eitaa logo
💫شهیده💫
277 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
673 ویدیو
15 فایل
📸روايـــــتی از بـــانوان شهیـــده و جـامـانـدگــان شـــهادت #باحـضورپـرافـتخـارخـانوادہ‌مـعـززشـــــهدا @K_r_z8888 برای ارتباط ناشناس:https://daigo.ir/secret/1196216626
مشاهده در ایتا
دانلود
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده شهید فاطمه دهقان از شهدای حمله تروریستی کرمان‌ که اعضای بدنش به چند بیمار نیازمند اهدا شد. •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
💫شهیده💫
هیچ خبری از من نبود ! انگار كه اصلاً به درمانگاه نرفته بودم ! آن وقت ها پدرم در جبهه خرمشهر بود و ما
چندماهی بعد خبری در شهر پیچید كه دختری را در روستاهای كردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینكه این جاسوس خمینی است ! می چرخاندند . این خبر در مدت كوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی های مادرم را به یقین تبدیل كرد ، چرا که آن دختر من بودم . پس از دستگيري و آغاز اسارت من را در روستای حلوان در مدرسه اي که به زندان کومله تبديل شده بود مدتي زندانی و شکنجه کردند و سپس به روستاي هشميز برده و در تعاوني روستا زنداني کردند . یازده ماه از ربوده شدن من می گذشت كه کومله ها من را شبانه به بيابان هاي اطراف روستا بردند و جلو چشمانم برايم قبر حفر کردند و من را زنده زنده دفن کردند . وقتي مرا زنده به گور می کردند فقط 16سال داشتم ؛ و به شدت مورد شکنجه های وحشیانه قرار گرفته بودم . موهاي سرم را تراشيده بودند ، هيچ ناخني در دست و پا نداشتم و جاي جاي سرم کبود و شکسته بود اما با همه ی اینها من شهادت را به برگشتن از اعتقاداتم ، که هدف و خواسته ی کومله بود ، ترجیح دادم و به همین علت بعدها به سمیه ی کردستان معروف شدم . با توجه به شرایط موجود در آن منطقه ، خانواده ام صلاح ندیدند جنازه ی من در سنندج بماند و برای رهایی از آزار و اذیت ضد انقلاب و برخورداری از امنیت اجتماعی ، جسد من را برای تدفین به تهران منتقل و به قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران منتقل و دفن كردند . •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
◣🍀🍀◥ |•رضایت‌نامه‌شهادت•| سلام نماز را که داد چشمش به علی افتاد. پرسید:علی داداش،نمازتو خوندی؟ علی:شانه بالا انداخت و نوچی‌‌پراند اصلا واسه چی باید نماز بخونم؟ راضیه:با مهربانی گفت :وقتی یکی بهت خوبی میکنه تو ازش تشکر نمیکنی؟ علی:چرا راضیه:خب چه جوری؟ علی:یه کاری میکنم که خوشحال شه.میگم ممنون راضیه:خب دیگه خدا به ما این همه نعمت داده ما نباید ازش تشکر کنیم؟ خودشم گفته چطوری ازش تشکر کنیم.اسمش‌ چیه؟ علی:بعد از چندثانیه ،نماز لب هایش به لبخند باز شد و آستین‌ هایش را بالا زد و رفت تا وضو بگیرد راضیه:ذوق کرد و زیر لب گفت(الحمدالله) ✍:برشی‌ازکتاب‌شهیده نویسنده:فاطمه‌محمدقلی ناشر:مانیان
💫شهیده💫
شادی ‌آخرین شب حالات شهناز در شب پیش از شهادتش بسیار عجیب بوده است . هنگامی که نوبت به نگهبانی او م
تشییع مظلومانه شهناز وقتی شهید شد، او را در گلزار شهدای خرمشهر بی ‌آنکه پدرش حضور داشته باشد، به خاک سپردیم. به خاطر ناامن بودن شهر، پیکر او فقط توسط پنج نفر به طور بسیار مظلومانه تشییع شد. خودم قبر شهناز را در محل ورودی پادگان دژ کندم… من از ترس اینکه جنازه دخترم به دست دشمن بیافتد او را به خاک سپردم... داخل قبر او شدم و کفن را از رویش به کناری زدم، به شهناز گفتم: شیرم حلالت باشد دختر! او را بوسیدم و بعد خاک ها را روی تازه گلم ریختم. فقط یک خواهش از او کردم که دعا کند در این جنگ پیروز شویم و دل امام شاد شود. اما پیکر حسینم که به شهیدان کربلا پیوست هرگز پیدا نشد…!(مادر شهید) فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد روزی که توپ نزدیک پاهایش اصابت می‌کند، فقط یک کلام می‌گوید آن هم چادرم! و شهید می‌شود. •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 🖤 🕊 🖤 🦋 🖤 🥀 🥀 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl