eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
975 دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• 🥀زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست🥀 تازنده‌ایم‌رزمنده‌ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
من نه می توانستم ریحانه را تنها بگذارم نه روی حرف امامم حرفی بزنم ... من درگیر بودم به دو راهی زندگی اینجا و آنجا ... اگر می رفتم ریحانه چه می شد ... اگر می ماندم ... آن روز خودش بالاخره جلو آمد ... روی تخت چوبی حیاط کوچکمان نشسته بودم ... آرام آرام قدم بر می داشت سینی چای در دستش بود و سنگ فرش حیاط کمی سر بود ... روی تخت کنارم نشست و چای را جلویم گذاشت ، لبخند مهربانش گرمای زندگی را به من هدیه می داد ... برای هزارمین بار خدا را از داشتنش شکر گفتم ... آرام گفت _ عرفان ... می ری ؟ با این خرفش دلم لرزید ... گفتم _برم ؟ سرش را پایین انداخت و گفت _این همه جوون رفتن و جونشونو دادن ... به نظرم الان وقتشه ... میدونم تاحالام به خاطر من بوده که نرفتی الان ۴ساله تو خرمشهر و اهواز و دزفول و شهر های اطرافشون مردم دارن با دشمن دست و پنجه نرم می کنن تو می خوای اینجا بشینی ؟ نزدیکش شدم و دستش را گرفتم _تو مطمئنی ؟ سرش را بلند کرد ... نگاهش را در نگاهم قفل کرد ... میدانستم به سختی اشک هایش را کنترل می کند تا دیدش را تار نکنند ... در صدایش بغض بود _آره ... برو خدا به همرات ... اما یه چیزی ... _چی ؟ _قول بده حرفم سستت نکنه ... ترسیدم ... برای لحظه ای ترسیدم _قول میدم ... بگو حالا ... آرام گفت _داری پدر می شی ! ... 🌹🍃 قسمتی از رمان 🌹🍃 @shahidgomnam
متشکر از شما دوستان 🍃🌸 منتظر نظراتتون درباره داستان #سیزده_ساله_بودم هستیم ❤️ @shahid_yas برای خوندن قسمتی از این داستان روی هشتک #سیزده_ساله_بودم بزنید 😊 @shahidgomnam