساعت۲۰:۳۰ ❌مکان: مسجد النبی(ص) کازرون قدم به دیده @shahidgera

🍂دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید جلال نوبهار🍁 #سالگرد_شهادت #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

بازیگری که شهید شد... ....... @shahidgera

وصیت عجیب شهید:هیچ جا نگید شهید شدم فرمانده شهید مسلم دهقان بشنوید از زبان مادر شهید 18فروردین #سالگرد شهادت @shahidgera

یروز به مسلم گفتن اسم پدرت چیه گفت رفتنی گفتن رفتنی چیه گفت والا من از بچگی بابا نداشتم اسم پدرمم ماندنی است خوب اگر ماندنی بود که بودش روای:همرزمان شهید

🍂دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید مهدی سلیمانی🍁 #سالگرد_شهادت #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

🔴به فرزندم بگویید که پدرت تورا خیلی دوستت داشت ولی ادای دین از تو واجب تر بود🔴 🌹 سالگرد شهادت معلم و فرمانده شهید محمد پرویزی ویدیو حاوی عکس های بعد از شهادت افراد داری مشکلات قلبی مشاهده نکنند @shahidgera

🍂دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید سید مرتضی آوینی🍁 #سالگرد_شهادت #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

قسم به زخم سر حیدر الهی العفو #التماس_دعا

⭕️اول به قولش عمل کرد بعد شهید شد...⭕️ شهیدی که پیشنهاد ریاست کارخانه را رد کرد تا به جبهه برود بشنوید از مادر شهید شیروانی #سالگرد_شهادت ۱۹ فروردین ماه @shahidgera

🍂دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان به نیابت سپهبد شهید صیاد شیرازی🍁 #سالگرد_شهادت #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

شهیدی که تا چند وقت پیش حتی چراغ هم نداشتند #سالگرد_شهادت ۲۲فروردین طلبه شهید محمد پیرویان @shahidgera

موقعیت مکانی قبور این دو شهید عزیز در چند قدمی قطعه یک گلزار شهدای بهشت زهرا(س)هست که اکثرا تا انتهای گلزار میان زیارت میکنن و تشریف میبرن

⭕️حضرت علی به خوابش اومد مثل حضرت علی شهید شد⭕️ #شهید_حمزه_خسروی راوی جانشین شهید جناب گلستان فرد #شهدا_کازرون @shahidgera

🍂دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان به نیابت طلبه شهید محمد پیرویان🍁 #سالگرد_شهادت #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

🍂دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان به نیابت شهید نصرالله سبزی🍁 #ماه_رمضان جهت وضعیت @shahidgera

بابت این تاخیر و نبود چند روزه از تمامی مخاطبین عزیز و بزرگوار عذرخواهی میکنیم گرافیست تیم کمی کسالت دارن و محتاج دعای شما ان شا الله کسالت برطرف میشه و به روال قبل باز خواهیم گشت التماس دعا

📹⭕️صلابت و دلنشین بودن اگر یک فیلم بود⭕️ 🌹فرمانده شهید مهدی سلیمانی ندیدم آینه ای چون لباس خاکی ها🌹 شهدای مشاهده شده در ویدیو: شهید مهدی سلیمانی شهید مسلم دهقان دانلود و مشاهده با کیفیت فیلم مجموعه رسانه ای شهیدگِرا

خاطرات عملیات والفجر هشت تا کربلای هشت /1 حسن ملک‌زاده آذر ماه تازه از کازرون آمده بودم. رفته بودیم فسا برای تشییع علی­‌رضا صدیق. برای آموزش شنا به تبریز رفتیم. عملیات آینده آبی بود و امسال خیلی آموزش آبی خاکی دیده بودیم. از بعد از عملیات بدر خط هور هم که رفتیم آبی بود. هر روز چند نوبت به استخر سرپوشیده ورزشگاه تبریز می­‌رفتیم. دیداری هم با آیت‌ الله ملکوتی امام جمعه تبریز داشتیم. حاج فرهادیانفرد صبحت کرد آقا هم گریه کرد و حالش به‌هم خورد. قرآن کوچکی هم هدیه گرفتیم. ۱۱ دی ماه بود که به منطقه برگشتیم. پایگاه پنجم شکاری بودیم. تعدادی دیگر از برادران برای آموزش شنا به کرمان رفته بودند. نیروها باید یا آموزش شنا یا غواصی می­‌دیدند. روز ۱۸ دی حدود ۲۲ نفر از برادران کازرون به گردان آمدند. بیشتر بچه­‌های قدیمی بودند؛ جواد کارگریان، حسین کرمی، رحیم قنبری، علی‌اکبر سیاوش و کاظم پایدار بین آن­‌ها بودند. علی­‌اکبر سیاوش را که دیدم خوشحال شدم چون برادرانش حبیب و احد را می­‌شناختم. احد در بدر شهید شد. چون پدرشان قناد بود مسقطی داشتند. محمدجواد هم مرا اغفال می­‌کرد من هم مسقطی احد را برمی­‌داشتم می­‌خوردم. گفتم حتما علی­‌اکبر هم مسقطی داره ولی اشتباه می­‌کردم. بیستم دی‌ماه بود که به مقر جدید رفتیم. پادگان امام خمینی کیلومتر ۷جاده اهواز اندیمشک. نیروهای کازرون همه در یک سالن جا گرفتیم. سالن­‌ها آماده نبودند. آسایشگاه را درست کردیم، جلو ساختمان هم درست کردیم. زمین فوتبال را هم درست کردیم. نمازخانه کنار سالن ما بود. در نمازخانه مراسمی برای سالگرد شهادت حمزه خسروی و چهلم صدیق، مبصری و الله دادی برگزار کردیم. شب دعای کمیل را حاج آقا بنایی خواند. کم­‌کم به عملیات نزدیک می­‌شدیم. از کازرون مقداری وسایل برایم آمده بود. یک ظرف بزرگ رنگینک هم داخلش بود که الحمدالله به دستم رسید. ولی رسیدن و نرسیدنش فرقی نمی­‌کرد همه با هم خوردیم. شاید اگر مال خودم نبود بیشتر گیرم می­‌آمد. چون الان نمی­‌تونستم تک بزنم. گفتم بچه­‌ها بیایید بریم بخوریم. جو گردان هم جوری بود که مادران همه بچه­‌ها را بچه خودشون می­‌دونستند و اگر چیزی می­‌فرستادند بعد که می­‌رفتی خونه سوال می­‌کردن که فلانی هم خورد؟ و یک یک بچه­‌ها را می­‌پرسیدند. ادامه دارد مجموعه رسانه ای شهیدگِرا