eitaa logo
💫شهیده💫
277 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
673 ویدیو
15 فایل
📸روايـــــتی از بـــانوان شهیـــده و جـامـانـدگــان شـــهادت #باحـضورپـرافـتخـارخـانوادہ‌مـعـززشـــــهدا @K_r_z8888 برای ارتباط ناشناس:https://daigo.ir/secret/1196216626
مشاهده در ایتا
دانلود
نائب الزیاره شما و شهیده عزیز 💔 هدیه شادی روح مطهر🥺 شهیده🌱
نام : شهیده سیده طاهره هاشمی تولد : 1 / خرداد / 1346 محل تولد : شهرستان آمل _ روستای شهید آباد شهادت : 6 / بهمن / 1360 محل شهادت : آمل _ درگیری با منافقین سن : 14 مزار : گلزار شهدای آمل خلاصه ای از زندگی : سلام بر خواهران و برادران بزرگوارم من سیّده طاهره هاشمی در اوّل خرداد سال 1346 در روستای شهیدآباد (شهربانو محلّه) شهرستان آمل، در خانواده‌ای متدیّن و انقلابی به دنیا آمدم و تحت تربیت پدر و مادر بزرگوارم که هر دو از سادات بودند، رشد و پرورش یافتم. من از کودکی با قرآن، نهج‌البلاغه و سایر کتب اسلامی اُنس و اُلفت خاصّی پیدا کرده بودم و به دلیل جوّ فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنه‌ام با عمیق‌ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد. از وقتی که نخستین گامها را برای آموزش در مدرسه برداشتم؛ لحظه‌ای از مطالعه غافل نبودم. عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکّران بزرگ انقلاب، از من دختری با درکی بالاتر از سنّم ساخته بود.من بینش و بصیرت سیاسی بسیار قویی پیدا کرده بودم؛ به طوری که در محیط مدرسه علاوه بر کسب علم، به انجام فعالیّتهای سیاسی و تربیتی نیز میپرداختم و به دلیل بهره مندی از آموزه های قرآنی پدرم بر مسائل قرآنی آشنابودم و توانسته بودم در مدرسه هیات قرآن تشکیل بدهم.من و خواهرم، همیشه در صف مقدّم راهپیمایی‌های ضدّ رژیم حضور داشتیم.👇
💫شهیده💫
نام : شهیده سیده طاهره هاشمی تولد : 1 / خرداد / 1346 محل تولد : شهرستان آمل _ روستای شهید آباد شهادت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکی از اعضای مؤثّر انجمن اسلامی و عضو فعّال پایگاه بسیج محلّه بودم. سعی میکردم هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نکنم و مستحبّات را تا جایی که می‌توانستم، به جا می‌آوردم.به حجابم خیلی مقیّد بودم. قبل از انقلاب هم با چادر به مدرسه می رفتم. حتّی سرِ کلاس هم چادرم را از سرم برنمی داشتم. مسئولان مدرسه به من گفتند : «این جا روسری هم حق نداری سرکنی،چه برسدبه چادر!». اما من زیر بار نمی رفتم. تا لحظه شهادت هم چادرم را بر روسری ام سنجاق کرده بودم. من در کارهای هنری چون خطّاطی، طرّاحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیّه‌ روزنامه دیواری و نیز اداره برنامه‌های فرهنگی مدرسه بسیار موفّق بودم و بسیاری از برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی و حرکت‌های سیاسی مدرسه بر عهده‌ من بود. برگزاری انتخابات نمادین برای بچه‌ها، راه‌اندازی کتابخانه مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه برخی اقدامات من بود.👇
💫شهیده💫
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکی از اعضای مؤثّر انجمن اسلامی و عضو فعّال پایگاه بسیج محلّه بودم.
از ویژگی‌های کار هنری و گرافیکی من این بود که قالب ها و محتوای انقلابی و سیاسی گرافیک و مفاهیم سیاسی و انقلابی را به خوبی به تصویر می کشیدم. طاها؛ تخلّصی بود که با آن آثار خود را امضا می کردم. من حتّی در برخورد با دانش‌آموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهک‌های منحرف قرار گرفته بودند؛ بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بودم و و از فرط مهر و دوستی، آن‌ها را به خود جذب می‌کردم. کارم را هرگز گردن کسی نمی انداختم. همیشه خودم کارهایم را انجام می دادم؛ دقیق و سرِ وقت. عبادت و نمازهایم هم همینطور بود، سعی میکردم نماز سرِ وقتم ترک نشود. همیشه چهره خندان و شادابی داشتم و بسیار وقت شناس بودم. وقتی با کسی قرار ملاقات داشتم، سرِ وقت می رفتم و او را معطّل نمی کردم. اگر قول می دادم کاری انجام دهم، امکان نداشت زیر قولم بزنم.وقتی کاری را به من می سپردند، با این که فرصت کافی داشتم؛ بلافاصله مشغول کار می شدم. وبه همه میگفتم کار را نباید معطّل گذاشت؛ ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید.👇
💫شهیده💫
از ویژگی‌های کار هنری و گرافیکی من این بود که قالب ها و محتوای انقلابی و سیاسی گرافیک و مفاهیم سیاس
تکالیف درسی ام را پاکیزه و منظّم می نوشتم. برای همین سرِ درس ریاضی، مدام معلّمم ازم می خواست بروم پای تخته و تمرین ها را حل کنم. روز ششم بهمن سال 1360 گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیروهای بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. این روز درست مصادف با عقد خواهرم بود. شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتّحادیه کمونیستهای ایران و نیروهای مسلّح شهر به خصوص پاسداران اتّفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و من با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر، در کمک به بسیجیان و پاسداران کوشا بودم. سرانجام درغروب روز ششم بهمن‌سال1360 درسنّ چهارده سالگی،درحال کمک به نیروهای مدافع شهر؛ در درگیری‌های خونین گروهک‌های معاند با نیروهای بسیجی و مردمی با اصابت دو گلوله به فیض شهادت نائل آمدم. بنده یک شب قبل از شهادتم در خواب شهید بهشتی ویارانش را و دوتن از اعضای انجمن اسلامی محل(شهید امان الله قدیر و شهید فضلی) را دیدم که مژده ی شهادتم را به من دادند. •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl