eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم رفاقتے مےخواهد ڪہ ببندد ڪہ دلم را ڪند ڪہ خاڪے باشد دلم رفاقتے مےخواهد ڪہ ڪند عاقبت بخیرم ڪند رفاقتےتا 🌷 🕊🌹 🌙
⚘﷽⚘ #شهیدم...🌷 به عجیب ترین شکلِ ممکن دلتنگِ کسی هستم که... هیچ خیابانی را با او قدم نزده ام اما ... او در تمامِ خاطراتِ من راه می رود... 🌷شهیدحجت الله رحیمی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🆔 @shahidhojatrahimi
💔دلم گرفته از این #شبها دلم تنگ است میان ما و #شهیدم هزار فرسنگ است💕 شکسته بال وپرمـ🕊 خسته ام ، #شهیدِ_من هزار عرصه برای پریدنم تنگ💓 است 🌷چه خبر از #آسمان .... چه خبر از حرم😔 مرا به #سوریه ی پاک عشق💖 مهمان کن در این زمانه فقط #عشق پاک وبی رنگ✨ است.. #شهید_عباس_آسمیه #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
🔰خاطره همسر شهید: 💠من قبل تو خودم بین #شهدا هستم ⚜آقامحمد که بودند هر پنج شنبه میرفتیم #گلزار_شهدا بهشت زهرا🌷 نزدیک به غروب میرفتیم و #نماز جماعت مغرب و عشا رو اونجا می خوندیم ⚜پدرم که سال ۶۵ در منطقه #شلمچه به شهادت🌷 رسیدند در قطعه ۴۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند یکبار بنده بالای مزار پدرم⚰ نشسته بودم و #آقامحمد ایستاده بود👤 بهشون گفتم آقا محمد ما بعد مرگمون نمیتونیم تو #یه_قبر باشیم. ⚜گفت چرا⁉️ گفتم من فرزند #شهیدم بعد از فوتم قطعه #صالحین (قطعه خانواده شهدا) دفن میشم ولی اجازه دفن به #داماد شهید رو اونجا نمیدن❌ پس جداییم💕 نگاهم کرد لبخند زد☺️ گفت من قبل تو خودم #بین_شهدا هستم. #شهید_مدافع_حرم #شهید_محمدحسین_مرادی @shahidhojatrahimi
°•★ای #شهـــــادت.....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. #خوبان_عالم را..!! ❣ومن!! مبهوت هر #شهیدم😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا #عرش اعلا... #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
دلم گرفته از این #شبها دلمـ💔 تنگ است میان من و #شهیدم هزار فرسنگ است💕 شکسته بال وپرمـ🕊 خسته ام، #شهیدِ_من هزار عرصه برای پریدنم تنگ💓 است 🌷چه خبر از #آسمان ... #شهید_حجت_الله_رحیمی #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
دلم گرفته از این #شبها دلمـ💔 تنگ است میان من و #شهیدم هزار فرسنگ است💕 شکسته بال وپرمـ🕊 خسته ام، #شهیدِ_من هزار عرصه برای پریدنم تنگ💓 است 🌷چه خبر از #آسمان ... #شهید_حجت_الله_رحیمی #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
هر بار که زمین میخورم، این بلندای نگاه توست که مرا ایستاده میکند... ایستاده تر از قبل...🍃 ای رفیق #شهیدم...❤️ تو در برق چشمان آسمانی ات چه داری که نیم نگاهی از چشمانت در قاب دیوار اتاقم کافیست تا از یاد ببرم هر چه غم است در این دنیا و ببارد امید بر قلبم... رفیق ترین رفیقِ روزهای سخت منی...❤️ #رفیق_شهیدم @shahidhojatrahimi
برادر #شهیدم! وقتی  #نــگــاه تــــو  به مـن دوختـه شده مگـر میتـوانم  دســت از پا خطا کنـم تـو هم شهـیدی هم #شـــاهـــدی و هم تمـام جـــان منـی. #شهید_محسن_حججی @shahidhojatrahimi
🌿🦋دوست #شهیدم کاش بدانی دوست داشتنت خورشید نیست، که لحظه ای بیاید و لحظه ای برود؛ ماه نیست، که یک شب باشد و یک شب نباشد؛ ستاره نیست، که شبی پر شور باشد و شبی کم فروغ؛ باران نیست، که گاه شدت گیرد و گاه نم نم ببارد مثل نفس می ماند همیشه با من است... به یاد همه شهدا و شهیدی که لحظه ،لحظه و ثانیه ثانیه زندگیم همراهمه ❤️ #رفیق_شهیدم #شهید_محسن_حججی #صلوات @shahidhojatrahimi
هر بار که زمین میخورم، این بلندای نگاه توست که مرا ایستاده میکند... ایستاده تر از قبل...🍃 ای رفیق ...❤️ تو در برق چشمان آسمانی ات چه داری که نیم نگاهی از چشمانت در قاب دیوار اتاقم کافیست تا از یاد ببرم هر چه غم است در این دنیا و ببارد امید بر قلبم... رفیق ترین رفیقِ روزهای سخت منی...❤️ @shahidhojatrahimi
#سربند_یازهرا 🌾دلم رفاقتی میخواهد که سربند #یازهرایم ببندد که دلمـ♥️ را #حسینی کند. که خاکی باشد دلم رفاقتی💕 میخواهد که #شهیدم کند... #رفیق_شهیدم #شهید_محمدتقی_سالخورده🌷 #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
دلم گرفته از این دلمـ💔 تنگ است میان من و هزار فرسنگ است💕 شکسته بال وپرمـ🕊 خسته ام، هزار عرصه برای پریدنم تنگ💓 است 🌷چه خبر از ... 🌙 @shahidhojatrahimi
دلم گرفته از این دلمـ💔 تنگ است میان من و هزار فرسنگ است💕 شکسته بال وپرمـ🕊 خسته ام، هزار عرصه برای پریدنم تنگ💓 است 🌷چه خبر از ... 🌙 @shahidhojatrahimi
°•★ای .....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. را..!! ❣ومن!! مبهوت هر 😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا اعلا... 🌙 @shahidhojatrahimi
°•★ای .....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. را..!! ❣ومن!! مبهوت هر 😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا اعلا... 🌙 @shahidhojatrahimi
✍️ 🦋 💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» 💠 تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. 💠 ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» 💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» 💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» 💠 از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. 💠 مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. ✍️نویسنده: ══════°✦ ❃ ✦°══════ @Shahidhojatrahimi ❤️
°•★ای .....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. را..!! ❣ومن!! مبهوت هر 😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا اعلا... 🌙 @Shahidhojatrahimi
~🕊 اے .....!! چه زیبا گلچین می کنی.‌..🌸 🌾خوبان عالم را..!! ومن!! مبهوت هر..🍂 چه زیبا می رود.‌‌.. تا عرش اعلا...💫 @shahidhojatrahimi
دلم گرفته از این روزها .. 🔹 دلم است میان ما و هزار فرسنگ است .. 🔹 شکسته بال وپرمـ خسته ام ، شهیدِ من ... 🔹 هزار برای تنگ است ... 🔹 چه خبر از .... چه خبر از ... 🔹 مرا به ی پاک مهمان کن ... 🔹 در این فقط پاک وبی رنگ است .. 🔹 🌹 🌹 @shahidhojatrahimi
زیارت به نیابت ازشهیدحجت الله رحیمی زیارت قبول رفیق @shahidhojatrahimi
˜ °•★ای .....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. را..!! ❣ومن!! مبهوت هر 😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا اعلا... 🌙 @shahidhojatrahimi
enc_16324228484665835688216.mp3
4.38M
ای‌برادر ؛راهتو ادامه میدیم🕊✋🏻 ماحرف‌ شو زدیم؛اما تو بودی که عمل کردی...💔 تو اوج‌خون؛ارباب رو بغل کردی... ••••🖤🏴 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم رفاقتے مےخواهد کہ سربند یا ببندد کہ دلم را حسینـی ڪند کہ خاکی باشـد دلم رفاقتے مےخواهد کہ ڪند... 🕊 @shahidhojatrahimi
پیام شهیدان🌷 ‏نگاه به نامحرم را کنترل کن، تا نگاه خدا روزیت بشه! «رفیق حاج محمد بلباسی» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلم رفاقتی می‌خواهد که سربند یا ببندد که دلم را کند که خاکی باشد دلم رفاقتی می‌خواهد که کند...