eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.3هزار دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
12.2هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 ✍پیڪرش را با دو شهیـد دیگر، تحـویـل بنیـاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. ♦️نگهبـان سردخانه می گفت: یڪی شـان آمـد به و گفت: جنـازه ی مـن رو فعلا تحـویـل خـانـواده ام ندید ! از خـواب بیـدار شدم. ♦️هـر چه می ڪردم ڪدام یڪ از این دو نفــر بوده ، نفهمیـدم ؛ گفتم ولـش ڪن ، خـواب بوده دیگه و فـردا قـرار بود جنـازه ها رو تحویل بدیم ♦️شـب دوبـاره رو دیـدم. دوباره همـون جمله رو بهـم گفت .این بـار فــوراً رو پـرسیدم. گفت: امیـر نـاصـر سلیمـانی. ♦️از خـواب پـریـدم ، رفتم سـراغ جنـازه ها. روی سینـه ی یڪی شان نـوشتـه بود؛ شهید امیر ناصر سلیمانی 👈بعـد ها شدم تـوی اون تـاریـخ، خـانواده اش در تـدارڪ مـراسـم ازدواج پسـرشان بوده اند ؛ شهیـد خواسته بـود مـراسم بـرادرش بهـم نخـورد. @Shahidhojatrahimi
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ : توی کوچه پیرمردی رو که روی زمین سرد خوابیده بود... سن و کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞 اون شب رخت و آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭 رخت و رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد و شدم ...‼️ روحم شفا پیدا کرد چه مریضی ...|😌| 🍃❤️ @shahidhojatrahimi
⚘﷽⚘ سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 روی سنگ قبر نوشته بود: « »  از خواب پریدم ... مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم . بعد از ازدواج را برایش تعریف کردم زد به خنده و به شوخی گفت : «بادمجون بم آفت نداره» ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که «کی میشی مصطفی»؟ مکث نکرد گفت:« » باران می باریدشبی که خاکش می کردیم...😭 @Shahidhojatrahimi
خوب است #دیدنت حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای #خودت تنگ میشود💔 به #خوابم نمی آیی؟😔 #شبتون_شهدایی 🌙 @shahidhojatrahimi
#حتما_بخوانید👇👇 🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود. 🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... #من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 . روی سنگ قبر نوشته بود: « #شهیدمصطفی_احمدی_روشن»  از خواب پریدم . مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم . بعد از ازدواج #خوابم را برایش تعریف کردم . زد به خنده😄 و شوخی گفت : «بادمجون بم آفت نداره» ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که «کی #شهید میشی مصطفی⁉️» مکث نکرد گفت:« #سی_سالگی» باران می باریدشبی که خاکش می کردیم #شهید_مصطفی_احمدی_روشن #سالروز_شهادت🌷 @shahidhojatrahimi
خوب است حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای تنگ میشود💔 به نمی آیی؟😔 🌙 @shahidhojatrahimi