امروز سر مزار داداش حسن بودم.
تو حال و هوای خودم بودم که یکی از خانما پرسید: شما با شهید نسبتی دارید؟ گفتم: نه چطور؟😅
گفت: آخه حس و حال خیلی خاصی داشتی.
دختر اون خانم، حدودا ۷،۸سالش بود. نشست کنار مزار و شروع کرد به نوشتن. بعد که تموم شد، کاغذ رو تا کرد و گذاشت کنار قاب عکس داداش و یکی از قلب های ریسه ای که کنار مزار داداش بود رو هم گذاشت روش. پاشد که بره، گفتم این نامه رو برای شهید نوشتی؟ گفت بله. گفتم میخوای عکسشو بگیرم و بفرستم برای مادر شهید؟
خیلی خوشحال شد و سریع کاغذ رو آورد و عکس گرفتم ازش.
#ارسالی #دلنوشتهباشهید
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]