❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
مادر شهید: خوابش را دیدم...
روز #اربعین شمال بودیم.
خواب دیدم :یک جای🍀 سرسبزی هستیم.
نوید و همسرش هم هستند. من باخوشحالی پرسیدم :نوید جان برگشتی؟
همان موقع نوید دست هایش را برد بالا و گفت، مامان✌ دوم شدم .✌دوم شدم.
صبح که بیدار شدم خوابم به یادم آمد.
گفتم :خیر باشد. بعد پدرش برایم تعریف کرد او هم خواب نوید را دیده.
پدر شهید: من خواب دیدم در جای شلوغی که پر از جمعیت است،📃 اعلامیه نوید را دادهاند دستم.
مادر شهید: وقتی پدرش این خواب را تعریف کرد مادیگر طاقت نیاوردیم شمال بمانیم. برگشتیم تهران. در طول مسیر هم شروع کردیم به پیگیری وضعیت نوید،
اما کسی خبری نداشت.
بعد چندبار خبرهای مختلفی به ما رسید.
یک بار شنیدیم #زخمی شده یا #اسیر شده یا این که میگفتند زنده است، اما در جایی است که امکان تماس ندارد.
👈تا این که بالاخره بعد از 20 روز که از شهادت نوید مطمئن شده بودند به ما خبر دادند
@Shahidhojatrahimi.
می شـود کمــی مــرا را #دعــا کنی
دلم عجیب #زخمی ست
جـــا نمــی شــوم ،
نــه در زمیــن ،
نــه در زمـان
خستــه ام...
😔
#در_آرزوی_شهادت🌹
#شهید_رضا_الوانی
@shahidhojatrahimi
🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
می شـود کمــی مــا را
#دعــا کنیـد😔
دلمان عجیب #زخمی ست
جـــا نمــی شــویم ،
نــه در زمیــن ، نــه در زمـــان
خستــه ایم...😭
#رزقک_شهادت💔
#داداش_همت_دعامون_کن
@shahidhojatrahimi