چه زیباست روز خود را با یاد #شهدا آغاز کنیم، به یادشان باشیم.
به یقین به یادمان خواهند بود.
پرچمت برافراشته باد بربام #دل مان، ای شهید❤️
#بسیجی_شهید_محمدحسین_حدادیان 🌷
محل شهادت : خیابان پاسداران توسط دراویش داعشی
تاریخ شهادت : اسفند ۹۶
مزار شهید : امام زاده علی اکبر چیذر (ع)
🇮🇷 eitaa.com/shahidhadadian74 ایتا
🇮🇷 aparat.com/shahidhadadian74 آپارات
🇮🇷 t.me/shahidhadadian تلگرام
•|بسم رب امیرالمومنین امام علی بن ابی طالب|•
"دعای روز سیزدهم ماه رمضان"
حضرت پروردگار و محبوب و معبود ،
ای خدایی که خورشید را برای مولایمان علی، برگرداندی؛
وجودمان را از هر فکر و کلام و عملی که منجر به تاخیر ظهور آقایمان می شود،
پاک گردان.
و ای پروردگار حضرتِ جبل صبر(سلام الله علیها)،
ما را در امتحانات الهی ،
راضی و صبّار و شکور قرار ده؛
و توفیق درک نگاه پرمهر دائمی ات
و هم نشینی با شیعیان حقیقی حضرت کرار علیه السلام را بر ما تفضل فرما.
#شهدا
#لشگر_خوبان_عالم.
@shahidhadadian74
«به نام خدا»
قسمت اول
🌹غریب گیر آوردنت🌹
🌹جمعشون جمع بود، دسته گل هایی که تو امامزاده چیذر جمع بودند معلوم بود وجودشون پر از نورِ
از پله های ورودی وارد حیاط امامزاده شدیم عجب بهشتی بود. پر از رزق بود اونجا،
برای اولین بار بود امامزاده علی اکبر (ع) مشرف میشدم که بعدا فهمیدم اولین های شهید محمد حسین حدادیان ماجراها داره برای خودش
🔸قبل از ورود به حسینیه، بالای مزار شهید محمد حسین حدادیان درختچه ای بود که با سربندهای یاحسین و با زینب و یا زهرا تزیین شده بود و حسابی چشم نوازی میکرد.
حسینیه چیذر جای با صفایی بود.
گرم صحبت با دوستان هم هیاتی بودیم که حضور مادر شهید حدادیان فضا رو تغییر داد.
از قدم های که برمیداشت و به سمت ما می آمد معلوم بود اسوه ی مقاومت و تجربه است.
🔸جمع خودمونی تر شد و مراسم با قرائت سوره مبارکه واقعه مزین شد.
وصیت نامه کوتاه ولی معنادار شهید قرائت شد و
دیگه الان نوبت پدر شهید بود تا برامون از شهید و خاطراتش بگه.
برام عجیب بود پدری با این سن و سال چجوری تونسته بود مصیبتی به این سنگینی رو تحمل کنه و با چشمای خودش جسم تکه پاره پسرش و ببینه؟!!!!
معلوم بود دلش از بعضی آدمای به اصطلاح مسئولم خیلی پرِ
🔸با روایتی از اون اتفاق شوم و شب شهادت حضرت زهرا(س) و دیدار خیلی زود حضرت آقا از این خانواده، ماجرا به نحوه شهادت محمد حسین رسید،
پدر: اون شب فراخوان دادن که فرقه ضاله صوفیه (دراویش گنابادی) ریختن تو خیابان پاسداران و....... محمد حسینم بعد از هیات داوطلبانه رفت خیابان پاسداران منم تا ساعت ۳ بامداد اونجا بودم ولی چون فرداش مراسم هیات داشتیم، برگشتم.
پدر: اون شب یک ماشین سمند سفید دنده عقب گرفت و چند تا از بچه های ما رو زیر گرفت و یکی از اون بچه ها محمد حسین بود اون شب حدود ۸۰ نفر از ماموران ناجا زخمی و مجروح شدند و ۳ نفر از ماموران ناجا به شهادت رسیدند.
پدر: صورت محمد حسین و با اسلحه شکاری ۵۰ تا تیر ساچمه ای زدند و بدنش و ......
به کسری از ثانیه بعض گلوی حاجی و گرفت و سکوت پر از حرفش مجلس و پر کرد.
بریده بریده حرف میزد
«با تیغ موکت بری بدنش و ...»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید یعنی چی؟؟؟
هر کسے مثل شھیدا زندگے کُنہ همیشھ ؛
با عنایٺِ فاٰطِمہ ، عاقبٺ شھید میشہ !'.
#شهدا #شهدا_شرمنده_ایم
✍️سادات موسویان (سوگند)
۵ آبان ۱۴۰۲
«هیات جهادی محبین الائمه»
لینک کانال شهید «محمد حسین حدادیان»
📌جهت عضویت در کانال کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2122383386C93164d6ab3
@shahidhadadian74
«به نام خدا»
قسمت دوم
🌹غریب گیر آوردنت🌹
🌹با سکوت عجب و غریبی که بود، صدای گریه ها و بغض های خُفته شده ی بچه ها از گوشه کنار حسینیه چیذَر به گوش میرسید.
حاجی خودشو جمع و جور کرد و کمی آروم شد ولی تکه ای از غم هزار پیچ و خمش و به بچه ها داد و بچه ها همچنان گریه میکردند.
معلوم بود دقیقا چه تصاویری از ذهنش میگذره
«برای یک لحظه چشمم به پسرم افتاد و ...»
با سلام و صلوات حاجی و بدرقه کردیم و سخنرانی حجت الاسلام علی مهدیان که معلوم بود دیگه بعد از حرفای حاجی حرفی برای گفتن نداره شروع شد.
با نوای آقای دکتر درزی رسیدیم به ترکیدن بغضهایی که پُر از حس و حال مجلس بود.
گلوی همه پر بغض بود فقط منتظر روضه ای بودن که خالی کنن اینهمه حرف نگفته رو
مادر شهید حدادیان و تو جمعمون گم کرده بودم دولا شدم دیدم بین دوستان نشسته و چشماش مثل ابر بهار بارونیه
دلمو به چشمای بارونیش دادم ، همسر شهید باشی و توفیق مادر شهیدم هم داشته باشی یعنی اوج دلدادگی به امام زمانت (عج).
روحش بلند بود چون امام زمانی فکر میکرد، امام زمانی زندگی میکرد و امام زمانی صبوری میکرد.
اقتدار تو چهره ش موج میزد؛ ولی غصه دلتنگی نبود محمد حسین راز چشماشو برملا میکرد.
وقتی از امام زمان (عج) حرف میزد انگار بذر صبوری رو دوباره تو وجودش میکاشت آخه میگفت درستِ من همسر شهید هستم ولی داغ اولاد از داغ همسر سنگین تره
یادم میگفت «وقتی میآمدم مزار محمد حسین کلی دلتنگی و حرف داشتم. سوره یس میخوندم و می گفتم: محمدحسین، مامان، اولین ضربه ای که باهاش اذیت شدی کدوم بود ؟!!!!! با چه ضربه ای به شهادت رسیدی؟؟؟ و ........ 😭
خیلی اشک می ریختم و بی قراری میکردم؛ محمد حسین اومده بود به خواب کسی گفته بود به مادرم بگید من از نحوه ی شهادتم راضی ام ، فقط برام زیارت عاشورا بخونه».
از اون به بعد زیارت عاشورا شد آرامش منو هدیه ی مزار پسرم.
دیگه آخرای مجلس بود ولی دل کندن از این مادر واقعا سخت بود.
کلام حاج خانم به قدری شیرین بود که همه دور حاج خانم جمع شده بودیم و نمیذاشتیم ترکمون کنه.
بالاخره زمان جدایی ما از این دو کوه صبر و اقتدار فرا رسید. به گرمی از هم خدا حافظی کردیم و کلی دعاهای خیر حاج خانم بدرقه ی زندگیمون شد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهدا #شهدا_شرمنده_ایم
✍️سادات موسویان (سوگند)
۱۰ آبان ۱۴۰۲
«هیات جهادی محبین الائمه»
لینک کانال شهید «محمد حسین حدادیان»
📌جهت عضویت در کانال کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2122383386C93164d6ab3
@shahidhadadian74
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
تقدیم به شهید محمد حسین حدادیان
حدادیان قربانی راه ولا شد
زائر به آن لب تشنه ی کرببلا شد
از کیمیای عشق ثارالله آخر
خاک وجودی اش مبدّل بر طلا شد
درویش مسلک ها در اوج بی حیایی
کشتند او را، رزق ما سوز و نوا شد
بر مسلخ عشق امام عالمین رفت
با چهره ی خونین به دیدار حسین رفت
#شهدا
#دلنوشته
#شعر_شهدا
🔴✍️ نوشته شده در دی ماه ۱۴۰۲
✅کانال رسمی شعر و سبک حاج امیر عباسی در پیام رسان ایتا 👇
https://eitaa.com/sherosabk
تقدیم به "شهید محمد حسین حدادیان"
حدادیان قربانی راه ولا شد
زائر به آن لب تشنه ی کرببلا شد
از کیمیای عشق ثارالله آخر
خاک وجودی اش مبدّل بر طلا شد
درویش مسلک ها در اوج بی حیایی
کشتند او را، رزق ما سوز و نوا شد
بر مسلخ عشق امام عالمین رفت
با چهره ی خونین به دیدار حسین رفت
#شهدا
#دلنوشته
#شعر_شهدا
🔴✍️ نوشته شده در دی ماه ۱۴۰۲
https://eitaa.com/shahidhadadian74