توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب.
توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن.
خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود.
شهید#محمدرضا_تورجی_زاده🕊
📙مهر مادر. اثر گروه شهید هادی
حول یڪ محور بروید
یڪ مثال نظامی هم میزد
میگفت: ببینید!
شبها ڪه می رویم رزم شبانه یک بلدچی جلوی ستون است فقط او راه را می شناسد
مابقی افراد حتی فرمانده، پشت سر اوست..
این بلدچی راه را رفته و برگشته اگر تندتر از او حرڪت ڪنیم روی مین میرویم!
اگر هم عقب تر بمانیم، یا اسیر میشویم
یا ڪشته ..
ما الان در کشورمان یڪ بلدچی داریم ڪه همه باید پشت سر او باشند!
او ڪسی نیست جز رهبر ما ...
شهید#محمدرضا_تورجی_زاده🕊🌹