هدایت شده از حســــــــــــــــن عزیزی
✨
"مَحَبَّةً لا يُؤثِرُ على مَحَبَّتِي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ "..
محبّتى از خودت را به من بده که محبت هیچ مخلوقی را ترجیح ندهم ...❤️
🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوصله داری۳۵ ثانیه از امام رضا بشنوی🌱💫
پس با دقت بخون💚
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
خون شریکی/ ماجرای عجیب دو شهید همنام
🔻اگر در اینترنت نام شهید سید_مصطفی موسوی را جستجو کنید عکس دو شهید جوان با دو چهره متفاوت نمایان خواهد شد. جالب است بدانید که اشتباهی رخ نداده و هر دو شهید، سید مصطفی موسوی هستند.
🔻هر دو از شهدای مدافع حرم هستند. هر دو متولد سال ۷۴ هستند. هر دو در سال ۹۴ شهید شدهاند. فقط یکی ایرانی است و یکی افغانستانی.
🔻جالبتر اینکه این دو شهید حدود دو ماه تاریخ شهادتشان باهم فرق دارد ولی خبر شهادت اولی که فردای همانروز منتشر شد، خیلی از خبرگزاریها عکس نفر دوم را منتشر کردند.
🔻وقتی سید مصطفی موسوی (ایرانی) در ردیف جنوبی حلب شهید شد، سید مصطفی موسوی (افغانستانی) بیخبر از شهید ایرانی در حال مجاهدت بود ولی عکسش را در سایتها به عنوان شهید ایرانی منتشر کردند.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
.
این روزها
صدای شور و شوق
و تپش های قلب عالم بیشتر به گوش میرسد...
راستی مولا جان✨
چه زمان یکدیگر را میبینیم؟
در حالیکه پرچم پیروزی را گستردهای...
آیا آن روز میرسد که ما را ببینی،
در حالی که گرد وجودت جمع شدهایم و تو،
جامعه جهانی را پیشوا میشوی؟🌤
آنگاه که زمین را از عدالت پر کردهای و دشمنانت را خواری و کیفر چشاندهای و متکبّران و منکران حق را نابود کردهای و ریشه سرکشان را قطع نمودهای و بیخ و بن ستمکاران را برکندهای.
و ما میگوییم: «الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»...
🌿پ.ن:
این روزها که خوندن اخبار خوشحالکننده و امیدآوره...
این روزها که معنی اسلام داره توی خیلی از قلبها میتپه🥺
این روز ها که یتیمان آل محمد (خصوصا آنها که نمیدانند...) در گوشه و کنار دنیا حق خواهی شان را ثابت میکنند...✊
این خبرهارا میبینیم و میخوانیم و توی ذهنمان تکرار میشود که ای نهضت بیداری ای فاطمةالزهرا سلام الله علیها...
و این همان راه حضرت زهرا ′ سلام الله علیها ′ است...💕
#دلنوشته
#محضر_مولا
هدایت شده از دفاع مقدس
نادر متن.pdf
3.03M
🌷بمناسبت سالگرد نادر طالب زاده، کتاب نادرترین یار انقلاب، تألیف ناصرکاوه
هدایت شده از دفاع مقدس
نادر مرد رسانه.pdf
9.12M
🌷بمناسبت سالگرد نادر طالب زاده، کتاب مرد میدان رسانه، تألیف ناصرکاوه
هدایت شده از دفاع مقدس
🌷به یاد مردی که فرنگ دیده بود؛ اما "فرنگی" نشد
نهم اردیبهشت __ سالروز درگذشت نادر طالبزاده است؛ مردی که فرنگ را با همه رنگ و لعابش در روزهای جوانی دیده بود، اما هیچ وقت تحت تأثیر یا شیفته آن نشد...
نادر مثل بسیاری از رجعتکنندگان از فرنگ که در همان جوانی و بعضاً با مدارک تحصیلی ناقص و تکمیلنشده، به پستهای مدیریتی بالا رسیدند و بعداً هم تکنوکرات، کارگزار و فلان و بهمان شدند، عمل نکرد و با وجود تسلط به زبان خارجی و تحصیلات و سابقۀ کار خارج از کشور، به کنج امن اتاقهای مدیریتی نرفت و راه جبههها را در پیش گرفت، تا دین و تعهدی را که در خود به انقلاب و مردم احساس میکرد، ادا کند. او نهتنها هیچگاه دنبال میزهای عافیتدار و نانهای چرب و مزایای آنچنانی نبود، که حتی در سال 1368 در اقدامی عجیب، اموال پدریاش را که خود او در آن ساکن بود، مصادره کردند و تا آخر عمر مستأجر بود و حتی توصیۀ رهبر انقلاب برای مساعدت در بازگرداندن اموال پدری هم توسط مسئولان امر نادیده گرفته شد!
او تقریباً همه کار انجام داد، ایدههایی مفصل و بلندپروازانه داشت، از خبرنگاران دنیا، برنامهسازان تلویزیونی دنیا، سیاستمداران، یا بعضی از مسائل خاص سیاست و فرهنگ آمریکایی اطلاعاتی داشت که برای خیلی از اهالی فرهنگ و هنر، حالت تبیین و روشنگری داشت. شاید مشکل نادر طالبزاده این بود که خیلی از کارها را بلد بود و این «خیلی بلد بودن» باعث شد دشمنان آشکار و پنهان زیادی داشته باشد. او سرانجام در 68سالگی و در نهم اردیبهشت 1401 کنار دوست شهیدش سید مرتضی آوینی، برای همیشه آرام گرفت
هدایت شده از همراه شهدا🇮🇷
احتیاط کن؛
توی ذهنت باشد که یکی دارد مرا میبیند!
دست از پا خطا نکنم!
مهدیِ فاطمه خجالت بکشد،
وقتی میرود ،خدمتِ مادرش که گزارش بدهد،
شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد...!
احتیاط کن؛
•| شهید سید مجتبی علمدار|•
#شهیدانه
همراه_شهدا#
هدایت شده از همراه شهدا🇮🇷
احتیاط کن؛
توی ذهنت باشد که یکی دارد مرا میبیند!
دست از پا خطا نکنم!
مهدیِ فاطمه خجالت بکشد،
وقتی میرود ،خدمتِ مادرش که گزارش بدهد،
شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد...!
احتیاط کن؛
•| شهید سید مجتبی علمدار|•
#شهیدانه
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
روزی جمعی از اشرار اصفهان که
مرتکب هرگونه خلافی شده بودند
تصمیم میگیرند کار جدید و سرگرمی
تازهای برای آن روز خود بسازند
پس از مشورت با یکدیگر به این فکر
میافتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده
و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح
خودشان تفریحی بکنند
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال
یک روحانی میگردند که از قضا چشم آنان
به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم
آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی ره میافتد
که در حال گذر بودند
گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این
عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را
میبوسند و از ایشان تقاضا میکنند که
جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان
حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند
ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود
و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد
نمیبینند ولی با خود میاندیشند که
شاید حکمتی در آن کار باشد
به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به
همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند
سرانجام به خانهای میرسند
و آنان از ایشان دعوت میکنند
که به آن مکان وارد شوند
به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با
لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت
از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم
حضرت آیت الله بیدآبادی میگوید:
به به! حاج آقا خوش آمدی صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا میشوند
و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش
جلوی ایشان را گرفته و میگویند:
چاره ای نداری جز اینکه امروز را با ما بگذرانی
آن عالم سالک در همان زمان متوجه
دسیسه آن گروه مزاحم میشوند
و به ناچار داخل اتاق میشوند
آن جماعت گمراه به ایشان دستور میدهند
که در بالای اتاق بنشینند و سپس همان زن
که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود
در حالی که دایرهای یا تنبکی به دست
داشته وارد اتاق میشود و شروع به زدن
و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد
جماعت اوباش نیز حلقه وار
دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند
زن مزبور در حال رقص گه گاه به آن عالم
ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی
به آن بزرگوار نیز مینماید این شعر را
خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق
شعف و شادی و سرگرمی خود بودند
و ایشان سر به زیر افکنده بودند
ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان
میفرمایند: تغییر دادم
به محض اینکه این دو کلمه از دهان
عالم سالک خارج میشود آن جماعت
به سجده میافتند و از رفتار و کردار خود
عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن
ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز
حکم توبه بر آنان جاری مینماید
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار
فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از
تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم
↲حکایات عاشقان خدا، جلد اول
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°