برایمان مهمان رسید یک کم از غذای ظهر مانده بود اما برای چند نفر کافی نبود.
فوری رفتم به طرف سنگر تدارکات تا برای مهمان ها غذا بیاورم.
وقتی برگشتم دیدم همه شان دور همان قابلمه ی کوچک نشسته اند و غذایشان را خورده اند.
رفتم و جریان را برای علی آقا تعریف کردم پرسید هر وقت سر سفره مینشینی زانوهایت را بغل می گیری؟
درست مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته؟
گفتم : بله...
گفت : پس خدا به خاطر ادبت به سفره ات برکت می دهد.
شهید#علی_ماهانی🕊🌹
https://eitaa.com/shahidgholamhosseinakbari
"بسم رب الشهدا والصدیقین"
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
#حاج_قاسم :
« علی از چهره هایی بود که حجاب از جلوی او برداشته شده بود و من این را حس می کردم یعنی ارتباط معنوی او با خدا اینقدر نزدیک بود که خیلی از حجاب های مادی که آن طرف تر را نمی تواند ببیند از جلویش برداشته شده بود و چند مورد را دیدم و بچه ها که همراه او بودند تعریف می کردند.»
#سالروز_شهادت رزمنده عارف #علی_ماهانی — ۸ مرداد ۱۳۶۲ - عملیات والفجر ۳ - منطقه مهران
#سلامبـــَرشُهَـدآ
#شهیدانه🕊🕊
●➼┅═❧═┅┅───┄