eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.3هزار دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
12.2هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخند زدے وآسمان آبے شد شبهاےقشنگ بهارمهتابے شد پروانـہ پس ازتـولد زیبـایت تاآخر عمر غرق بے تابے شد تولد ۱۳۶۷/۳/۱۵ 🎂 @shahidhojatrahimi
وقٺے پیڪر را آوردند، همسرش مبهوٺ؛ دسٺ نوازش به رویش ڪشید و اشڪ چشمان شهید سیاوشے پاسخے شد براے وداع... @Shahidhojatrahimi
امیر از تکاوران نیروی دریایی بود و از شاگردان . یک شاگرد نمونه و ممتاز👌. امیر از طرف بسیج به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم اعزام شد. این راهی بود که خودش انتخاب کرد✔️. بعضی وقت‌ها نیاز نیست تا حرفی بزند🚫 باید حرف دلش را بشنوی. باید گوش جان بسپاری😌 @Shahidhojatrahimi
🌷 🔹شغل امیر طوری بود که به عنوان حفاظتی کشتی‌ها ⛴به مأموریت‌های برون مرزی می‌رفت. همیشه احتمال بود ⚡️اما هیچ وقت از شهید شدن🕊 با من حرفی نمی‌زد 🔸اما چند ماه گاهی حرف‌هایی می‌زد که همیشه با واکنش، اشک 😭و اعتراض من روبه‌رو می‌شد. چند باری که گفت دوست دارد شود من دلخور می‌شدم 😔و می‌گفتم حق نداری زودتر از من بروی. 🔹وقتی بی‌تابی من را می‌دید، می‌گفت: بسیار خب! لیاقت می‌خواهد، پس خودت را ناراحت نکن🚫. سرش را خم می‌کرد و می‌گفت اصلاً شهید می‌شویم و می‌خندید😄. 🔸من خیلی به امیر وابسته بودم💞 و همیشه از این دوری که شرایط کارش ایجاب می‌کرد، بودم. حتی زمانی که داخل خاک خودمان به مأموریت می‌رفت امکان نداشت دو ساعت⌚️ از هم بی‌خبر باشیم. همیشه یا زنگ می‌زد☎️ یا پیام می‌داد که خوب است و نگرانش نباشم☺️. 🌾من ماندم  با همه 🎤همسر شهید @Shahidhojatrahimi
گفتم بگذار عروسے ڪنیم یه ذره طعم زندگےروبچشيم بعد حرفِ رفتن بزن اما يڪدفعه رفت و پیڪرش برگشت وقتے در معراج صورتش رانوازش ڪردم ازچشمش قطرات اشڪ جارےشد😭 💞
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ❣همیشه #لبخند میزد.حتی تو لحظات #سخت و دشوار زندگی. هرجا زندگی اخم خودش رونشون #امیر میداد اون فقط لبخند😍 میزد. ❣دنیـ🌏ـا براش کوچک بود انقدر خلاصه که به #راحتی_گذشت #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
گفتم بزار عروسی بکنیم و یکم طعم زندگی‌و بچشیم و..☺️ بعد حرف رفتن بزن. اما دیدم رفت‌و بعد یه مدت پیکرش برگشت🕊 وقتی تو معراج‌شهدا صورتشو نوازش کردم❤️ دیدم از چشماش اشک جاری شد😔 #شهید_امیر_سیاوشی🕊 @shahidhojatrahimi
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی #محاسنت را می گیرند سرت را می برند⚡️ #شهید_سیاوشی می گفت: 🍃این اشک ها و گریه هایی😭 که برای #امام_حسین(ع) کرده ام، به محاسنم ریخته شده است. 🍂من #محاسنم را نمی زنم❌ و ‌خود ارباب نمی گذارد، این #سر من دست داعشی ها👹 بیوفتد. #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_مدافع_حرم @shahidhojatrahimi
#شبِ بیهوده ی ما را چه به خیر⁉️ #خیر آنجا ست که دلداده و دلداری💞 هست ⭐️تازه داماد بود و قرار بود مراسم عروسی‌اش برگزار شود خودش در #سـوریه بود به خانواده گفت: #کارت مراسم را پخش کنند ... ⭐️وعده داد که خودش را #می‌رساند! خانواده هم کارت‌های عروسی‌اش را پخش کردند. راست می گفت؛ خودش را رساند⚰ اما چگونه ...!🌷 #شهید_امیر_سیاوشی🕊 #شبتون_شهدایی🌙 @shahidhojatrahimi
#شهید_امیر_سیاوشی 🌷صفات بارز اخلاقی : مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، #صادق و بی ریا👌 🌷علایق : فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در #هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول #محرم🏴 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید : برای تشیع جنازه ام⚰ خواهش می کنم همه با #چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و #همسر_عزیزم هر روز به دیدارم بیایند. 🌷خاطره به یاد ماندنی برای شهید : دیدار مقام معظم #رهبری 🌷تکیه کلام : #یا_علی_مدد 🌷دو بیتی مورد علاقه : شکر خدا که در پناه #حسین_ایم عالم از این خوب تر پناه ندارد @shahidhojatrahimi
💠کمک به فال فروش💠 🌸ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم.چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید که غذا خورده یا نه. وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران....وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود... 🌸راوی: همسر شهید #شهید_امیر_سیاوشی @shahidhojatrahimi
💠کمک به کودک فال فروش 🍃ظهـــر شده بود. برای ناهار کنار یـــک رستوران ماشین رو نگــــه داشت. رفت ناهـــار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخـوریم. 🍃چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچـه های فال فروش به ماشینمـــون نزدیک شد. 🏻 امیر شیشـه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غـــذا خورده یا نه؟! 🍃وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفــه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران.... وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود... 📝راوی:همسر شهید @shahidhojatrahimi
•🌸•🍃 🌿|•با شـــــهدا صحبت کنید آنها صـــــدای شما را به خوبی میشنوندبرایتان دعـــا می کننددوستـی با شهدا دو طرفه ست•| @shahidhojatrahimi
... امام زاده و هیئت بود، ولی همیشہ جلوی در🚪 می ایستاد معتقد بود دربانی و بودن برای ائمـه لطف بیشترے دارد😇 میگفت: هرچی باشی بیشتر نگاهت می کند👌 🌷 @shahidhojatrahimi
•﷽• با شهدا صحبت کنید؛ آنها صدای شما را به خوبی، میشنوند و برایتان دعا میکنند... دوستی با شهدا دو طرفه است! 🌱 @shahidhojatrahimi
💥دلنوشته شهید: 💢 همسر شهيد بودن، يک ويژه است . درعين حال كه همسرت را از دست داده‌ای ميدانی زنده است . دركنارت است و است . ميدانی 💢 زندگی ات را است و شاهد تمام آنچه بعد از آن به تو ميگذرد . گرمای دستش ديگر نيست ولی هميشه دستگيرت است . نيست ولی با ‌ات خوشحال است و با غمت دلگير میشود . 💢 قلبش💖 نمیزند ولی هميشه احساسش زنده است و ميتوانی هميشه خانمش باشی . كسی او را پشت سرت نميبیند ولی میدانی حامی ‌ات است . @shahidhojatrahimi
✨همسرم چند سالی می‌شد که این لطف الهی شامل حالش شده و به خادمی امامزاده علی‌اکبر(ع) مشغول بود. همیشه سعی می‌کرد حضور فعالی در این جایگاه معنوی داشته باشد. ایشان نسبت به وظایف خود بسیار متعهد و مسئولیت‌پذیر بود. ✨ روزی از ایشان سؤال کردم «چرا همیشه جلوی دری و داخل مشغول خادمی نمی‌شوی؟“ با کلامی که گویی از اعماق قلب و اعتقاد بر می‌خواست پاسخ داد «برای اهل‌بیت(ع) باید دربان باشی، برای این خاندان هر چه خود را کوچکتر بدانی، بزرگتر خریدارت خواهند بود.» ✍روایتی از همسر شهید @shahidhojatrahimi
~🕊 💌 با شهدا صحبت کنید ؛ آنها صدای شما را به خوبی می شوند وبراایتان دعا میکنند ! دوستی با شهدا دوطرفه است ❤️🕊 @shahidhojatrahimi
تازه داماد بود و قرار بود مراسم عروسی‌اش برگزار شود خودش در سـوریه بود؛ به خانواده گفت: کارت مراسم را پخش کنند ... وعده داد که خودش را می‌رساند! خانواده هم کارت‌های عروسی‌اش را پخش کردند. راست می گفت؛ خودش را رساند, اما چگونه ...! 🌷 @shahidhojatrahimi
نگاهــم ، رو بہ روی تو بلا تڪلیف میماند ڪہ از لبخند لبریزم از گریہ فراوان . . . 📎پ ن :خادم امام زاده و هیئت بود .. ولی همیشہ جلوی در می‌ایستاد معتقد بود دربانی و خاڪی بودن برای ائمـه لطـف بیشتـری دارد ، می‌گفت هرچی برای امام حسین(ع) کوچکتر باشی بیشتر نگاهت می‌ڪند . @shahidhojatrahimi
ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟! وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران.... وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود. ✍🏻به روایت همسر 🕊🌹 @shahidhojatrahimi
🌾🍃🕊✨ . وقتے . پیڪر‌شهید‌سیاوشےراآوردند . همسرش‌مبهوت‌ . دست‌نوازش‌بہ‌رویش‌ڪشید . و‌اشڪ‌چشمان‌شهید‌سیاوشی . پاسخےشد‌براےوداع...💔 ♥️ @shahidhojatrahimi
زمانی‌ که در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به شهید سیاوشی گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را میگیرند سرت را میبرند... شهید سیاوشی گفت: این اشک هایی که برای امام حسین گریه کردم به محاسن من ریخته شده من محاسنم را نمیزنم و خود ارباب نمیگذارد این سر من دست داعشی ها بیوفتد... 😢🥀 🕊🌱 @shahidhojatrahimi
🌿چرا همیشه جلوی دری و داخل مشغول خادمی نمیشوی.⁉️ باکلامی ک گویی از اعماق" قلب و اعتقاد" بر میخواست پاسخ داد : برای اهل بیت باید دربان باشی برای این خاندان هرچه خود را ☆کوچکتر☆ بدانی ☆بزرگتر☆ خریدارت خواهند بود... @shahidhojatrahimi