💙شب میلادِ فخرِ ڪائناٺ اسٺ
💕نگاهش زمزمِ آب حیاٺ اسٺ
💙بگوییـد بر همہ عالــم بدانند
💕ظهـور او فقط راه نجاٺ اسٺ
#ولادٺ_صاحب_الزمان_عج💚
#مبارڪ_باد🎊💝
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهــــــــــــــید میشی😄👇🇮🇷
🌹 @shahidgomnam
سلام علیکم😊✋
🌺اعیاد بر شما مبارک إن شاءالله🌺
🍃🌸🍃امشب از همه ی عزیزان به ویژه
خانواده های معظم #شهــــــــدا
التماس دعا داریم.🍃🌸🍃
🌻دوستان خودتون رو به کانال دعوت کنید بزرگواران🌻
🌹 @shahidgomnam 🌹
هدایت شده از ❤...شهیــــدگمنـــام...❤
مداحی آنلاین - بنی فاطمه (2).mp3
3.48M
🌸 #میلاد_امام_زمان_عج_مبارک🌸
💐عمر من کوتاه فاصله کوتاهه
💐وعده من با تو نیمه هر ماهه
😍😍
🎤 #بنی_فاطمه
🇮🇷 ڪلیڪ ڪنی شهیـــــــــــد میشی😅👇🇮🇷
🌹 @Shahidgomnam
Mirdamad-MiladImamZaman1394[02].mp3
7.78M
دل و دلبر رسیده ...
سرو سرور رسیده ...
العجل یابن امیرالمومنین 😍❤️🙏
🌸🍃
#ولادت_موعود_مبارک
#سید_مهدی_میرداماد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸🍃
@shahidgomnam
🌸 شهید گمنام :
💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠
یڪ سال دیگر هم گذشت و چشممان بہ جمال مولاے غایبمان روشن نشد…😔
و چرا بیاید؟
وقتے ڪہ اڪثریت قریب بہ اتفاق ما شیعیان
در تمام سال از او غافلیم،
و قلیلے از ما نیز بہ هنگام مشڪلاتمان از او یاد میڪنیم…😭
اما آقاے مـ💓ـا
بہ رو سیاهیمان نگاہ نڪن و بہ دستهایمان ڪہ خالے اند😭😭
و بہ زبانمان نیز گوش مسپار ، ڪہ گناهڪارتر از آن است ڪہ تو را با صداقت و اخلاص بخواند،😭😭
قلب آن اندڪ بندگان واقعے خداوند را ببين
ڪہ هر روز ـ صبح و شام تو را میخوانند……
🔅 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🔅
🆔 @shahidgomnam🍃🌸
در شب میلادت
کل شهر چراغانیست ...
پس چرا پیدایت نمیکنم ؟ ...
نمیخواهی خودت را نشان دهی ؟ ...
🌸🍃
#یوسف_زهرا_بیا
#العجل_یا_مولا
🌹 @shahidgomnam
دل کوچه ها خیلی تنگه برات
امید زمین سخته این انتظار
بگو چندتا مرد میدون کمه
از اون ۳۱۳ تا سوار ...
💔
@shahidgomnam
صبح میلادت مبارک آقا جان
شده چراغانی همه ی جهان
دل ما تنگ است به خدا برایتان
آرزوی ما دیدن روی ماهتان ... 🌙✨
@shahidgomnam
[WWW.FOTROS.IR]Moloudi-ImamZaman[01].mp3
5.87M
تو میاے و همه درامون دوا مے شه
تو میاے و دلا خونه ے خدا مے شه
تو میاے و همه دنیا با صفا مے شه
تو میاے و دلم وا مے شه 😍❤️
🌸🍃
#حاج_محمود_کریمی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@shahidgomnam
Helali-MiladImamZaman1395[01].mp3
4.3M
دیدن روی تو داره تماشا
پسر آخر حضرت زهرا 😍❤️
یا اباصالح 💚🙏
#حاج_عبدالرضا_هلالی
@shahidgomnam
در پس لباس های نظامیمان
نامش که بر پلاک نقره ای رنگ نقش دارد را
قائم کرده ایم
تا مبادا نگاه حرامی به نامش بیوفتد
و
در کنار قلبمان تسکین دهد تنگ بودنش را
اوست که قائم است ...
@shahidgomnam
وقتی بندهای پوتینش را بستم
گویا قلب من هم گره خورد
آنقدر فشارش زیاد بود که اشک در چشمانم حلقه زد
نگاهم کرد نگاهش دلم را تنگ تر کرد و نیامدنش بازهم تنگ تر ..
#عاشقانه_مدافعانه ❤️🇮🇷
@shahidgomnam
راه رفتنتان در خیابان کار دنیا را لنگ می کند ؛
فرشتگان دست از کار می کشند تا شما را به تماشا بنشینند !
چادر سیاه شما فرشتگان را حسود می کند ...
🌸🍃
#چادری_ها_فرشته_اند ✌️💙
@shahidgomnam
😁 لبخند بزن رزمنده 😁
#طنـزجبـهه
در دوران #اسارت تقريبا همه سعي مي كردند نامه اي 💌 بنويسند و براي #خانواده شان 👨👩👧👦 بفرستند .
#بين بچه هاي اسير هم عده اي كم سواد و بي سواد بودند كه مي گفتند نامه شان 💌 را يكي ديگه بنويسه . #اون روز ها هم براي ما چند تا كتاب📕 آورده بودند در زندان از #جمله نهج البلاغه .
يه روز ديديم يكي از بچه هاي كم سواد اومد گفت : من #يك نامه 💌 از نامه هاي حضرت علي رو از نهج البلاغه كه خيلي هم بلند نبود نوشتم رو اين كاغذ📄 براي بابام ؛ ببينيد خوبه ؟ گرفتيم #ديديم نامه ي 💌 امير المومنين به معاويه 😈 است كه اين رفيقمون برداشته براي پدرش نوشته....
😐😐😂😂
🇮🇷 ڪلیڪ ڪنی شهیـــــــــــد میشی😅👇🇮🇷
🌹 @Shahidgomnam
#شــعــرے_از_مــقــام_مــعــظــم_رهبــرے
#خــطــاب_بــه_حــضــرت_ولــے_عــصــر_عــجــ
منــ از اشــڪــے ڪــه مــیــریــزد ز چــشــم یــار مــیــتــرســمــ
از آن روزے ڪــه مــولــایــم شــود بــیــمــار مــیــتــرســم!
همــه مــانــدیــم در جــهلــے شــبــیــه عــهد دقــیــانــوســ
مــن از خــوابــیــدن مــهدے درون غــار مــیــتــرســم!
رها ڪــن صــحــبــت یــعــقــوب و ڪــورے و غــم و فــرزنــد
مــن از گــردانــدن یــوســف ســر بــازار مــیــتــرســم!
همــه گــویــنــد ایــن جــمــعــه بــیــا امــا درنــگــے ڪــنــ
از ایــنــڪــه بــاز عــاشــورا شــود تــڪــرار مــیــتــرســم!
ســحــر شــد آمــده خــورشــیــد امــا آســمــان ابــریــســتــ
مــن از بــے مــهرے ایــن ابــرهاے تــار مــیــتــرســم!
تــمــام عــمــر خــود را نــوڪــر ایــن خــانــدان خــوانــدمــ
از آن روزے ڪــه ایــن مــنــصــب ڪــنــم انــڪــار مــیــتــرســم!
طــبــیــبــم داده پــیــغــامــم بــیــا دارویــت آمــاده اســتــ
از آن شــرمــے ڪــه دارم از رخ عــطــار مــیــتــرســم!
شــنــیــدم روز وشــب از دیــده ات خــون جــگــر ریــزد
مــن از بــیــمــارے آن دیــده خــونــبــار مــیــتــرســم!
بــه وقــت تــرس و تــنــهایــیــ،توهســتــے تــڪــیــه گــاه مــنــ
مــرا تــنــها مــیــان قــبــر خــود نــگــذار،مــیــتــرســم!
دلــت بــشــڪــســتــه از مــنــ،لــڪنــاے دلــدار رحــمــے ڪــنــ
ڪــه از نــفــریــن و عــاق والــدیــن بــســیــار مــیــتــرســم!
هزاران بــار مــن رفــتــمــ،ولي شــرمــنــده بــرگــشــتــم
ز هجــرانــت نــتــرســیــدم ولــے ایــن بــار مــیــتــرســمــ!
#ســیــد_عــلــے_خــامــنــه_اے
#ارسالی_از_دوستان
--------------------------------------
🇮🇷 ڪلیڪ ڪنی شهیـــــــــــد میشی😅👇🇮🇷
🌹 @Shahidgomnam
من از شما درس می گیرم ؛ 🇮🇷✌️
درس وفاداری ، وفای به عهد ، درس عشق به وطن ، درس ایثار ، درس عشق ... ❤️
روز معلم بر شما هم مبارک 😊🌹💖
@shahidgomnam
این حرف جز به وصف تو انشاء نمیشود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود ...
#نیمه_شعبان 😍❤️
🌸🍃
👉 @shahidgomnam
من نه می توانستم ریحانه را تنها بگذارم نه روی حرف امامم حرفی بزنم ...
من درگیر بودم به دو راهی زندگی اینجا و آنجا ...
اگر می رفتم ریحانه چه می شد ...
اگر می ماندم ...
آن روز خودش بالاخره جلو آمد ...
روی تخت چوبی حیاط کوچکمان نشسته بودم ... آرام آرام قدم بر می داشت سینی چای در دستش بود و سنگ فرش حیاط کمی سر بود ...
روی تخت کنارم نشست و چای را جلویم گذاشت ، لبخند مهربانش گرمای زندگی را به من هدیه می داد ...
برای هزارمین بار خدا را از داشتنش شکر گفتم ...
آرام گفت _ عرفان ... می ری ؟
با این خرفش دلم لرزید ...
گفتم _برم ؟
سرش را پایین انداخت و گفت _این همه جوون رفتن و جونشونو دادن ... به نظرم الان وقتشه ... میدونم تاحالام به خاطر من بوده که نرفتی الان ۴ساله تو خرمشهر و اهواز و دزفول و شهر های اطرافشون مردم دارن با دشمن دست و پنجه نرم می کنن تو می خوای اینجا بشینی ؟
نزدیکش شدم و دستش را گرفتم _تو مطمئنی ؟
سرش را بلند کرد ... نگاهش را در نگاهم قفل کرد ... میدانستم به سختی اشک هایش را کنترل می کند تا دیدش را تار نکنند ... در صدایش بغض بود _آره ... برو خدا به همرات ... اما یه چیزی ...
_چی ؟
_قول بده حرفم سستت نکنه ...
ترسیدم ... برای لحظه ای ترسیدم _قول میدم ... بگو حالا ...
آرام گفت _داری پدر می شی ! ...
🌹🍃
قسمتی از رمان #سیزده_ساله_بودم
🌹🍃
#همسران_شهدا
@shahidgomnam