💔
✨خصوصیات اخلاقی از زبان همسر:
🌿تکه کلامش توکل بر خدا✨ بود. هیچوقت یادم نیست برای کاری یا موضوع دنیایی عجله داشته باشد. آقا سجاد چند تا ویژگی ممتاز داشت. اهل نماز اول وقت💫 بود و اصرار داشت نمازش را به جماعت بخواند. از غیبت متنفر بود. بارها دیدم که نمازشب میخواند. مطیع حرف ولایت بود و اگر میدید کسی حرفی میزند، تنش از ناراحتی میلرزید و میگفت: شما مگر ایشان را میشناسید که این حرفها را میزنید؟
همیشه قبل از خواب، قرآن 📖میخواند و هروقت پدر و مادرش را میدید دستشان را میبوسید. قانع بود و از تجمل فرار می کرد. از نیازمندان دستگیری میکرد و خیلی هم شجاع بود.
#شهید_سجاد_طاهری_نیا
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojajjy
#بیـــو"💕🌸"
شهادت
بہ خون و تیر و ترکش
نیست...
آن روز کہ خدا را
با همہ چیز
و در همہ چیز دیدیم
شهید شده ایم...
ــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــ
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
ــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــ
@shahidhojajjy
#خاطره 🌸🍃✨
داعش میخواست شهر العیس را بگیرد.خیلی هم برای تصرف شهر چنگ و دندان تیز کرده بود و خودش را به آب و آتش میزد.
یک شب بالاخره با تویوتاها و ماشین های شاسی بلندشان حمله را آغاز کردند.
اول توی منطقه پخش شدند و بعد شروع به شلیک سمت نیروها کردند.درگیری شدیدی شروع شد.
من و تعدادی از بچه ها در یک قسمت از خط مقدم بودیم و محسن و عده ای از نیروها در قسمتی دیگر از خط.
محسن آن شب با تانک تی ۹۰ کار میکرد.تانک بسیار حرفه ای و پیشرفته ی روسی،که البته هرکسی مهارت کار کردن با آن را نداشت.
محسن با دوربین ترمال که تا فاصله پنج کیلومتری را میبیند،داعشی ها را دید.
سریع آنهارا هدف گرفت و با شلیک توپ،سه تا از تویوتاهای داعشی را فرستاد هوا.
همین باعث شد که بقیه نیروها قوت قلب بیشتری بگیرند و حسابی سمت داعش توپ بیندازند.
آن شب محسن و گروهشان توانستند غوغا کنند و ضربه ی سنگینی را به داعشی ها بزنند.
فرداش که حاج قاسم سلیمانی منطقه را دید با تعجب گفت:«دست مریزاد.دیشب کیا روی تانک بودند؟!حسابی شاهکار کردند.»
حاج قاسم به دلیل شلیک های زیاد و دقیق محسن و گروهش،اسم آن شب را
«لیله الفتوح» گذاشت...
کتاب
❤️حجت خدا❤️
#سردار_بیسر
#شهید_محسن_حججی🥀🖤
🌹شهیـــد محســـن حججـــی🌹
@shahidhojajjy
✍آیت الله بهجت(ره)
انسان در دنیا (نهایتاً) به ده درصد خواسته های خود می رسد. کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است. اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواری ها و بدی های همسر و همسایه و… کمتر ناراحت می شود؛ زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست، انتظار نخواهد داشت.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۲
@shahidhojajjy
┄༻☘༺༻☘༺┄
#شهید_سجاد_طاهر_نیا
🔸اکثرا شب ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت می کرد تا کسی تو کوچه نباشد و آبروی آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود آقاسجاد وسایل را به من می داد تا تحویل بدهم...
🔹یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم فاطمه رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابراین نتوانستم پیاده شوم به آقاسجاد گفتم شما برو.
🔸کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب صندق عقب ماشین را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد زنگ خانه را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر رفتم.
🔹از این کارش دو منظور به ذهنم رسید:
۱— می خواست نامحرم را نبیند
۲ — می خواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد و خجالت نکشد.
🔸 دلیل دوم بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیگمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بودم و او را بهتر از هر کسی می شناختم مطمئن بودم که می خواست آن خانم نیازمند او را نشناسد و خجالت نکشد. خیلی حواسش به همه چیز بود.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
@shahidhojajjy
🍂🌺مشوِّق حفظ قرآن
چند سال پیش با پیام حضرت آقا (در سی ماه سی جزء ) قرآن را حفظ کنید . شروع به حفظ قرآن کریم کردم.
💌در این راه حسین مشوق اصلی من بود. او مدام پیگیر بود . حتی گاهی اوقات قرآن را باز می کرد و می گفت مادر فلان صفحه را بخوان و سپس ایرادهای من را می گرفت .
اوایل اشتباهات تلفظی زیادی داشتم. حسین می گفت: مادر ایرادر ندارد... شما ان شاالله حافظ قرآن می شوی .
💭هرگاه به آیه های انفاق می رسیدم به حسین می گفتم : مادر این آیه در وصف شماست ( آخر حسین ما هم خیلی انفاق می کرد.)
#شهید_حسین_جمالی
#مدافعان_حرم
@shahidhojajjy
#دڵݩۆشٺ✍🏻🕊|•
_هࢪ ۅقټ بیڪاࢪ شڊۍ!🙃
یھ ټسبیح بگیࢪ دسټټ ۅ هۍ بگۅ
"اݪݪهم عجݪ ݪۅݪیڪ الفࢪج"❤️
هم ڊݪِ خۅڊټ آࢪۅم میگیࢪھ
همڊݪِ آقا ڪھیڪۍ ڊاࢪھ بࢪا ظهۅࢪش ڊعا میڪݩھ...💚( :
°•°•○●🍃🌺🍃●○•°•°
ــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــ
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
ــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــ
@shahidhojajjy