eitaa logo
[شهیدجاویدالاثر غلامحسین اکبری]
1.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
11.1هزار ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ | سنگر نباید خالی بماند! به بیان شهید همدانی، پنجاه درصد موفقیت عملیات مرصاد را مرهون سردار ٣٠ ساله‌ای هستیم به نام «بهرام مبارکی»🍃 شهید در سال ۵٩ به عضویت سپاه پاسداران درآمد، به آبادان رفت و مشغول رزم شد. پس از مدتی با خانواده‌اش راهی همدان شد و به لشکر ٣٢ انصارالحسین علیه السلام پیوست. مرداد ۶٧ بود و شهید مبارکی در حال ساماندهی نیروهایش برای حرکت به سمت جنوب بود که خبر حمله منافقان از سمت کرمانشاه به او رسید❗️ نیروهایش را جمع کرد و شدند اولین گردان مقابله‌کننده با منافقین در جریان عملیات مرصاد. شهید مبارکی، گویا رسالتش را در مقابله با منافقین دیده بود. این را نحوه شهادتش بیشتر روشن می‌کند. آن زمان که در تنگه مرصاد، تیر خورد❤️‍🩹 با وجود دستور شهید همدانی به بازگرداندن ایشان به عقب، شهید مبارکی درخواست کرد که بگذارد او به صورت نشسته در سنگر بماند و به خاطر برگرداندن او، تعداد نفرات کم نشود🥲🥺 نیروهایش می‌گویند: «بارها در اثر حمله منافقین عقب نشینی میکردیم اما تا چشممان به شهید می‌افتاد بازمی‌گشتیم». نقش فرماندهی شهید مبارکی در جلوگیری از ورود منافقین به کرمانشاه بی‌نظیر بود... انجام وظیفه‌ای که برای همیشه در تاریخ ثبت شد🌱
. ✨💎سخن شهید بهرام مبارکی : •ما که پیرو مکتب پیغمبر(ص) و ائمه اطهار(ع) هستیم باید به اندازه توانائی خودمان به اسلام و اهداف آن خدمت کنیم و من بهترین خدمت را می‌دانم، جنگ با کفر می‌دانم و این را انتخاب کرده‌ام زندگی را در جنگ با کفر و طاغوت می‌دانم عاشق چنین زندگی هستم و از جنگ با کفار لذت می‌برم... •ما با چنین جنگ‌هایی می‌توانیم خودمان را بسازیم با چنین جنگ‌هایی می‌توانیم ایران، عراق، کربلا، فلسطین و قدس و تمام مسلمانان و مستضعفین جهان را آزاد کنیم و با جنگ است که می‌توان صلح را برقرار کرد، جنگ با کفر بزرگترین دانشگاه می‌باشد و انسان در جنگ آبدیده می‌شود! •مردان خدا دسته‌ای بودند که تمام دارائی و زن و بچه و حتی جان خویش را در طبق اخلاص گذاشته و ارزانی راه خدا کرده‌اند تا خود ظرف نور و حیات شده و جمع و جامعه‌ای را از ظلمت و فساد و ستمها به سمت نور حق رهنما شوند و بدین طریق صداقت خویش را به اثبات رسانده و عهد خویش را وفا کرده‌اند💔
﷽ | بابانظر... اولین بار که مسافر کردستان شد، رفت تا آتشی که به دست بیگانگان روشن شده بود را خاموش کند...🧨 ۱۷ سال بعد که دوباره به کردستان برگشت دیگر آن آدم گذشته نبود! تنها ۱۰۷ ترکشی که در بدنش جا خوش کرده بود کافی بودند برای اینکه شرح ماجرا کنند🥺 درست است که درد داشتند اما ترکش ها یادگار سالهای مجاهدتش بود... سالهایی که خیلی زود گذشته بودند و رفقایش را هم با خودشان برده بودند و او مانده بود و درد هایش❤️‍🩹 «کامل بخوانید»
. | بابانظر اولین بار که مسافر کردستان شد، رفت تا آتشی که به دست بیگانگان روشن شده بود را خاموش کند...🧨 ۱۷ سال بعد که دوباره به کردستان برگشت دیگر آن آدم گذشته نبود! تنها ۱۰۷ ترکشی که در بدنش جا خوش کرده بود کافی بودند برای اینکه شرح ماجرا کنند🥺 درست است که درد داشتند اما ترکش ها یادگار سالهای مجاهدتش بود... سالهایی که خیلی زود گذشته بودند و رفقایش را هم با خودشان برده بودند و او مانده بود و درد هایش❤️‍🩹 درد هایی که از او نه یک انسان گوشه گیرِ خسته که یک مرد قوی برای روزهای سخت پس از جنگ ساخته بود... بله! او باید هم قوی می‌ماند؛ اصلا شاید به خاطر همین ها او را «بابانظر» صدا میزدند🌱 سایه پدرانه‌اش تمام این سالهای جنگ و پس از آن بالای سر رزمنده هایی که تمام زندگی‌شان را در انقلاب و آرمانهایش می‌دیدند پهن شده بود⭐️ داستان زندگی بابانظر پر است از آدم های جور وا جور...اما در میان تمام این شخصیت ها، دو نام درخششی ویژه دارند. شریفی و ابراهیمی. شهیدان شریفی و ابراهیمی❗️ عملیات کربلای پنج بود که شهید شدند و آنها را در بهشت رضای مشهد به خاک سپردند. نزدیک به هم و البته با یک فاصله. یک قبر خالی که تمام این سالها خالی مانده بود...معمایی که سفر آخر بابانظر به کردستان آن را حل کرد🦋 جانباز و رزمنده بزرگ خراسان امام رضا علیه‌السلام، شهید محمد حسن نظر نژاد، سال ۷۵ پس از بارها شهادتی که حاصل درد و رنج های دوران جانبازی بود در کردستان به شهادت رسید🕊🍃 حالا وقتش رسیده بود تا کنار رفقایش آرام بگیرد؛ دقیقا بین شریفی و ابراهیمی... حالا دیگر جمعشان جمع بود. آنها رفتند و ما ماندیم و وظیفه سنگین گفتن از بابانظر ها... از آن گفتن هایی که از جنس رفتن باشد نه ماندن! ان شاء الله🌙✨
﷽ | معمولی باشیم... آدم ها به دنیا نمی‌آیند که بمیرند! آدم ها حتی به دنیا نمی‌آیند که فقط زندگی کنند و صبح را به شب برسانند! می آیند که تغییر ایجاد کنند ، رشد کنند و رشد بدهند، ساخته بشوند و بسازند... اصلا انسان بودن به همین است... شبیه درخت بودن، سنگ بودن، چوب بودن و... که هر کدام اینچنین بودنشان نامشان را میسازد. شهدا به سادگی فقط انسان بودن. دقیق که بشویم آنها خاص و عجیب نیستند، ما هستیم که عجیب و غریب زندگی میکنیم!
. | معمولی باشیم... آدم ها به دنیا نمی‌آیند که بمیرند! آدم ها حتی به دنیا نمی‌آیند که فقط زندگی کنند و صبح را به شب برسانند! می آیند که تغییر ایجاد کنند ، رشد کنند و رشد بدهند، ساخته بشوند و بسازند... اصلا انسان بودن به همین است... شبیه درخت بودن، سنگ بودن، چوب بودن و... که هر کدام اینچنین بودنشان نامشان را میسازد. شهدا به سادگی فقط انسان بودن. دقیق که بشویم آنها خاص و عجیب نیستند، ما هستیم که عجیب و غریب زندگی میکنیم! چرا همه با تمام اختلاف عقیده و... شهدا را دوست دارند؟ چون شهدا، همان مَنی هستند که قرار است همه ما باشیم...انسان معمولی. شاید بخش زیادی از اجر شهدا، زندگی کردن بین ما عجیب و غریب هاست! وقتی که حرف هایمان را می‌شنیدند و رفتارهایمان می‌دیدند... مگر میشود خدا را شناخت اما برای او از مال و خانواده و جان و ابرو خرج نکرد؟! مگر این نیست که حتی در محاسبات مادی تلاش به اندازه وسعت هدف، بیشتر میشود؟! چه چیزی بزرگتر است از آرمان های الهی؟! بهت، تعجب، خشم و نهایتا غم و دلسوزی شاید همان حالت هایی باشد که شهدا وقتی زندگی کوچکمان را می‌دیدند، برایشان ایجاد میشد. اما با همه اینها نگاه آنها به ما یک نگاه از بالا به پایین نبود... شهدا به حساب خودشان فقط معمولی بودند حتی شاید نه آنقدر معمولی که به نظر خودشان باید باشند، برای همین ذکر دائمی مناجات هایشان شکایت از خود بود! اما ما اگر هم لحظه ای یا اندکی در مسیر وظیفه باشیم و تک روزی جهاد کنیم غرور و عجب و ... بیچاره مان میکند و نمی‌فهمیم که«آهای ما فقط کمی، فقط کمی معمولی بوده‌ایم! مگر درخت برای درخت بودن مغرور میشود؟!» خلاصه این شب و روزها که مهمان سفره سید الشهدا هستیم از آقا و شهدایشان بخواهیم که فقط معمولی باشیم!
﷽ | خیلی دور، خیلی نزدیک قلب هایی که با نور محبت اهل بیت علیهم السلام روشن شده اند هر کجای عالم که باشند به وقت ادای پیمانشان خود را میرسانند...🪞 نه بُعد مکان و نه سن و سال و نه اختلاف ۱۴۰۰ ساله، باعث نمیشود که آنها از کربلا جا بمانند❗️ آنها فدائیان حسینند و تمام کائنات مأمورند تا آنها را به این آرزو برسانند. برای همین است که لشکر ۷۲ نفره ارباب ارواحنافداه جمع اضداد است و از پیر و جوان و سپاه مقابل هم یار جمع کرده است🌱✨ «کامل بخوانید»
. | خیلی دور، خیلی نزدیک قلب هایی که با نور محبت اهل بیت علیهم السلام روشن شده اند هر کجای عالم که باشند به وقت ادای پیمانشان خود را میرسانند...🪞 نه بُعد مکان، نه سن و سال و نه اختلاف ۱۴۰۰ ساله، باعث نمیشود که آنها از کربلا جا بمانند❗️ آنها فدائیان حسینند و تمام کائنات مأمورند تا آنها را به این آرزو برسانند. برای همین است که لشکر ۷۲ نفره ارباب ارواحنافداه جمع اضداد است و از پیر و جوان و سپاه مقابل هم یار جمع کرده است. فرید بچه روستا بود؛🍃 روستای لِرد حوالی شهر خلخال. تا قبل از نهم مرداد سال ۹۵، میهمان های لِرد قبل از ورود به روستا این جمله را روی تابلوی خوش‌آمد گویی می‌دیدند: «به زادگاه ۸ شهید دوران دفاع مقدس خوش آمدید!» اما حالا فرید نهمین شهید روستا شده است... «به زادگاه ۸ شهید دفاع مقدس و ۱ شهید مدافع حرم خوش آمدید!»❤️‍🩹 شاید این جمله برای این است که میهمانان و اهالی روستا حواسشان باشد که اینجا کجاست! بدانند اینجا دقیقا همان خیابان هایی است که یک شهید در آن راه میرفته است؛ همان‌جایی که یک شهید در مدرسه اش درس خوانده و در مسجدش نماز اقامه کرده است...🌙 میدانید اینجا کجاست؟ اینجا همان‌جایی است که فرید کرم پور شب های محرم _اگر مأموریت های طولانی اش اجازه میداد و خانه بود_ ذره ذره محبت اربابش را در دلش رشد داده است...🌱✨ روضه که می‌خواندند اشک میریخته و شاید به یک جای روضه که میرسیدند به هم می‌ریخته و بلند بلند گریه کرده است...روضه باب الحوائج سه ساله حضرت رقیه سلام الله علیها🥺 این را از نامی میگویم که روی تک دخترش گذاشته است! همان دختری که به خاطر دختر امام حسین علیه السلام از او گذشت و اگرچه سخت اما راهی سوریه شد...🌹 نمیدانم از روستای لِرد تا سوریه چند قدم میشود اما میدانم که از فرید کاویانی تا شهید فرید کاویانی مسافت طولانی تری است... خیلی دور و البته خیلی نزدیک! مسیری که عشق به ارباب و خانواده آسمانی شان سختی و دوری تک تک قدم هایش را آسان و نزدیک می‌کند؛ کافی است دل به راه بدهیم و آماده سفر بشویم🕊✨
| هنیئا لک یا هنیه... اسماعیل هنیه وسط اردوگاه آوارگان فلسطینی به دنیا آمد و از همان کودکی با فقر و جنگ آشنا شد😢 سختی ها اما قدشان به قامت بلند اسماعیلی که قرار بود نقشی تمدنی در این عالم ایفا کنند نبود...🌱✨ اسماعیل ذخیره خدا بود تا در این دوران به جهان بیاید و از همان جوانی تا این روزها که شصت و چند ساله شده بود برای آزادی فلسطین بجنگد و راه فتح نهایی را بگشاید و پایانش را به دست ما بسپارد🕊🍃 آزادی فلسطین برای هنیه صرفا یک هدف ملی و وطن پرستانه نبود، این را از سرمایه ها و دارایی هایی که در راه این آرمان داده است باید فهمید❗️ آرمان هنیه آنقدر بزرگ بود که به راحتی بچه ها، عزیزان، مال، ابرو و جانش را برایش خرج کند...❤️‍🩹 اطمینان و آرامش و شجاعتی که از هنیه میدیدیم همه حاکی از یک جمله بود: اسماعیل بنده خدا بود و برای خدا زندگی میکرد و می‌جنگید. او تمام دارایی ها و حتی جانش را امانتی بیش نمی‌دانست که باید خرج آنجا که او میخواهد بشود. خبر شهادت میهمان عزیزانمان اگرچه برای ما سخت است اما برای هنیه خوشحالیم💫 چرا که به قول امام خامنه‌ای: "شهید هنیه سالها جان گرامی‌اش را در میدان مبارزه‌ئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آماده‌ی شهادت بود"
﷽ | تهران یا تهران؟! آن روز ها گذشت... روزهایی که عالم تراز اول شیعیان را وسط تهران دار میزنند و مردم فقط نظاره گرند❗️ گذشت دورانی که مجبورند شیخ فضل الله را شبانه به خاک بسپارند و حتی پسرش در تشییع جنازه‌اش شرکت نکند...❤️‍🩹 از دوران شهادت شیخ فضل الله نوری وسط تهران تا شهادت شهید اسماعیل هنیه باز هم در تهران یک انقلاب فاصله است...✌️🌱 انقلابی که عظمتش نه به اندازه چهل و چند سال که به بلندای یک تاریخ است. امروز درست در سالگرد شهادت شیخ فضل الله در همان تهران برای تشییع شهید هنیه جمعیت میلیونی شرکت می‌کند و مردم نه تنها دیگر نظاره گر نیستند بلکه علم خونخواهی بلند کرده اند🩸 اینجا تهران است... تهرانِ امام خمینی! تهرانی که نماینده میلیون ها شاگرد مکتب خمینی است که صدایشان از ایران اسلامی گرفته تا دانشگاه های آمریکا برای آرمان های آقا روح الله بلند است. و در این «عصرِ خمینی» ناهماهنگ ترین موجود باند جنایتکار رژیم غاصب صهیونیستی است...📛 ما که مطمئنیم جهان خیلی زودتر از آنچه فکر میکنیم لطافت دنیای بدون اسرائیل را تجربه خواهد کرد اما یادمان نمی‌رود که این فتح را مدیون مردی هستیم «که به ما جرئت طوفان داد!»🌊 *و خوش به حال شهید شیخ فضل الله نوری‌هایی که آغاز کننده این شجره طیبه بودند🌱✨
﷽ | شهیدِ قدس مهندسی معکوس❗️ رضا استاد این کار بود و فقط کافی بود یک دیدار نسبتا کوتاه با تجهیزات جنگی غنیمت گرفته شده داشته باشد🙂 در مهارت رضا همین بس که بارها این ماجرا تکرار شده بود که رضا تجهیزات فرسوده می‌گرفت و نه تنها احیا میکرد که قابلیت های جدیدی هم به آنها اضافه میکرد...✨ خلاصه ذهن و دست های رضا آنقدر ماهر بودند که هیچ دستگاهی نباید از درست شدنش ناامید میشد..🍃 «کامل بخوانید»
. | شهیدِ قدس مهندسی معکوس❗️ رضا استاد این کار بود و فقط کافی بود یک دیدار نسبتا کوتاه با تجهیزات جنگی غنیمت گرفته شده داشته باشد🙂 در مهارت رضا همین بس که بارها این ماجرا تکرار شده بود که رضا تجهیزات فرسوده می‌گرفت و نه تنها احیا میکرد که قابلیت های جدیدی هم به آنها اضافه میکرد...✨ خلاصه ذهن و دست های رضا آنقدر ماهر بودند که هیچ دستگاهی نباید از درست شدنش ناامید میشد..🌱 اما مهندسی معکوس رضا فقط در حوزه تجهیزات نظامی نبود! رضا خوب می‌دانست که از کجا آمده و برای بازگشت باید مسیر زندگی‌اش را چگونه تنظیم کند🥲 درست است که زمان جنگ جبهه نرفته بود اما میگویند خیلی اهل کتاب بود، حتما همت و باکری و خرازی را می‌شناخت شاید خیلی بهتر از رفقایشان! و همین کافی بود برای اینکه دوباره مهندسی معکوس کند...❤️‍🩹 مهندسی معکوس شهادت! رضا حواسش بود که برای شهادت به دنیا آمده است این را از تمنای همیشگی‌‌اش برای شهادت میفهمید🌙✨ می‌دانست ظلم است که دلی شهادت بخواهد و صاحبش مسیر دیگری برود! راستی می‌دانستید رضا نظر کرده بود؟! نوجوان که بود به طور ناگهانی فلج میشود و پدرش وقتی تمام درها را بسته می‌بیند متوسل به عمه سادات میشود تا برای پسرش مادری کند🥀 و این عادت حضرت زینب سلام الله علیها است که فرزندانش را در راه حضرت ارباب ارواحنافداه بدهد🥺 رضای ۱۵ ساله آن روزها شفا گرفت تا سالها بعد فرمانده‌ نخبه‌ای بشود که به مدافعین حرم درس رزم دهد و آخر سر هم خودش در سوریه به شهادت برسد. درست در آخرین جمعه ماه رمضان...روز قدس! «رضا کارگربرزی» در روز قدس به شهادت رسید به هزار و یک حکمتی که نمیدانم. اما میدانم یک حکمتش همین بود که سالها بعد ما در آرمان ما در چنین روزی میهمان او بشویم که همه چیز در جبهه حق به قدس و فلسطین ختم می‌شود✌️🇵🇸
| فرزند روح الله دنیای به ظاهر کوچک مریم به بزرگی تمام آرمان ها و افق های بلندی بود که در سر داشت...🌙 هم برای خودش و هم انقلابش! علاقه مریم و مریم ها به انقلاب حاصل یک روز و دو روز و شور و حال جوانی نبود؛ انقلاب تجلی تمام آرزوهایشان بود...🥲 آرزوهایی که سقفش آنقدر بلند بود که سایه پر برکتش به ما نسل سومی ها هم برسد. نسل سومی هایی که امروز تماشاگر زیبایی های زندگی مریم بیست و چند ساله هستند...🌱✨ مریم خوب فهمیده بود که رمز موفقیت در پیوند عمیق با ولایت است. از زندگی فردی و خودسازی اش تا زندگی خانوادگی و به ویژه جهادش در صحنه اجتماع و دفاع مقدس، همه و همه با نور وجود آقا روح‌الله روشن شده بودند. مریم عاشق امام بود و حتما امام هم دخترش را بسیار دوست داشت...❤️‍🩹 شاید برای همین است که دیدن مریم ما را یاد امام می‌اندازد؛ انگار خاطرات تک تک لحظاتی که دعا و هدایت امام قدم به قدم زندگی مریم را پیش برده است برایمان روشن میشود🌤 و ولایت مداری و برکاتش مگر چیزی غیر از همین هاست؟! ولایتی که قرار بیقرار است و آرامش در میانه‌ی طوفانی خودخواسته❗️ ولایتی که مریمِ جوان را آنچنان غرق رسالت و وظیفه می‌کند که اصلا دنیایی برای وابسته شدن باقی نمی‌ماند. و مریم اینچنین شبیه صاحب اسمش الگو شد...🕊 نه الگوی زنان که الگوی تمام آنها که شور ولایت در سر دارند و این روزها تمام دنیایشان را در وجود پر برکت امام خامنه‌ای حفظه‌الله تعالی و آرمان های الهی شان میدانند...🥺✨ آرمان آزادی قدس، آرمان تمدن نوین اسلامی، آرمان روزهای خوش حکومت مهدوی ارواحنافداه.
﷽ | فرزند روح الله شهادت خاص است و بعضی شهادت ها خاص تر❗️ آن روزها که حضرت امام رحمة الله علیه فتوای اعدام سلمان رشدی را در ایران اعلام کردند شاید هیچ کس فکر نمی‌کرد که اولین شهید فتوا نه یک ایرانی بلکه یک جوان لبنانی الأصل باشد که تبعه فرانسه است!🌱✨ اسمش مصطفی بود و چه نام برازنده‌ای برای او...حقا که او برگزیده شده بود برای رسالتی بزرگ؛ رسالتی که خون لازم داشت و چه خبری بهتر از این برای مصطفی؟!❤️‍🩹 او اگرچه موفق نشد سلمان رشدی را به سرنوشت سزاوارش برساند اما آغازگر مسیری شد که سالها بعد یادمان بیاورد که برای ولایت راحتی و مال و آبرو که هیچ ، باید جان، فدا کرد!🥺👌 مصطفی مازح لبنانی به امام و آرمانهایش عشق می‌ورزید و در انتظار آزادی قدس شریف بود...🇵🇸 این را از متن منسوب به او که خطاب به امامش نگاشته شده است به خوبی میتوان فهمید: 🍃"هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم کرد. دستورات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد. شجاعت تو در برابر دشمنان را همیشه به یاد خواهیم آورد. در روز برگزاری نماز در قدس شریف، تو را به یاد مردم جهان خواهیم آورد." این روزها که پشت دروازه‌های قدس ایستاده ایم و اندکی بیشتر با تکبیر آن نماز آرزو شده فاصله نداریم، به یاد مصطفی باشیم...🕊 یاد او باشیم و شبیهش اسممان را هر جور که هست در این طومار بلند بالای مجاهدان آرمان فلسطین بنویسیم✌️
| جا نمانیم! صدایش هنوز در گوشمان هست؛ فریاد بلند انتقام...وعده صادقی که دوست و دشمن به آن اعتماد داشتند❗️ حاج قاسم گفت تا دو ماه دیگر چیزی به نام داعش دیگر نیست و نبود! آن زمان جز وعده صادق سردار و آرامش چشمان شهید حججی در آن لحظات سخت اسارت، چه چیزی آراممان میکرد؟!🥺❤️‍🩹 وعده تاریخی حاج قاسم در مراسم قهرمانی داده شد که شاید کمتر اسمش را شنیده باشیم. شهید مرتضی حسین پور...✨ «کامل بخوانید»
. | جا نمانیم! صدایش هنوز در گوشمان هست؛ فریاد بلند انتقام...وعده صادقی که دوست و دشمن به آن اعتماد داشتند!🌿 حاج قاسم گفت تا دو ماه دیگر چیزی به نام داعش دیگر نیست و نبود! آن زمان جز وعده صادق سردار و آرامش چشمان شهید حججی در آن لحظات سخت اسارت، چه چیزی آراممان میکرد؟! وعده تاریخی حاج قاسم در مراسم قهرمانی داده شد که شاید کمتر اسمش را شنیده باشیم. شهید مرتضی حسین پور...🌙✨ جوانی که به قول سردار سن کمش و تأثیر شگرفش در عالم، تناقض زیبایی ساخته است. شهید حسین پور ایرانی بود اما فقط برای ایرانی ها نبود؛ در آن مراسم ماندگار، محبت شهید خیلی ها را به ایران و پای سخنرانی حاج قاسم کشانده بود. مجاهدانی از عراق و سوریه لبنان که نمیدانم اکنون کجای این عالم هستند و شهادت نامه چند نفرشان امضا شده است!🥺💔 اما میدانم هر کجای این عالم که باشند، امروز جمع مجاهدان جبهه مقاومت از همیشه جمع تر است. حاج قاسم ما که آن روز وعده انتقام از داعش را داد زنده تر از گذشته ایستاده است کنار اسماعیل هنیه و اینبار نقشه بزرگتری را میکشد....🩸 فتح دیگری در راه است! و بله! فتح های بزرگ سرمایه می‌خواهند...💎 آن روزها که جوانان گمنام ما، بی سر و صدا میرفتند تا در سوریه و عراق جانشان را سر دست بگیرند و برای خدا جهاد کنند، جهان حواسش نبود که عالم حساب و کتابی دارد! رازهایی دارد که به قول آقا مرتضی جز به بهای خون فاش نمیشود... باید مرتضی حسین پور ها و محسن حججی هایی باشند و معبر بگشایند❤️‍🩹 همان ها که امروز بیشتر از گذشته باید پای درسشان بنشینیم؛ آخر بچه زرنگ های عالم از خیلی وقت پیش نشانه ها را کنار هم گذاشته اند و مهیای فتح بزرگ جهان اسلام شدند..‌. حیف است این روزها که حتی بچه های بسیج دانشجویی آمریکا هم پای کار هستند ما ساکنان حرمِ جمهوری اسلامی جا بمانیم❗️
| تقبل الله حاج آقا مگر یک آدم سهمش از دنیا باید چقدر باشد؟! سهمی بیشتر از آن موهبت الهی که نصیب مصطفی شد و تا آخر دنیایی که آخر ندارد کنار اسمش نوشتند «طلبه شهید»؟! آخر مصطفی از آن طلبه های همه چیز تمام بود...🥲🌱 از همان ها که حیف است بمیرند! دانشگاه حقوق قبول شده بود اما تصمیم گرفت یا بهتر بگویم تصمیم گرفتند تا سرباز امام زمان "ارواحنافداه" بشود. سربازی آقا که میدانید چقدر سخت و شیرین است!❤️‍🩹 «متن کامل را بخوانید»
﷽ | تقبل الله حاج آقا مگر یک آدم سهمش از دنیا باید چقدر باشد؟! سهمی بیشتر از آن موهبت الهی که نصیب مصطفی شد و تا آخر دنیایی که آخر ندارد کنار اسمش نوشتند «طلبه شهید»؟! آخر مصطفی از آن طلبه های همه چیز تمام بود...🥲🌱 از همان ها که حیف است بمیرند! دانشگاه حقوق قبول شده بود اما تصمیم گرفت یا بهتر بگویم تصمیم گرفتند تا سرباز امام زمان "ارواحنافداه" بشود. سربازی آقا هم که میدانید چقدر سخت و شیرین است!❤️‍🩹 همین بود که روز و شب مصطفی و آبی آسمان بالای سرش از آن روز به بعد تغییر کرد... دنیای طلبگی بود و رسالت هایش. رسالت هایی که مصطفای دهه شصتی نه از محضر استاد مطهری و دکتر بهشتی بلکه از شهید مطهری و شهید بهشتی می‌آموخت📚✨ درس اول پیروی از ولایت. ولایتی که مصداقش برای آنها حضرت امام بود و برای مصطفی همان عزیزی که درباره‌اش در وصیت نامه‌‌اش گفته بود: «با هر اعتقادی هستید پیروی خط ولایت فقیه باشید و از رهبر عزیزمان، مولا و سرورمان حضرت سید علی خامنه‌ای (دام ظله) پشتیبانی و حمایت کنید.» و مصطفی از آن علمایی است که خودشان اولین مخاطب موعظه‌هایشان هستند...⭐️💫 برای همین بود که حسابی افق نگاهش را با آقاجان تنظیم کرده بود؛ وقت جهاد که رسید همان درس و بحثی را که «سنگر خدمت» میدانست رها کرد و به جای قلم ، اسلحه به دست راهی سوریه شد؛ آن هم بدون تأخیر و با کنار زدن تمام سختی هایی که برای اعزام پیش پایش بود... می‌گفت: «الآن امام حسین(ع) به ما نیاز دارد، من می توانم بگویم که ای امام! الآن صبر کنید من چند سال دیگر می آیم؟!» و عشق حسین بود دیگر... از همان عشق های واقعی که محکوم به وصال است!🥺 پی عشق دویدنش با ما و مکان و زمان و قرار وصال هم با او. دلش خواست تهران، سوریه، فلسطین، مشهد شاید هم حوالی روستای ورزقان... مگر فرقی هم میکند؟! قسمت مصطفی سوریه بود🕊🩸 حالا شده بود «شهید مصطفی خلیلی» تا سیره‌اش تا به ابد برای همه آنها که پا در مسیر طلبگی میگذارند خط کش باشد و خودش هم معلمی که قدم به قدم رشدشان بدهد. تقبل الله حاج آقا💚
﷽ | وظیفه≠خودنمایی گفته‌اند راه های رسیدن به خدا به اندازه نفوس خلایق است🌿 و انگار راه رسیدن فرزندان آقا روح الله در جبهه ها مقدر شده بود... درست در یکی از اجتماعی ترین عرصه های زندگی و در میدان جنگ❗️ قرار بود دنیا بفهمد و در تاریخ ماندگار بشود که حرف اسلام «نبودن» نیست بلکه «چگونه بودن» است🌙✨ جبهه، مسجد، دانشگاه و کوچه و بازار هم فرقی نمیکند. «کامل بخوانید»
. ﷽ | وظیفه≠خودنمایی گفته‌اند راه های رسیدن به خدا به اندازه نفوس خلایق است🌿 و انگار راه رسیدن فرزندان آقا روح الله در جبهه ها مقدر شده بود... درست در یکی از اجتماعی ترین عرصه های زندگی و در میدان جنگ❗️ قرار بود دنیا بفهمد و در تاریخ ماندگار بشود که حرف اسلام «نبودن» نیست بلکه «چگونه بودن» است🌙✨ جبهه، مسجد، دانشگاه و کوچه و بازار هم فرقی نمیکند. همه جا زمین آن خدایی است که به روزترین قوانین را به واسطه رسول خدا صلی الله علیه و آله به انسان تقدیم کرده است🤲✨ قوانینی که نه فقط زیستن و بقا، که چگونه زیستنی را گفته است که ارزش فدا کردن مهمترین سرمایه‌های انسان را داشته باشد. قوانینی که انسان اگر سالهای سال در برهوت تنهایی با عقل خود، راه بپیماید نمیرسد که نمیرسد...🍂 اصلا مگر ممکن بود عقل انسان بفهمد که میانبری به نام شهادت هست که در ضمن فنا، بقا دارد؟! چه میداند این عقل محصور در مادیات فانی از مرگ تاجرانه و معامله با خدا...🕊🍃 چه میفهمد از اینکه قلم به دست بگیری برای مدافعین حرم بنویسی و از اینجا سر در بیاوری؟ می‌خواستیم از شهید سید عارف حسینی بنویسیم که فهمیدیم حداقل دو شهید با این نام در میان فاطمیون وجود دارد! و همین تک جمله کافی بود برای اینکه ساعت ها بنشینیم و فکر کنیم که چگونه زیستن به چه معناست؟! شبیه ما یا شبیه سید عارف حسینی ها...؟!💔 یادگاری مان از شهید سید عارف اول این باشد که گفته بود اگر شهید شدم حتی من را در کنار شهدای مدافع حرم دفن نکنید که نمیخواهم بشود🥲🥺 و شهید سید عارف دوم هم که جوان بود و پدر سه فرزند بعد از گلایه همسرش گفته بود: «این بار که برگشتم اگر تو وبچه ها راضی نبودید نمی‌روم. اما داشتم این یک بار را بروم.»🌹 خلاصه به همین سادگی «به دنبال وظیفه باشیم بدون خودنمایی»
| سیلم که هستی خود از کوهسار دارم... دوست داشتم بدانم شبیه سید حسین بودن چه شکلی است...🦋 جانباز دفاع مقدس بود و مدیر مدرسه. بازنشسته بود که خبر شلوغی سوریه پیچید. معطل نکرد و عازم شد...🕊✨ در یک مأموریت جهادی در حال بازسازی حرم حضرت زینب سلام الله علیها بود که مجروح شد و بعد به شهادت رسید🥲 این چند خط شاید خلاصه آرزوی تمام آنهایی باشد که کمی از دودوتا چهارتا های این دنیا سر در می‌آورند💡 آرزویی که ترجیح دادم گفتنش را به خود حاج «حسین رئیسی» بسپارم؛ متن پایین را چند بار که نه، هر چند روز یک بار باید بخوانیم❗️ «متن کامل را بخوانید»
. | سیلم که هستی خود از کوهسار دارم... ✨📝وصیت نامه شهید _شهادت مرگ نیست، رسالت است، رفتن نیست، جاودانه ماندن است، جان دادن نیست، جان یافتن است، سکوت نیست بلکه فریاد است. آری؛ شهادت سرآغاز پایندگی است🌿 _و اما درباره حجاب؛ بدانید که با بدحجابی دل مادرم، حضرت زهرا(س) را به درد می آورید و همچنین دل مولایمان صاحب زمان(عج) را😢🍂 _و اما خطابم به مسئولین امور مملکتی؛ این خون شهداست که شما را به این مقام و منزلت رسانده است؛ وای بر شما اگر در کار این مردم ذره ای کوتاهی کنید. _و ، ای شیعه امیرالمومنین(ع)! هرگاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوءاستفاده می کند و حق مظلوم را پایمال می کند، شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیه ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنند و جایگاه آن را تضعیف کنند✊🌱 _و در آخر دوباره تاکید می کنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید و از رهبر فرزانه مان، امام خامنه ای (حفظه الله) جلوتر یا عقب تر حرکت نکنید و از اختلاف بپرهیزید تا در دنیا و آخرت رستگار شوید💚💙 *پ.ن: امروز ما از طرف حاج حسین و تمام شهدا و امام شهدا به حضرت ارباب ارواحنافداه سلام میدهیم تا حاجی هم ما را محضر صاحب اسمشان یاد کنند...🕊🍃
🍃در وصیت نامه اش گفته بود: •بدانید که دشمن در صدد زدن ولایت فقیه و (مدظله العالی) است اگر سستی کنید و تعلل ورزید خدا این نعمت را از شما می‌گیرد و آن را به شکل بدتری جایگزین می‌کند. •امنیت بالاترین نعمتی است که خدا به مردم ایران داده (این را عراق و سوریه رفته‌ها) درک می‌کنند چرا که در سوریه آزادی بود اما وقتی امنیت از بین رفت و هزار نفر از زنانشان در بین تکفیری و داعشی دست به دست شدند فهمیدند که چه نعمتی از دست داده‌اند.
. شهید عماد مغنیه؛ بعضی هایمان وقتی اسمش را میشنویم، یاد امام‌مان می‌افتیم؛ امامی که نه فقط متعلق به ایرانیان، نه فقط متعلق به مسلمانان و نه فقط متعلق به آنهایی است که در زمانه او زندگی میکردند... به قول آقاجان:«حاج عماد هم خود را فرزند امام میدانست؛ چون امام به او روح داده بود؛ امام او را زنده کرده بود.»💚 شهید مغنیه ما را یاد حاج قاسم هم ‌می‌اندازد؛ هر دو علمدار بودند برای امامشان...آخر سر هم، هر دو به حضرت علمدار روحی فداه ملحق شدند🕊✨ حاج رضوان!‌ وقتی اینجوری صدایتان میکنم یاد روضه رضوانی می‌افتم که قرار است میزبان شما باشد..🌱 یا شاید همان روضه رضوانی که هر شب جمعه مهمانش هستید❤️‍🔥 پیش حضرت ارباب برای سلامتی یار دیرینه‌تان، سیدحسن هم دعا کنید...
|شهیدِ باب‌الحوائج نامش مجتبی بود و دلداده امام حسن مجتبی علیه‌السلام💖 میگویند گفته بود میخواهد مزارش سنگی نداشته باشد و خاکی باشد...🥺 مجتبی دهه هفتادی بود؛ متولد اول فروردین... اما آن سال هدیه آخرین تولدش را پیش از آمدنش گرفت! بزرگترین هدیه زندگی‌اش🕊✨ در روزهای آخر سال ۱۳۹۹ همان روزهایی که خیلی هایمان در گیر و دار مقدمات عید بودیم، خبر آمد که دو شهید دیگر، در مسیر مقدس دفاع از حرم عمه سادات علیها سلام آسمانی شدند. شهید مهدی بختیاری و البته مجتبی🩸 خودش دلش میخواست کنار شهدای گمنام باشد...⭐️🌱 همان جا هم شد مزارش. حالا دیگر اسمش را گذاشته بودند «شهید باب الحوائج»! می‌آمدند سر مزارش و با واسطه گری او پیش خدا، به مراد دلشان می‌رسیدند...💎 چه بشارت امیدوار کننده ای! مگر میشود که شهید، جواب آنهایی که از راه دور صدایش میکنند ندهد؟ 🔺