eitaa logo
کانال رسمی سردار شهید حاج اسماعیل حیدری
284 دنبال‌کننده
359 عکس
164 ویدیو
0 فایل
♦کانال رسمی ♦اداره توسط خانواده محترم شهید و ادمین 🔸حاج اسماعیل حیدری🔸 🔹متولد ۳اسفند ماه ۱۳۴۷ آمل🔹 🔸شهادت ۲۸ مرداد ماه ۱۳۹۲ حلب،سوریه🔸 🔺خادم شهید: @boreir313
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🍃یتیم‌نوازی حاج اسماعیل🍃 به کسانی که بی‌سرپرست بودن کمک می‌کرد. خودش چیزی نمی‌گفت. نیروهاش توی سوریه تعریف می‌کردند: شصت، هفتاد تا بچه‌های یتیم سوری توی اون جا سرپرستی‌شون رو بر عهده گرفته بود، هزینه‌هاشون رو می‌داد، غذاشون رو می‌داد کل این چیزها رو بچه‌های اون جا تعریف می‌کردن واسه ما. 🗣راوی: آقای علی حیدری، برادر شهید ♦کانال رسمی سردار شهید حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ✍🏻🕊خاطره ای از سردار شهید حاج اسماعیل حیدری به نقل از دوستان: 🌤روزها وشبهای زیادی را در محضر شهید گرانقدر بودیم و هر روز درسهای بزرگی از اخلاق و منش اسلامی از ایشان میگرفتیم. 🌊از آن دریای محبت و چشمه سار ادب تنها جرعه ای نصیبمان شد و مابقی افسوسی است که هر روز با یاداوری خاطراتشان بر دل می نشیند. 🍂بیاد دارم سال دوم جنگ سوریه همراه ایشان برای آموزش سلاح اشتایر و راه اندازی تیمهای تک تیرانداز به منطقه کوهستانی و صعب العبوری در اطراف دمشق جاده بیروت رفتیم. ایشان صرف نظر از اینکه دارای مقام و رتبه عالی نظامی بودند به علت حضور در جبهه های جنگ تحمیلی خودمان، دنیایی از تجربه داشتند و در اکثر زمینه ها مشاور عالی برای سران نظامی سوریه بودند و از این حیث در منطقه حلب مورد شناس بزرگان بودند.. با تمام این اوصاف ایشان هرگز خودشان را از دیگران جدا نمیدانستند و خیلی صمیمی و با عطوفت حتی با نیروهای پایین رفتار میکردند.. آن روز گرم کار آموزش بودیم که متوجه شدیم همهمه ای در نیروها افتاده و گفتند سرهنگ عقید عاصف وارد مجموعه شدند؛ وارد جمعمان شدند و احترام خاصی به شهید حیدری گذاشتند.. در حین صحبت راجع به کار میدیدیم که نیروهای سوری خیلی معذب هستند و پراکنده شدند.... 🥣وقت صرف ناهار بود و نیروهای سوری اجازه نداشتند قبل از سران خود غذا بخوردند.... اما شهید حیدری گفتند ما با بچه ها غذا میخوریم که سرهنگ عقید عاصف بسیار متعجب شد و ابتدا خیلی گران بود که با مادون خودشان هم غذا شوند اما به تبعیت و احترام حاجی قبول کردند و ما میدیدیم که نیروها بسیار معذب و با رعب غذا میخوردند.... در آن لحظه حس بسیار لذتبخشی داشتیم😍.... از اینکه مسئول عالی ما با آن همه قدرت و رتبه نظامی هرگز با ما و نیروهای دیگر دچار کبر و خودبزرگ بینی نمیشدند و خیلی صمیمی و متواضعانه رفتار میکردند و ارزش و اعتبارشان برایمان بیشتر می شد.. واقعا ایشان با رفتارشون به دلها راه داشتند و حتی نیروهای سوری به ایشان بسیار علاقه داشتند.... ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ✍🏻🕊خاطره ای از شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری ،۲۴ خرداد سال ۹۲ ، زمان انتخابات از سوریه ، شهر ( حلب ) برگشته بودن ایران ،آخرین مرخصی بود آمده بود ؛ بعد ۳ ماه 🌷 زمان انتخابات خیلی تأکید می‌کرد به آقای جلیلی رأی بدهید خیلی اصلح هستن ، از هر لحاظ 🌷ولی دریغ از اینکه دوستانی که دور برش بودن قبول کنند ، همه به حرفش می‌خندیدن ، با ناراحتی با صدای بلند داد زد گفت : الان میخندین ،به آقای روحانی رأی می‌دهید چوبشو می‌خورید دشمن رو بشناسید ، ببنید به کی رأی می‌دید 🌷شهدا رفتن حاج اسماعیل ها رفتن باز امروز تاریخ داره تکرار میشه امروز بعد از چندین سال ،باز برگشتیم به روزی که می باید رأی می‌دادیم و ندادیم یا رأی اشتباه دادیم بیاییم امروز اشتباه نکنیم بیاییم از شهدا درس بگیرم و سخنانشون رو بگوش بگیریم ،که این جبهه ادامه جبهه شهداست تو عرصه ریاست جمهوری ،🌷 امروز دشمن هدف گرفته دکتر جلیلی رو امروز آمریکا و اسرائیل نمی‌خوان مدافعی مثل دکتر جلیلی باشه ،،امروز میبینن ،دکتر جلیلی ادامه راه شهید رئیسی هست ،حافظ خون شهید حیدری هاست ، بیاییم درس شهدایی بگیریم ، به دکتر جلیلی رأی بدهیم ، به حرمت خون شهدا 🌷 ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 📸شهدای حاضر در عکس: پیراهن سفید: شهید ناصر صادقی پیراهن سورمه ای: شهید مصطفی قنبری لباس پلنگی زیر فانوس: شهید سید محمود ابراهیمیان(یکی از نزدیک ترین دوستان که در همین عملیات به شهادت رسیدند) نفر سوم ایستاده از چپ: ✅خبر شهادتش رو بعد از عملیات کربلای 4 برای خانواده آوردن.. خانواده در حال تدارک برای برگزاری مراسمات بودن که با عصا از بیمارستان به خونه برگشت! فقط مجروح شده بود ولی دوست و هم محله ای عزیزش، سیدمحمود ابراهیمیان، تنهاش گذاشت و پر کشید.. بعد از بیست و هفت سال انتظار و دوری به آرزوی همیشگیش رسید، دوباره هم محله ای سیدمحمود شده بود، تو محله ی "فدائیان حسین(ع)".. ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 🍃🌷به روایت برادر شهید: «اسماعیل مربی آموزش اسلحه برای سربازان و بسيجيان بود. همیشه هم به معلومات و دانسته‌های خود می‌افزود. 🔫بهترين مربی سلاح بود. همواره بعد از پايان دوره‌های آموزشی، بالاترين رأی را در نظرسنجی بچه‌های آموزش‌ديده از لحاظ برگزاری كلاس‌های آموزشی، اخلاقيات و... می‌آورد. 💥روی تربيت معنوی نيرو‌ها هم توجه می‌كرد. بودن با نيرو‌ها هميشه خوشحالش می‌كرد. آخر هر دوره، آنها را يك نماز جماعت محضر آيت‌الله حسن‌زاده آملی می‌برد. 🔫در مدت آموزش سلاح، يکبار از ناحيه سينه به شدت مجروح شد؛ به طوری كه نفس‌كشيدن برايش سخت شده بود اما با توجه به اين وضعيتش هم، دست از تلاش برنداشت. 💥هميشه به او می‌گفتيم كمی استراحت كن و به زن و بچه‌ات برس! اما می‌گفت: «من تكليفی برعهده دارم كه نمی‌گذارد آسوده باشم و من متعلق به خودم نيستم». او با تمام وجودش خدمت می‌كرد.» ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 🏴صدای خوش🏴 🪖جنگ بین من و اسماعیل جدایی انداخت و هر کداممان به منطقه ای رفتیم . کمتر همدیگر را می دیدیم . برامون مهم بود که وظیفه و تکلیفمان را انجام بدهیم . پس از جنگ چند سالی در سپاه استان بود و سپس به تهران آمد ، بعد هم که تصمیم گرفت به سوریه برود . اسماعیل صدای خیلی خوبی داشت و صداش رو خرج خدا و اهلبیت کرده بود از همان کودکی 🏴دهه اول محرم هرجا بود خودش را به آمل می رساند . این سال ها نیز که در سوریه بود و نگرانش بودیم ، دهه اول محرم به آمل می آمد . شب ها در چند هیات روضه می خواند و آخر شب به تکیه محله خودمان می آمد . او بابت ذکر مصایب اهل بیت (علیهم السلام ) هیچ وقت پولی نگرفت ،میگفت مزدمون رو با امام حسین حساب میکنیم و اجرش را با شهادت از حضرت زینب (سلام الله علیها ) دریافت کرد🥀 ◾راوی:دوست شهید🌷 ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 🏴دهه اول محرم هرجایی که بود خودش رو به آمل می رسوند؛ آخه مداح تکیه محل(سیکاپل) بود! از دوره جوونی مداحی رو شروع کرده بود، به همون سبک سنتی آمل.. آخر مراسم بعد از سخنرانی، سینه زنی شروع می شد؛ با توجه به جمعیت چندتا حلقه تشکیل می شد و مداح وسط حلقه ها می ایستاد و نوحه خوانی می کرد.. وقتی حاج اسماعیل میکروفون رو می گرفت و نوحه های جوشی(اصطلاحا) خودش رو شروع می کرد، شور و هیجان سینه زن ها دوچندان می شد؛ خیلی ها خصوصا جوونای هیئت عاشق مداحی های شهید حیدری بودن.. یه دهه سینه زنی تو تکیه، بعد هم دسته زنجیر زنی روز تاسوعا تو شهر آمل؛ ترجیع بندهای بلند رو بدون وقفه می خوند و شور و حرارت رو به زنجیر زن ها انتقال می داد؛ چه دسته عزاداری منظم و پرشوری.. 🌙شبهای دهه اول محرم سه چهار مسجد و تکیه مداحی می کرد و آخر شب به تکیه قمربنی هاشم تو محله سیکاپل آمل می اومد..تقریبا هرجایی برای اولین بار مداحی می کرد، ازش می خواستن شب های بعد هم مداحی مراسم شون رو به عهده بگیره! آخه از دل می خوند، با خلوص کامل.. وقتی روضه می خوند قطرات اشک از گوشه چشمهای خودش هم جاری بود، می سوخت و می خوند.. ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 💚خاطره ای از سردار شهید حاج اسماعیل حیدری به نقل از همسر شهید💫 سال91 با حاجی رفتیم سوریه.. در حال زیارت در مسجد اموی بودیم که متوجه خانمی افغانستانی شدیم که هر جا در مسجد می رفتیم پشت سر ما می آمد، دو دختر کوچیک هم همراهش بودند..‼ وقتی به مقام راس الحسین(ع) رسیدیم،نزدیکتر آمد و به من گفت:«خانم، وقتی در خیابان ها قدم می زنید آهسته صحبت کنید، چون تکفیری ها برای سر زنان ایرانی جایزه گذاشته اند..» من خیلی نگران شدم، به حاجی گفتم باید برای ما چادر عربی و پوشیه بخرید تا ما شناسایی نشویم.. حاجی خندید و گفت: «شما از ایران آمده اید اینجا تا این مردم مظلوم قوت قلب بگیرند و به نتیجه نهایی مقاومت امید پیدا کنند..» راست می گفت؛ مردم سوریه از دیدن ما خیلی تعجب می کردند و با شعف خاصی می گفتند «اهلا و سهلا..» 🕊🌱 🌷💫 ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 💔دقیقا یکسال پیش از شهادت سردار حاج اسماعیل حیدری ... شب 21 رمضان سال ۹۱ بود که رفتیم قم تا شب قدر در حرم حضرت معصومه سلام الله را عکاسی کنم😊. از ویزور دوربین در حال جستجوی قاب زیبا بودم که یک لحظه دیدم دو نفر برایم دست تکان میدهند ... با دقت دیدم حسین حیدری بود با پدرش حاج اسماعیل😍 ... حسین را بواسطه یکی از دوستان شمالی میشناختم و پدرش را در دوره های بسیج و آموزش سلاح ؛ حاج اسماعیل رزمنده باصفا و قدیمی تیپ مالک اشتر آمل بود و مربی سلاح و فنون نظامی در سپاه👌. رفتم جلوتر، سلام علیک گرم با حسین و حاج اسماعیل؛ حاج اسماعیل شوخ طبع و بشاش بود...گفت یه چندتا حجله ای از من بگیر شهید شدم استفاده بشه☝️ ... چند فریمی گرفتم ... احمق بودم که بیشتر از او عکس نگرفتم،😞 خداحافظی کردم و رفتم تا از شب قدر بیشتر عکس بگیرم؛رمضان سال بعد درست پس از شبهای قدر بود که خبر آمد حاج اسماعیل حیدری، مدافع حرم حضرت زینب سلام الله به شهادت رسیده 😔و این عکس را سریع به دوستان دادم تا اولین پوستر شهادتش روی حجله نصب گردد.💔 ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ✍🏻خاطره از زبان همرزم شهید حاج اسماعیل حیدری شهیدی که در مراسم شهادت شاگردش آرزوی شهادت کرد... خبر شهادت شهید گرانقدر محرم ترک به همه همرزمان و دوستان رسیده بود. حس و حال عجیب و غریبی در بین خانواده های مدافع حرم وجود داشت... اولین فدایی زینب از ایران زمین سرزمین دلاوری ها اولین خون سرخی که بدنبال غیرت عباس ع روانه می شد... اولین لبیک به هل من ناصر ینصرنی حسین ع بعد از سالیان سال.... آن روز همه دوستان دور و نزدیک اقوام همسایه ها هم محلی ها خیلی ها... با حس و حال وصف ناشدنی ای برای خداحافظی آمده بودند... برای خوش آمدگویی ...برای بدرقه.‌. حاجی هم از شب قبل گفته بودند: حتما با خانواده برای تشییع پیکر بیایید... گفتم: حاجی برای روحیه شان خوب نیست تازه شروع کار ماست... پایشان سست می شود... تاکید کرده بودند با خانواده برویم و رفتیم... در کوچه منتهی به خانه شهید بزرگوار گویی کربلایی شده بود... اشک و آه و شوق ... دل های کربلایی عطرو بوی شهادت بود که همه جا را پر کرده بود. شلوغ به مانند دسته های عزاداری محرم. محرم راستی راستی داشت می رفت.... دوستان محرم را به مسجد رساندن آنجا وداعی جانسوز داشتیم... بعد از مراسم مرغ دلی نبود که پر نکشیده باشد... برای حسین ع برای خیمگاه زینب سلام الله برای بی بی رقیه جان.... بعد از مراسم به حاجی گفتم: چه اصراری داشتین که خانواده بیاید دلش بشکند... پایش سست شود... _اتفاقا باید بیایند ببینند ... صبوری کنند ... آماده هر اتفاقی باشند... نبرد ما آغاز شده است و خانواده ها باید با این موضوع روبرو شوند... اگر ببینند دلشان قرار میگیرد قدمشان محکم تر میشود... همان هم شد ... همسر بزرگوار ایشان همسنگر واقعی حاجی بودند... اگر تلاش ها و مجاهدت های ایشان نبود شاید مسیر زندگی حاجی مسیری به جز شهادت ختم میشد. مکثی کرد و با چشمانی خیس ادامه داد _ یعنی می شود ما هم لایق باشیم و اینطور زیبا برویم؟ اللهم توفیق شهاده فی سبیله حاجی برای ما برادر خیر، پدر خیر ،استاد خیر ، رفیق خیر، همه کس بود... آرزوی او آرزوی ما غم او غم ما خنده اش خنده ما ... پس تا دعا کرد آمین گفتم خودم هم دعا کردم خداوند مرگم را در شهادت قرار دهد. ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ! شنیده بودیم اردیبهشت ماه تو مسیر سد لار تو جاده هراز، شقایق های وحشی رشد می کنن و باز میشن.. با هم رفتیم اونجا تا چندتا عکس بندازیم! اصرار داشت با این حالت عکس بندازه، میگفت میخوام شبیه عکس معروف حضرت آقا بشه.. چند روز بعد عکس ها رو چاپ کردیم و رفتیم خونه یکی از اقوام که دعوتمون کرده بود؛ این عکس رو نشون میداد و با خنده میگفت عکس برا بعد شهادتم آماده شده.. همین طور هم شد، عکسی که تو خیلی از بنرها و پوسترها چاپ شد همین بود.. ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ما تو شهرک بودیم عکسهای شهدا به فاصله چند روز به در و دیوار شهرک زده میشد ،شهید کارگر برزی ،شهید مهدی عزیزی 😭یادم نمیره شهرک چه غوغایی شده بود ،ماه رمضان بود ظهر مسجد پر بود از خانواده ها و ناراحت و گریان ،،گفتم باز شهید!😭😭 خانمی از همکاران برگشت گفت بله شهید مگه نمیدنی پیش شوهر تو شهید شدن ،پیش آقا حیدری گفتم امکان نداره ،برگشت و گفت بله فرمانده شوهر شماست آنجا، ،،دلم آشوب نا خدا گاه پیام دادم سلام ،راسته بچه ها پیش شما شهید شدن 😓سکوت ،هیچ نگفت فقط جواب سلام منو داد ،،،رفتم منزل بعد نماز خودش زنگ زد ،دوباره پرسیدم چیزی نگفت ،،آخر گفتم اجازه میدی برم مراسم شهید عزیزی دوستان دارن میرن 🥺🥺سریع جواب داد آره آره برو ،،،،میخواست برم ببینم یاد بگیرم تو هم روزی همسر شهید میشی 😭 پ.ن:ارسالی همسر بزرگوار حاج اسماعیل به مناسبت سالروز شهادت شهیدان کارگر برزی و عزیزی🥀 ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari
📖 ✅درسال های اخیردوبار قسمت شد که بریم راهیان نور،درطول مسیربرای این که خستگی راه رومتوجه نشیم وبچه ها بهونه نگیرند،همراه دوستاش( البته سردسته شیطنت ها خودش بود) باهم شروع میکردن به شعرخوندن وبازی کردن بابچه ها،که کل اتوبوس سرشوق میومدن...گاهی هم مداحی میکرد...کلاآدمی نبود که ساکت یه جابشینه ،به خاطرهمین هم دوستای زیادی داشت... ✅چون خودش ازرزمنده های زمان جنگ بودهرجا که خاطره ای داشت شروع میکردبه صحبت کردن درباره اون منطقه و اینکه چه عملیات های سختی رزمنده هامون داشتن...روایت گرخوبی بود،یادمه کناراروندرود و تو شلمچه میکروفن دستش گرفت وروایت گری کرد...همه ی دوستاش مینشستن وبه روایت گری هاش گوش میکردن واشک میریختن... ✅سال های دیگه که قسمت نشد بریم جنوب همسفرهای اون دوتاسفرهمش میگفتن که اصلا بهمون خوش نگذشت ،وقتی همراه حاج اسماعیل بودیم خیلی بهمون خوش گذشت وخستگی سفررواصلامتوجه نمیشدیم...هم معنویات بودوهم... 🌷شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان ‏‏عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون‎‏اند ♦تنها کانال رسمی سردار شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری @shahidhajesmaeilheidari