_اینکه نمی شود بـــرادر من😠!
هروقت دوست داشتـے، می آیی و هر وقت هم دلـت نخواست ،نمی آیی؛ رفت و آمد #خادم_مسجد_جمکران روی نظم و انضـباط است ،دل بخواهی نیست😤❗️
یا #تعهد_اخلاقی میدهی که هر سه شنبه در مســـجد حاضر باشی یا اینکه دور خــادم بودن را خط بکش و وقت ما را هم نگیر😒.
وقتی حـرف حاج آقا تمام شد. مهدی لبخـندی زد و گفت☺️: چشــم. تعهد می دهم هر سه شنبه سر وقت در #مسجد حاضر باشم.
پای #برگه_تعهد را امضـا کرد📝 و از اتاق بیرون آمدیم.
گفتـم: مهدی لااقل دلیل غیبت این چند هفتــه را به حاج آقا میگفتی که به سوریـــــه رفته بودی😔...
سه شنبه شد و حاج آقا زیر تابوتی که پیکر سوخـــته مهدی در آن بود؛ بلند #لبیک_یا_زینب(س) می گفت.😭💚
#شهید_مهدی_طهماسبی🌸
#لبیک_یا_زینب
هیچ گاه دعای #پیر شَوی #جوان برایشان دوست داشتنی نبود،
آنچه ڪه دوست داشتنے است،
#پریدن در جوانےست...
هنگامے ڪه دنیا هنوز در وجودت #ریشه ندوانده
#شهید_احمد_مشلب🌷
#شهید_بابک_نوری 🌷
#شهید_علاء_حسن_نجمه 🌷
@Shahidhojatrahimi
#لبیک_یا_زینب(س)
✍شڪ ندارم نگاه به #چهره_هایشان
عبادت است
عبادتی از جنس مقبول به درگاه #الهی
ڪاش #شفاعتی شاملِ حالمان
شود
#شهیدمدافع_حرم #حسین_محرابی
🌷 نثار روح پرفتوح شهید صلوات
@shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#لبیک_یا_زینب
رسم پرواز چنین بود
هرکس حیدری تر
پر....
📺مداحی روحانی شهيد مدافع حرم #محمد_کیهانی بین رزمندگان مدافع حریم عشق
در این فیلم شهید #جاوید_الاثر سروان پاسدار #مهدی_نظری از شهدای مدافع حرم #اندیمشک رو هم میبینیم که اون آخر نشسته و بلند میشه دست تکون میده برای دوربین
🆔 @shahidhojatrahimi
4_5908774104688755374.mp3
5.6M
🎵 #صوت_شهدایی
🔺اسم زیبا #تو دارم بر لب
🔹میخونم #لبیک_یا_زینب✌️
🔻من هستم سربازِ گردانِ
🔹 #دختر پادشاه عرب
👈تقدیم به #مدافعان_حرم
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
@Shahidhojatrahimi
#خانطومان_آزاد_شد 🌹🌹
🕊خانطومان
🍃یعنی :
مرزِ بین ِ#مــــاندن و #رفتـــن ...
🍁یعنی :
#گــذاشتن و #گـــذشتن ...
🍂یعنــــــــــی :
غربتِ رزمندگانِ #یگان_فاتحین ، #فاطمیون ، #زینبیون ...
🍁یعنــــی : طنین ِ صدای مظلومانه ی #لبیک_یا_زینب ...
🕊خانطومان
🍃یعنـــی :
اقامه ی نمــــاز ِ عشق با وضوی #خون ...
🍁یعنی :
ما رأیت الّا جمیـــــــــلا ...
🕊خانطومان
🍁یعنـــــی :
حجله گاهِ #عباس_آبیاری ...
#مجید_قربانخانی ... #عباس_آسمیه ...
🕊خانطومـــان
🍂یعنی :
کربلای #محمد_آژند ...
سکـــــوی پرواز ِ #محمد_اینانلو ...
بابُ الشهادة #مهدی_حیدری ...
معراج ِ#میثم_نظری ...
🕊خانطومان
🍃یعنـــــی :
میقـــــــات #مرتضی_کریمی #علیرضا_مرادی #حسین_امیدواری ...
🕊خانطومان
🍁یعنی :
یادآوری ِآخـــــرین نگاه ِ #رضا_عباسی
و مظلومیت و گمنامی ِ #مصطفی_چگینی #امیرعلی_محمدیان ...
🕊خانطومان
🍂یعنــــی :
پیکرهای ارباًاربا ...
🍃یعنـــی
#نینوا ...
#کـ_ر_بـ_لـ_ا ...
🕊خانطومان
🍁یعنی :
مادرانِ چشم به راه ...
همسران ِ دلسوخته ...
کودکان ِدلتنگ ...
🕊خانطــــومان
🍃یعنـــــی :
حسرت ...
آه ...
🍂یعنی :
#مــــــاندن ...
مانـــدن ...
ماندن ...
🔮نحوه به شهادت رسیدن 13 مدافع حرم مازندرانی در #خانطومان
#آزادی_خانطومان است....
🌷| @shahidhojatrahimi
✍️#دمـــشق_شهــر_عــشــ♥️ــق
#قسمت_چهل_و_نهم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
══════°✦ ❃ ✦°══════
@shahidhojatrahimi ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ
نایاب و فوق العاده زیبا 👌
از مرقد خانم زینب کبری(س)
اگر حاجت داری بگو:
#لبیک_یا_زینب (س)🙏
#من_ماسک_میزنم
@shahidhojatrahimi
#لبیک_یا_زینب✊
هیچ گاه دعای #پیر شَوی جوان برایشان دوست داشتنی نبود❌
آنچه که دوست داشتنی است
پریدن🕊 در #جوانےست...
هنگامے که دنیا هنوز
در وجودت #ریشه ندوانده
#شهید_احمد_مشلب🌷
#شهید_بابک_نوری 🌷
#شهید_علاء_حسن_نجمه 🌷
@shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[•°🌿🕊°•]
شهادت فضل خـــداست
به هر فردی که بخواهد میدهد
شهادت گل خوشبـو و معطری است
که جز دست برگزیدگان خداوند
در میان انسانها ، به آن
نمی رسد..🕊🌸
#سالروزشهادت
#شهید_حسین_مُعِزغلامی
#لبیک_یا_زینب
@shahidhojatrahimi
#شهـيدمهدۍقاسمۍ #لحظه_شهادت
حاج مهدی شهادتین خود را باصدای بلند باذکر مقدس #لبیک_یا_زینب س گفت و شهید شد
#شهادت #حلب_تله_طاموره
#به_یادپیکرهایۍڪ_بازنگشت
#شهادت۹۴/۱۱/۲۵
@shahidhojatrahimi