eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
927 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
14 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
از کنار مزار دایی شهیدم وبرادر شهیدم‌دعا گویتان وهمه‌بچه های کانال هستم‌....... خانواده شهید آیت الله محمد رضامهدی زاده
مزارشهیدحاج غلامحسین مهدی زاده ،خواهرزاده شهید محمدرضا مهدی زاده💔 ایشون در ۱۷ سالگی رفتن‌جبهه ودوبار هم مجروح‌شدند ودر کربلای پنج جانباز شیمیایی ۷۵ درصد شدنددرسن ۱۸سالگی 🥀 وبعد ۳۱ سال جانبازی ومشقت های زیاد در ۸‌تیر ۱۳۹۷ به درجه شهادت رسیدند شادی روحشان صلوات وفاتحه بفرستید💔 خانواده شهید
از مسجد جمکران‌ نایب الزیاره ودعاگوی شما بزرگوار هستم ......
مسجد مقدس جمکران
ازمسجد مقدس جمکران در مراسم پر فیض دعای ندبه دعاگوی شما بزرگوار وهمه اعضای خوب کانال هستم ......🌸🌺
از کنار حرم.حضرت معصومه سلام‌ الله علیها نایب الزیاره ودعاگوی شما بزرگوار وبچه های خوب کانال هم‌هستم‌........
مزار شهید تورج‌زاده در گلستان‌شهدای اصفهان
مزارشهیدقربانعلی داودی 💔 اولین شهید انقلاب درکشور
مزار شهدای گمنام شهرستان‌مبارکه اصفهان‌ سلام امشب امدیم‌اینجا‌روضه دعاگوی همه‌دوستان‌خوب گروه وشما خادم گرامی هستم
به نیابت از شهید حسین
سلام خسته نباشید دیشب یه سفره صلوات پهن کردیم به نیابت شهید حسین معز غلامی
سلام بزرگوار بنده هر سال به نیت شهید حسین معز غلامی یا روز شهادتشون ویا روز تولدشون رزق برایشان درست میکنم امسال به نیت سالروز تولدشون این گلهای نرگس رو درست کردم شهید حسین معز غلامی هر وقت حاجتی داشتم بهم‌داده به خصوص ذکر الهی به رقیه وزندگی ام رو مدیون برادر شهیدم حسین معز غلامی هستم همیشه دستم رو گرفتن 😭💔 هر وقت مشکلی برایم پیش می‌آید به نیابت از خود شهید ذکر الهی به رقیه رو میگم ومشکل حل میشه واقعا خودم به این ذکر اعتقاد قوی دارم شهید حاج حسین معز غلامی خیلی با معرفت هستن 😢 ببخشید نمی‌دانستم کجا باید ارسال کنم برای شما فرستادم اگر که دوست داشتید توی کانالتون بزارید 😍🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه‌مرا‌خواب‌به‌چشم‌و‌نه‌مرا‌دل‌در‌دست چشم‌و‌دل‌هردوبه‌رخسارتوآشفته‌و‌مست🌿 @shahidhosseinmoezgholami
شب قدربه یاد داداش حسین💔😢
شب قدربه یاد شهید حسین معزغلامی🌺
چندسال بود می خواستم برم بهشت زهرا زیارت شهداء امسال که با این شهید آشنا شدم منو طلبیدن😍
سلام بزرگوار در شب میلاد آقا امام رضا علیه السلام به یاد داداش حسین 😍😍
هدیه به شهیدِ عزیزم حسین معز غلامی ومادر گرامیشان🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم اسمم فاطمه چندسالی میشود که دچار یک بیماری شدم .والحمدالله به واسطه این بیماری با کسانی آشنا شدم که در زندگیم کمتر توجه به ایشان داشتم.ولی انگار دست تقدیر چیزی را رقم زد تا این خوبان در زندگی بنده هر روز پر رنگ تر باشند .همیشه از کوچه وخیابان گذر میکردم تا نگاهم به نوشته های روی دیوار می افتاد دهانم به لطف خدا به نام انسانهایی باز میشد که من از اونها فقط درکتاب ها وتلویزیون چیزهایی شنیده یادیده بودم اما این نوشته ها با ادم حرف میزنن.اولین عکس مرا که با ظاهری به قول امروزی ها بود جذب کرد .عکس شهید عباس دانشگر ،عکس شهید حججی .لبخند این دوشهید منو به سمتی برد که حکایتش براتون جالبه وناگفتنی .با مریضی که داشتم پارسال محرم بادلی شکسته به سمت حسینیه نیروی انتظامی درحرکت بودم .از داخل خانه به این فکر میکردم .که الان برم روضه من چه جوری اشک هایم راپاک کنم .درحسینه باحال خراب وتمرکزی که اصلا برای نماز نداشتم شروع به خواندن کردم.جالب بود توی دلم به کسانی زنگ میخواستم بزنم که بیان سفره خانم رقیه والبته قصدم این بود که بهشون بگم که همراه خودتون دستمال کاغذی بیارید ...ولی امان از اینکه هیچ کس نیامد وهمه سرگرم کار خودشون بودند .به هرطرف که نگاه میکردم مملو از مادر وبچه های کوچک بود من هم روم نمیشد که بخوام دستمالی از کسی بگیرم .باخودم گفتم من چه مادری چه خانمی هستم که نمیتونم یک دستمال درکیف داشته باشم .با ناراحتی رفتم اول صف وتنها نشستم مداحی شروع شد .درحال خودم باخدای خودم بودم ...بادلی شکسته که دیدم دو تاخادم به شانه هایم زدند .گفتند خانم .من هاج وواج با اون حال خراب ....گفتم بله ...گفتند بفرمایین تبرکی دارید من گفتم چی هست.....گفتند دستمال اشک بایک تسبیح که براتون عکسش رافرستادم منو میگید ....های های گریه کردم .....توی دلم گفتم ای کاش ۲ تا میتونستم بگیرم ولی روم نشد اخه جمعیت زیاد وتعداد دستمال کم بود ...توی فکر بودم باز شانه هایم تکان خورد وخادم گفت بفرمایید دستمال اشک ....من انگار زبانم رابسته بودند ....اونجا با شهید معزز غلامی اشنا شدم ...که گفتند هرموقع مشکلی داشتید این تسبیح را بچرخونید بگید الهی به رقیه .... بنده حاجت کردم ...که حالم بهتر شد باز این دستمال دوخته بشه تاشد امسال محرم حالم از سال پیش بهتر شده ولی کماکان این بیماری همراه هست پیش خودم گفتم امسال من نمیتونم دستمال رابدوزم کسی راندارم ...تا اینکه شد عید قربان .صبح ایتاراباز کردم دیدم نوشته شده شما برنده دلنوشته در اربعیین پارسال ماشدید حالا اربعییین با مادرم باپای پیاده درشهرمون به نیابت ازهمه یک مسیری رامیرفتیم به موکب شهید دانشگر رسیدیم مسابقه بود من دلنوشته ای را نوشتم واصلا یادم رفته بود که چنین مسابقه ای کی بود ....به لطف خدا بنده تونستم بهترین دلنوشته رابنویسم وجایزه اون هم به لطف شهید پول بود که همه صرف امور خیر ودستمال شد .... داستان اشناییی من بااین شهدا همچنان جاری است . الان من ۶ساله بیمارم ولی بیماری که باعث شد .اول پوشش دوم اخلاقیات وسوم درون خودم راعوض کنم . من لبخند شهدارامیبینم وقتی باچادرم بیرون میرم .وعکسشون رومیبینم روی دیوار که بامن حرف میزنن.من هرجا که باشم به رسم ادب دست میزارم به سینه وبه همه اون عکس ها سلام میکنم. شاید من زیاد اون شهدارا نشناسم ولی قطعا اونها از احوال یکا یک ما باخبرن😍 ازتمام کسانی که داستان بنده را میخونن میخوام به یادهمه مریض ها .باشند .. اگر که لایق دونستید برای من نالایق دعا کنید . برای شادی روح همه خوبان عالم وشهدای بزرگوار صلوات.🪴