🌷 شهید#قربانعلی_عرب
وقتی میآمد خانه، رسیده و نرسیده میرفت سراغ بچهها. کلی با هم حرف میزدند و بازی میکردند. خم میشد تا روی شانههایش بنشینند و یک دل سیر بازی کنند. بچهها هم کم نمیگذاشتند و مرتب از سر و کولش بالا میرفتند. میخواست بچهها کمبودی احساس نکنند.
📚به نقل از کتاب این عمار
🌷