#عادت_داشت_کارهای_خوبش_پنهان_بمونه
🌷| رفته بودیم #اردوی مشهد🚎
من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو #فراهم کنم، یه روز بچه ها برای خرید سوغاتی به بازار رفتن👜
#علی_آقا اومد پیش من و گفت : تو نمی ری بازار؟
گفتم : #راستش من فقط تونستم هزینه اردو رو فراهم کنم و #پولی برای خرید #سوغاتی ندارم❌
گفت: باشه و رفت✋
یکی دو #ساعت بعد اومد و گفت : من می خوام برم بازار #خرید، بیا با هم بریم
رفتیم بازار، #علی_آقا کلی سوغاتی👝 خرید و برگشتیم حسینیه
فردا صبح هم به #طرف تهران حرکت کردیم🚎
وقتی رسیدم خونه، در #ساکمو که باز کردم دیدم #تمام اون سوغاتی ها توی ساک منه و علی #اونهارو برای من گرفته بود و حتی به روی #منم نیاورده بود.👌 |🌷
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_امر_به_معروف
#لحظه_ای_باشهدا🕊💌
وقتی علی #چاقو خورد و ضارب فرار کرد، #پیرمردی جلو آمد و گفت: #همین_رو_میخواستی؟ آخه به تو چه ربطی داشت...؟
علی با صدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم #دختر شماست، خواستم از #ناموس شما دفاع کنم...
شهید #علی_خلیلی
#شهید_امر_به_معروف
#سلام_بر_شهـیدان 🕊🥀
@Shahidhojatrahimi
عادت داشت ڪارهای خوبش
پنهان بمونه😌
رفته بودیم اردوی مشهد😍
من فقط تونسته بودم
هزینه اردو رو فراهم ڪنم،😢
یه روز بچه ها برای خرید
سوغاتی 🧣🍡🧢🎒به بازار
رفتن علی آقا اومد پیش من
و گفت : تو نمی ری بازار؟
گفتم : راستش من فقط تونستم
هزینه اردو رو فراهم ڪنم🤷🏻
و پولی💰💵 برای خرید سوغاتی ندارم❌😢
گفت: باشه و رفت🚶🏻
یڪی دو ساعت بعد اومد
و گفت 🗣: من می خوام برم بازار خرید،
بیا با هم بریم😊
رفتیم بازار، #علی_آقا ڪلی سوغاتی خرید و برگشتیم حسینیه
فردا صبح هم به طرف
تهران حرڪت ڪردیم🚙
وقتی رسیدم خونه🏠،
در ساڪمو💼 ڪه باز ڪردم
دیدم تمام اون سوغاتی ها توی ساڪ منه 😳و علی اونهارو برای من گرفته بود و حتی به روی منم نیاورده بود. 🌷
#شهید_خلیلی #شهید_امر_به_معروف
@shahidhojatrahimi