eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃ ✍همیشہ اصرار داشت کہ من را برای شهادتش آماده کند. می‌گفت «یک روز باید با این واقعیت کنار بیایی.» آنقدر مصر بود کہ وقتی دوستانش به شهادت می‌رسیدند حتماً مرا هم با خود بہ تشییع جنازه و مراسم‌ها می‌برد تا نوع مراسم و برخورد خانواده‌هایشان را ببینم. با خودم می‌گفتم «یعنی ممکن است روزی برای محمد هم این اتفاق بیفتد؟ واقعاً من باید چطور تحمل کنم؟» تا بہ خانه می‌رسیدیم، بنا می‌کردم به گریه. اما محمد می‌‌گفت «خودت رو جاے اینها بگذار. اگر این اتفاق برای من افتاد، دوست ندارم گریہ کنی! ✍دلم می‌خواهد محکم باشی.» می‌گفتم «مگہ میشه گریه نکرد؟» گفت «دلم می‌خواهد محکم باشی. دوست دارم وقتی خبر شهادتم را بہ تو می‌دهند، با افتخار سرت را بالا بگیری و بگویی خدایا شکر.» با حرف هایش آرام می‌شدم اما بیشتر خودم را بہ بی‌خیالی می‌زدم. من محمد را می‌خواستم و هنوز زود بود برود. پس می‌توانستم تصور کنم حتی اگر بہ حرف‌های محمد نیازی داشته‌ باشم، بہ این زودی‌ها کارآیی ندارد. ✍و در حالی کہ 27 ماه از ازدواجش می‌گذشت در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مقابل تروریست‌های تکفیری در سوریه بہ شهادت رسید. راوی: 🎁    🌻🍃 🌻🍃 🌻🍃🍃🍃🍃 🌻🌻🌻🌻🌻
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍همیشہ اصرار داشت کہ من را برای شهادتش آماده کند. می‌گفت «یک روز باید با این واقعیت کنار بیایی.» آنقدر مصر بود کہ وقتی دوستانش به شهادت می‌رسیدند حتماً مرا هم با خود بہ تشییع جنازه و مراسم‌ها می‌برد تا نوع مراسم و برخورد خانواده‌هایشان را ببینم. با خودم می‌گفتم «یعنی ممکن است روزی برای محمد هم این اتفاق بیفتد؟ واقعاً من باید چطور تحمل کنم؟» تا بہ خانه می‌رسیدیم، بنا می‌کردم به گریه. اما محمد می‌‌گفت «خودت رو جاے اینها بگذار. اگر این اتفاق برای من افتاد، دوست ندارم گریہ کنی! ✍دلم می‌خواهد محکم باشی.» می‌گفتم «مگہ میشه گریه نکرد؟» گفت «دلم می‌خواهد محکم باشی. دوست دارم وقتی خبر شهادتم را بہ تو می‌دهند، با افتخار سرت را بالا بگیری و بگویی خدایا شکر.» با حرف هایش آرام می‌شدم اما بیشتر خودم را بہ بی‌خیالی می‌زدم. من محمد را می‌خواستم و هنوز زود بود برود. پس می‌توانستم تصور کنم حتی اگر بہ حرف‌های محمد نیازی داشته‌ باشم، بہ این زودی‌ها کارآیی ندارد. ✍و در حالی کہ 27 ماه از ازدواجش می‌گذشت در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مقابل تروریست‌های تکفیری در سوریه بہ شهادت رسید. 🌷 راوے : @shahidhojatrahimi
محمد پامنبری حاج‌ آقا اتابکی بود در میدان صادقیه. من هم گاهی از اوقات چهارشنبه‌ شب‌ها پای منبر حاج آقا جاودان می‌رفتم. محمد بخاطر نوع کارش گاهی فرصت می‌کرد که چهارشنبه‌ها به منبر حاج‌آقا جاودان بیاید. عزیزم * گلم * عشقم * مال تنهایی‌هامون بود و «محمدم» جلوی بقیه. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا می‌زد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و ... گاهی حس می‌کنم محمد امانت حضرت زینب سلام الله علیها دست من بود. سختی‌هایش باقی است اما وقتی به آخر سختی‌ها فکر می‌کنم، زیبایی‌ها به سراغم می‌آید. محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم... می‌گفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا سلام الله علیها است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است. راوی: همسرشهید🌷 @Shahidhojatrahimi
🌷 🍃ولادت : ۶۷/۲/۹ - جرقویه اصفهان 🍂شهادت : ۹۴/۱۰/۲۳ - حلب 🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها 🌸در انجام وظیفه و کارهایش عجیبی داشت. 🌺در محل کار ساعتی را کنار دستش گذاشته بود و مدت زمان خوردن و سرویس بهداشتی را حساب می‌کرد و از اضافه کاری‌هایش کم می‌کرد که حقی از به گردنش نماند.» 🆔 @shahidhojatrahimi
🌷 محمد در آخرین برایم نوشته بود : هرجا باشم عاشقتم . ایران باشم یا خارج ، هرجا باشم عاشقتم . 🌷 می‌گفت همسر داشتن هم خوب است و هم سخت . فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش زندگی است . 🌷در انجام وظیفه و کارهایش عجیبی داشت . یادم هست که می‌گفت من سر کارم را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از به گردنم نماند . 🌷محمد خیلی بود . واقعاً اگر بگویم او را ندیدم ، گزافه نیست . حتی وقتی درمعراج برای آخرین‌بار او را دیدم همان زیبا و همیشگی را روی لب داشت . 🌷خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شد . چون او را دوست داشت . خیلی را دوست داشت . https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد کامران آمده است: «بنده خونم و شاهرگم را می‌دهم که مردم ایران و تمامی شیعیان و مسلمانان جهان در آرامش و آسایش زندگی کنند...» ❤️ @shahidhojatrahimi
●محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» ●می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» ●در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» ●محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌●خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷