eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
در آخرین دیدار به خواهرش گفت: من از این دنیا چیزی نمی‌خواهم حتی یک وجب از خاکش را دوست دارم اگر لایق شدم و در امتحانات خدا نمره‌ی قبولی گرفتم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت‌زهرا(س) آرام گیرد.. @shahidhojatrahimi
در آخرین دیدار به خواهرش گفت: من از این دنیا چیزی نمی‌خواهم حتی یک وجب از خاکش را دوست دارم اگر لایق شدم و در امتحانات خدا نمره‌ی قبولی گرفتم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت‌زهرا(س) آرام گیرد.. @shahidhojatrahimi
بلا فاصله نگاهم به سر آقاابراهیم افتاد.. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود.. مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید. با تعجب گفتم: داش ابرام سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید ، با دهانی که به سختی باز میشد گفت: می دانی چرا گلوله جُرأت نکرد وارد سرم بشود؟ گفتم چرا؟ ابراهیم لبخندی زد و گفت: گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود ،چون پیشانی بند "یامهدی" به سرم بسته بودم... @shahidhojatrahimi
بلا فاصله نگاهم به سر آقاابراهیم افتاد.. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود.. مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید. با تعجب گفتم: داش ابرام سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید ، با دهانی که به سختی باز میشد گفت: می دانی چرا گلوله جُرأت نکرد وارد سرم بشود؟ گفتم چرا؟ ابراهیم لبخندی زد و گفت: گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود ،چون پیشانی بند "یامهدی" به سرم بسته بودم... @shahidhojatrahimi
بلا فاصله نگاهم به سر آقاابراهیم افتاد.. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود.. مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید. با تعجب گفتم: داش ابرام سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید ، با دهانی که به سختی باز میشد گفت: می دانی چرا گلوله جُرأت نکرد وارد سرم بشود؟ گفتم چرا؟ ابراهیم لبخندی زد و گفت: گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود ،چون پیشانی بند "یامهدی" به سرم بسته بودم... @shahidhojatrahimi
گذشتی از روزهـای‌خوشِ جوانی‌ات! دعـا کن برایـم... تـا این جـوانی، مـرا به بازی نگیـرد...🤲 بــرادر شــهیدم ....🌷 @shahidhojatrahimi
ورزشکار بود ؛ چهره زیبا و بدن ورزیدھ داشت .. اما همیشه موهایش‌را از ته می‌زد لباس گشاد می‌پوشید! مبادا دچارِ هوای نفس شود:)