#سیره_شهدا
گفتم: خیلی تشنه ام .
گفت: چاکرتم الان بهت آب می دم.
سرش را برگرداند. دست گذاشت روی پهلویش. قمقمه اش را درآورد و داد به من. نصف قمقمه اش آب بود. دوجرعه خوردم و گفتم:
- به بچه ها هم بدم؟
گفت: آره بده بچه ها هم بخورن ولی عذر می خوام که کمه!همین قدر بود! گفتم: خودت چی؟
لبخند زد بچه ها آب می خوردند و متوجه گفتگوی ما نبودن. همه ی بچه ها از آب قمقمه او خوردند. آب داخل قمقمه تمام شد. قمقمه برگشت دست خودم. تکانی به قمقمه دادم و گفتم:
- تمام شد.
گفت: اشکال نداره.
با دست رفقایش را نشان داد و گفت:
- ما شش نفر شیمیایی شدیم! به همدیگه قول دادیم که هیچکی آب نخوره. قرارمون هم اینه که انقدر اینجا کار کنیم تا بمیریم! بریم لب حوض کوثر. امام حسین بهمون آب بده ! این نذر ماست.
📕 متن پشت جلد کتاب بلوغ پشت خاکریز
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
#شهید_گمنام
🌹 @Shahidgomnam 🌹
🇮🇷 #سیره_شهدا 🇮🇷
✍اوایل ازدواجمان بود نیمه های شب از خواب بیدار می شدم می دیدم مجید نیست می رفتم می دیدم در اتاق مشغول #نماز_شب است.این رویه مجید بود، بسیار به ندرت اتفاق می افتاد نماز شب مجید قضا شود، به ویژه در ماه های اخیر به شدت در نماز شب گریه می کرد و صدای الهی العفو شبانه او همچنان در گوش من زنگ می زند.
#شهید_مجید_شهریاری
🌷یادش با #صلوات
@Shahidgomnam
#سیره_شهدا
به قد و قواره اش نمی آمد درباره ی ازدواج بگوید ؛
اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد ؛
گفتیم زود است ؛ بگذار جنگ تمام شود ، خودمان برایت آستین بالا میزنیم . گفت :
نه ، پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود ؛ من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم ، باید !!
همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی، زنش دادیم!
گفتیم ؛
حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟
گفت :
عفیف باشد و با حجاب.....
#شهیدحسین_زارع_کاریزی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@Shahidgomnam
🌷🕊💫🕊🌷
#خاطرات_ناب_شهدا
🌷شهید برونسی نقل می کرد:
شب عملیات خوردیم به یک میدان مین.
یک گردان منتظر دستور من بود.
گشتیم شاید معبر عراقی ها را پیدا کنیم. پیدا نکردیم.
متوسل شدم به بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها،
قلبم شکست. گریه ام گرفت. نمی دانم چند دقیقه گذشت.
یکدفعه گویی از اختیار خودم بیرون آمدم.
رفتم سراغ گردان. تو یک حال از خود بیخودی دستور برپا دادم، بعد هم دستور حمله.
بچه های اطلاعات داد و بیداد می کردند.
محمدرضا فداکار می گفت: آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد.
چند روز بعد، سه تا از بچه ها گذرشان افتاده بود به همان میدان مین،
اولین نفر که پا می گذارد توش، یک مین عمل می کند و پاش قطع می شود!
بچه ها با سنگ و کلاه بقیه مین ها را امتحان کردند،
همه منفجر می شدند!
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سیره_شهدا
#سالگرد_شهادت
🌹شـادی روحـش #صلوات🌹
پیشنهادمطالعه
کتاب بی نظیر
#خاک_های_نرم_کوشک
فوروارد_یادتون_نره
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء 👇
@shahidgomnam
#سیره_شهدا
#ریاى_بى_ريا....!!
🌷محمد پاشو! پاشو چقدر می خوابی؟ _چته نصفه شبی؟ بذار بخوابم. _پاشو، من دارم نماز شب می خونم؛ کسی نیست نگاه کنه. هر شب به ترفندی برای نماز شب بیدارمان می كرد. عادتمان شده بود....
❌ مردانِ بى ريا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Shahidgomnam
#شهید_محسن_حججی 🌹
هر روز #قرآن بخون
حتی شده یه صفحه یا یه آیه.
خیلی تو روحت اثر می ذاره؛
اما
وقتی با معنی می خونی تو فکرت هم اثر می ذاره.
#قرار_بندگی
#انس_با_قرآن
#سیره_شهدا
#سربلند
@shahidghomnam
#سیره_شهدا
وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره ، تمیز میکنه و میخوره.
اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم ، داداش! ، تو فرمانده تیپ هستی ، این کارها چیه؟! ، مگه غذا نیست؟! ، خودم دیدم دارن غذا پخش میکنند.
کاظم گفت ، اون غذا مال بسیجی هاست ، این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند . درست نیست اسراف کنیم....
#شهیدکاظم_نجفی_رستگار
📚ستارگان خاکی
--------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#سیـــره_شهـــدا
به غیبت کردن خیلی حساس بود ،
می گفت : هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید ،
برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید ،
شب این سنگ ها را بشمارید ،
این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم ...
#شهید_علی_اکبر_جوادی
--------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😌👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#سیره_شهدا
✍وقتی اسیری گرفته می شد ، هاشمی رفتاری کاملا انسانی با او داشت و هرگز اجازه تعرض به اسیر را نمی داد و می گفت ،
💠باید با اسیر جنگی رفتاری علوی داشته باشیم .
او برای اسیران شعر می خواند و از اشتباهات صدام و خوبی های انقلاب و امام می گفت .
💠خودش آنها را نظافت می کرد ، سرهایشان را می تراشید ، به عیادت اسیران زخمی می رفت ، در واقع انقلابی در دل آنها به وجود می آورد که او را خیلی دوست داشتند.....
#شهیدسیدمجتبی_هاشمی
📚امام سجاد و شهدا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🌹🌹 #سیره_شهدا
🌹🌹🌹 #اقتصاد_مقاومتی
دوتایی رفتند بازار. پدر بود دیگر دوست داشت بهترین ها را تن پسرش ببیند. اما نظر پسر با پدر زمین تا آسمان فرق داشت.
عبدالله بین آن همه لباس دست گذاشت روی یک لباس سفید ساده.
هر چه باباش گفت این خوب نیست و به جاش آن خارجی رو ورداد.قبول نکرد. گفت: گفت من ایرانیم و دوست دارم لباس #ایرانی بپوشم.
🌹🌹 #کالای_ایرانی
🌹🌹🌹 #شهید_عبدالله_فلاحی
🌷🇮🇷🌷
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#سیره_شهدا
به قد و قواره اش نمی آمد درباره ی ازدواج بگوید ؛
اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد ؛
گفتیم زود است ؛ بگذار جنگ تمام شود ، خودمان برایت آستین بالا میزنیم . گفت :
نه ، پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود ؛ من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم ، باید !!
همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی، زنش دادیم!
گفتیم ؛
حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟
گفت :
عفیف باشد و با حجاب.....
#شهیدحسین_زارع_کاریزی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#سیره_شهدا
زیر زمین خانه اش را کرده بود حسینیه ، پنجشنبه آخر هر ماه روضه می گرفت.
از ۶ بعد از ظهر مراسم شروع می شد و خیلی از دوستان از ۴ می آمدند حسینیه ، ولی صیاد نمی گذاشت کسی دست به چیزی بزند.
پاچه های دست و پایش را بالا می زد و مثل یک خادم کار می کرد ، همه جا رو جارو می کرد و می شست.
مجلس که شروع می شد دیگر خودش را نشان نمی داد....
خط عاشقی ، ج1
"شهیدعلی صیاد شیرازی"
🌷یادش با ذکر #صلوات
🔰 #سیره_شهدا | #غیبت
🔻 شهید به غیبت حساس بود یک روزبا دوستان مشغول صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا مطلبی را بگوید.
آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت: نمیخواهد بگویی...
🔆همه تعجب کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید: چرانگویم؟ سیدرضا لبخندی زد و گفت: قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، حدس زدم بخواهی غیبت کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم.همیشه به غیبت حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد.
📚منبع:کتاب طاهر خانطومان
🌷شهید سید رضا طاهر🌷
--------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده🥀
💎یاران واقعی بقیة الله اینگونه اند ✔️
#سیره_شهدا
#زندگی_نامه_شهدا
#شهید_حاج_محمد_ابراهیمی...🕊🌱
🔰ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاجمحمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم.
من رانندگی میکردم. حاجمحمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمیزد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر میکرد. من هم چیزی نمیگفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاجمحمـد سکوتش را شکست و بیمقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده!
گفتم: چیا؟
گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم!
با خودم گفتم تو چه فکرهایی است حاجمحمـد. گفتم: انشاالله که هر چی خیر است پیش میاد!
وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش!
💌ﻭﺻﻴﺖ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﺷﻬﻴﺪ:
«بالاخره جنگ هم چیزی است که تمام می شود ولی بعد از جنگ هم ،جهاد هست و جبهه ادامه دارد و آنجایی که انسان وظیفه ی خداییش را انجام بدهد همانجا برایش جبهه است .»
#سردار_شهید🌱
#حاجمحمد_ابراهیمی♥🕊
🌿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌿
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری حاج حسین یکتا...
پیشنهاد دانلود...👌
پادگان دوکوهه
#سیره_شهدا