قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
رمان بچه مثبت #پارت۲۹ . با اخم برگشتم سمت ارشام . چیه حالت جا اومد منو جلوی اون ضایع کردی؟ ارشام: وا
ممبرا بالاتر رمان و گذاشتم و سنجاق کردم
#تا_اربعین
✍آفتابی که به زائر امام حسین علیه السلام میتابد، مانند هیزم گناهاناش را میسوزاند.
💚✨امام صادق علیه السلام :
👌زائرِ امام حسین علیه السلام وقتى به قصد #زيارت از خانهاش خارج شد، سايهاش بر چيزى نمیافتد مگر اینکه آن چيز برايش دعا میکند.
👌و هنگامى كه #آفتاب بر سرش بتابد، گناهانش را میسوزاند همانطور كه آتش #هيزم را میسوزاند.
ازهمه زائرین گرانقدر التماس دعا داریم.
📚 #کامل الزیارت ، ص۲۷۹
@shahidhojajjy
رمان بچه مثبت
#پارت_۳۰
#رمان
.
متین :
خب مبارک باشه .
ریحان:
ای خدا ببین چه طوری زد تو پرم .
چیزه٬ یعنی من ..... من دوستشون ندارم.
متین:
خب امیدوارم به کسی که علاقه دارین برسین .
ریحان:(افکار)
من حرفی ندارم . با این احساسات.
متین:
صورت حساب و دیدم و پول قهوه و شکلات داغ و حساب کردم و سرم و انداختم زیر و به دختره گفتم :
بهتره بریم پیش بقیه .
ریحان:
بدون حرف بلند شدم و دنبالش راه افتادم . فقط گفتم:
بابت شکلات داغ هم مچکرم .
متین:
اروم سر موتکون دادم . دلم می خواست زود تر از کافه بزنم بیرون .
ریحان:
هنوز از در خارج نشده بودم که یه پسر اومد طرفم و گفت:
- کجا خانومی؟
ریحان:
زیر لب چند تا فحش ( من معذرت میخوام) بهش دادم و رفتم سمت ماین که در و برام با دست نگه داشته بود .
مزاحم:
ببین خانوم با ادب . من رامتینم . اینم شماره ام.
ریحان:
به کارتی که جلوم گرفته بود نگاه کردم و یه اخم غلیظی کردم و گفتم برین تا داد و بی داد راه ننداختم.
ریحان:
مزاحم میخواست چیزی بگه که صدای متین رشته کلامش و پاره کرد .
متین:
چیزی شده؟
.
من با خوشحالی به متین نگاه مردم و پسره با استرس....
✍ادامه دارد✍
نویسنده: الف ستاری
.
#بچه_مثبت
@shahidhojajjy
رمان بچه مثبت
#مینی_پارت
.
متین:
لطفا بیرون منتظر باشید من الان میام .
ریحان:
وای خدا . اخ جون دعوا سر من ..
سر مو انداختم پایین و رفتم بیرون .
......
متین بالاخره رضایت داد و زودتر از اون مزاحم از کافه بیرون اومد .
و گفت:
بفرمایید بریم .
با فاصله از همدیگر راه میرفتیم . متین داشت نفس عمیق میکشید و دوباره شد همون بچه مثبت قبلی .
متین:
شما حالتون خوبه؟
ریحان:
بله و شما؟
ببخشید چی گفتن که جوش اوردین.
متین:
خیلی چیز ها گفتن.
ریحان:
یهو به سمتم برگشت و گفت : البته شما هم مقصرید
.
-من ؟
ادامه دارد✍
نویسنده : گمنام . الف ستاری
@shahidhojajjy
••|♥️🕌|••
•| #دلتنگمشهدالرضا🌿~
ڪربلاقِسمتمآننیست
ویـزابراۍ💛↶
مشهدمآنهمنمیدهند..؛
@shahidhojajjy
✍✍✍حجاب✍✍✍
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام
یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَی النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَا عِیَادَةُ مَرِیضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَةٍ وَ لَا تُقِیمُ عِنْدَ قَبْرٍ الْخَبَرَ
رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصیتشان به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
یاعلی نیست بر زنها نماز جمعه. ونماز جماعت. و اذان و اقامه بلند. وعیادت مریض.وتشییع جنازه.و سر قبر رفتن.
الخصال ج ۲ ص ۹۷📒📝✏️📚
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@shahidhojajjy
•{گویـنـد ڪہ
گــرد اسـت↓
زمیـن گـوشـه نـدارد
•{شش گوشہ ے
آن ڪشف
شـده سمـت← عراق است:)
#دلتنگ 🌹
🖤 @shahidhojajjy
#خط_فاصله_تا_جو!! 🔰🔰
چفیه را میاندازیم روی سرمان و گریه میکنیم
بعد هم حس میکنیم که حالمان خیلی خوب شده است
و خوشحال باز میگردیم خانه هایمان
و زندگی تکراریمان را از سر میگیریم.
و تازه خیلی هم خرسندیم که سبک شدهایم
و معنویتمان زدهاست بالا و پیشخودمان
میگوییم که چهقدر آدم خوبی هستیم که مثلا
وقتمان را صرف زیارت شهدا کردهایم و چه و چه ...
چرا شهدا را واسطهی تخلیهی روحی خودمان قرار میدهیم.
چند نفرمان به این فکر میکند که شهدا چه کردند؟
چند نفرمان به این میاندیشد که حالا من
چه طور بشوم شهید امروز، مجاهد امروز؟
اصلا زمانی که فرهنگ و علم مضافالیه سنگر
قرار میگیرند، یعنی چه؟
آیا جهاد علمی و جهاد فرهنگی یعنی همین بازی ما
با درسها و کتابهایمان، یعنی همین تفریحات فرهنگی
که برای تنوع انجام میدهیم و یحتمل بعدش هم
کلی منت میگذاریم بر خدا و پیغمبر و شهدا و انقلاب
که ما اهل خدمت خالصانه هستیم و از این حرفها.
چند نفرمان سعی میکنیم شرایط آن زمان دفاع مقدس
را با زندگی امروز معادلسازی کنیم و همانند شهدا
یا همسران شهدا زندگی کنیم؟
کداممان جهاد را کلیدواژهی سبک زندگی خودمان قراردادهایم؟
چرا همه چیز را خلاصه کرده ایم در زیبا گریستن؟
مواظب باشیم انس با شهدا را با شهیدبازی اشتباه نگیریم!
@shahidhojajjy