کپی این رمان ممنوعه وفقط در صورتی میشه کپی کرد که آدرس کانال زیر پارت ها باشه
#دختراهمشهیدهمےشوند
•••اَیُهَا الداعِشـ•••
#سپاه
و #بسیج و #حزبالله را فاکتور بگیر
حواست به #منـ↭ باشد!
دختر{🏻}•°
شیعه زاده ای هستم ڪہ
شـ|♥️|ـهادٺ را از مادرم
#زهرا"س" بہ ارث دارم
و #صبوری را از عمه زینب"س"
و
شُجاعٺ را از دخترڪے 3ساله--
مݩ
سلاح هایے دارم
ڪہ با اسمش جانٺ
بہ لرزه مي افتد !!
#چادرم💚•°
#سربندیافاطمہ
#دلگرمےبہسقا
#فرمانسیدعلے
حواست باشد....
گَر نِگاه چَپ ڪُنے سَمٺ حَرم
جانٺ را با خـونم مےخَـرم•••👊🏻💪🏻
أَبْـنٰـاءُالـزَّهْـرٰاء
#همسرانه
آقا مثل اهل بیت رفتار کنیم😍
مثلا به همسرمون بگیم روحی لڪ الفدا ایها العشق❤️
اسمتـــــــو بـــــــردمـ
زیـــــر بـــــارانـ
بـــــارانـ
گــــــریهـ کــــــرد ...!
{ 💔🍁 }
@shahidhojajjy |🍀
تعداد ممبرا هم که پایین اومده . یعنی بهترین انرژی بود . یکم بنر و پخش کنید
رمان بچه مثبت
#پارت_نود_نه
.
ریحان:
اخه مائده جان من کجا بیام؟؟!!!
مائده:
یعنی چی؟
ریحان:
یعنی چی نداره من خونه عمت( مامان متین) نمیام.
مائده:
بعد میشه دلیلت و بدونم؟
ریحان:
البته.
مائده:
خب؟
ریحان:
خب چی؟
مائده:
اه ریحانه مسخره بازی درنیار.
ریحان:
خب من تا حالا تو این مراسم ها شرکت نکردم.
مائده:
اشکال نداره میشه اولین بارت.
ریحان:
مائده؟
مائده:
جان مائده؟؟
ریحان:
راستش دوست ندارم با این تیپ و قیافه وارد جمعتون بشم.
مائده:
همچین گفت من نمیام گفتم چی شده. خب من یه چادر عربی دارم که بابا از مکه آورده اما چون خیلی بلند بود آک گذاشتمش توی کمد.
ریحان:
نه.آخه من...
مائده:
وای آنقدر نه نه نکن . وایستا تا بیارم.
ریحان:
ای بابا.
......
✍ادامه دارد✍
نویسنده✍ الف ستاری
تایپ: گمنام.
.
✍✍✍✍✍✍
@shahidhojajjy
✍✍✍✍✍
رمان بچه مثبت🎊🎉🎊🎉
#پارت_صد 🎈🎈🎈🎈🎈
.
ریحان:
مائده سریع به سمت اتاق دوید و با چادر مشکی برگشت.
مائده چادرو سرم کرد. وای ریحانه مثل فرشته هاشدی😇
به داخل اتاق هولم داد و من دختری خوشگلی و توی آینه دیدم. این من بودم . دختر معصومی که حالا انگار قدش بلندتر شده بود. چه پوشش قشنگی . برخلاف تقورم اصلا سنگین بود که گردن درد بگیرم. چه حس دلنشینی.
مائده دستپاچه گفت:
ریحانه بدو الان دیر میرسیم.
ریحان:
از دخار داخل آینه به یختی دل کندم و گفتم:
اومدم . بریم.
..........
نیم ساعت بعد خانه عمه مائده
..........
ریحان:
وسط حیاط خانه متین این ها حوض بود . گل های شمدونی و یاس و گل یخ کل دورحوض و اطراف حیاط را در بر گرفته بود. خانه نسبتا قدیمی و سنتی .
از لحظه ورودم متین را ندیده بودم. مائده دختر ها و خانوم هایی که آنجا بودن بهم معرفی کرد.
متین چهار پنج تا عمو داشت که هر کدوم دختر داشتن و همه چادری و در آخر به مادر متین سلام کردیم و مادر متین چنان محکم بغلم کرد که احساس نفس تنگی میکردم . در حالی که داشت چند تا جمله عربی و میگفت یهو آروم زد تو صورتش و گفت دختر چقدر بهت چادر میاد . ماشالله ماشالله.......
ریحان:
با محبت نگاهش کردم و گفتم؛
ممنونم.
......
✍ادامه دارد.....✍
نویسنده✍ الف ستاری
تایپ💻⌨? گمنام
....
🎊🎊🎊🎊🎊🎊
@shahidhojajjy
🎉🎉🎉🎉🎉🎉
نه طبقِ مُد دوستتدارم?
نه به حکمِ سنت !
همه چیز بنا بر فِطرت است .
خوبها ،دوستداشتنیاند?
...
رمان بچه مثبت :
درباره ی دختری به اسم ریحانه .
دختری که به خاطر شرط بندی تغییر میکنه ....
.
_ این همون بچه مثبته که میگفتی باید بره متخصص بینایی ؟؟
_تازه فهمیدم که ما باید برای اعتقاداتمون بریم پیش متخصص ....
ای کاش زودتر از ارامش نماز باخبر میشدم .
اگه میدونستم مداحی چقدر به ادم ارامش میده هیچ وقت رپ گوش نمی دادم ...
.
رمان بچه مثبت:
ژانر: اجتماعی . مذهبی . طنز
👇👇
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy