﷽
#نماز_اول_وقت
🌧 #آیت_الله_بهجت :
#علامه_قاضی فرمودند هر کس نماز های واجب یومیّه را اول وقت بخواند ، به همه مقامات معنوی خواهد رسید. اگر نرسید مرا لعنت کند!
🌧 ایشان [علامه قاضی] نگفت: «خوب بخواند». معلوم می شود که نماز اول وقت خواندن، #حضور_قلب آور هم هست.
📚 محمدی ری شهری ، زمزم عرفان ، ص ۸۵.
@shahidjavedani
دوشنبه #کتاب شماره 25
هوالحق
#سه_دیدار_بامردی_که_ازفراسوی_باور_ما_میآمد ، اثری دلکش از #نادر_ابراهیمی است . دوجلد از این کتاب سه جلدی ، با نام های رجعت به ریشه ها و در میانه ی میدان منتشر شده و جلد سوم آن ناتمام مانده و هیچ گاه چاپ نشده .
این کتاب زیبا دیدی بی نظیر از #امام_راحل به ما می دهد و ابعادی از شخصیت #سید_روح_الله_خمینی را برایمان بازگو می کند . در #سه_دیدار ، گاهی از بازی ها و حق طلبی ها و شجاعت های روح اللهِ کوچک می خوانیم ، گاهی از کلاس های درس طلبه ای جوان ، گاهی از صحبت های چندساعته ی او با برادرش ، تا نگین حلقه شدن و پیوستن تک تک مردم به او و زیر و رو کردن جهان ... و درنهایت هم با روح الله خمینی به دره ی گل زرد می رویم و برای آینده #انقلابمان امید می گیریم ...
ناشر این کتاب ، #انتشارات_سوره_مهر است .
اگر میخواهید کمی با اندیشه ی #امام_راحل آشنا شوید ولی سبک داستانی و ادبی را می پسندید ، این کتاب قطعا گزینهی خوبی است .
@shahidjavedani
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahidjavedani
آیت الله بهجت « ره» : انسان در دنیا نهایتا به ده درصد خواسته های خود می رسد. کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هر گونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است. اگر کسی دنیا را اینگونه پذیرفت و شناخت ، در برابر ناگواری ها و بدی های همسر و همسایه و... کمتر ناراحت می شود ؛ زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست ،انتظار نخواهد داشت.
@shahidjavedani
امام خمینی(ره):ملت آمریکا هم کم کم بیدار میشوند.
@shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاخ سفید حسینه شد!
شعر خوانی تعدادی از جوانان عرب در مقابل کاخ سفید
ما حسینی هستیم
فرزندان خمینی هستیم
بیاد خامنه ای هستیم
@shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پیش بینی جالب استاد رائفی پور در سخنرانی سال گذشته:
🔸️بر مبنای حقایق (فکت های) موجود در مورد آمریکا و البته مهمتر از آن مبتنی بر سنت های الهی میگویم
این خط و این نشان آشوب ها دامان آمریکا را خواهد گرفت
#افول_آمریکا
@shahidjavedani
#حاجحسیـنیڪتا
🌴بچهها!
سعی کنید یه #دوست خوب و همراه پیدا کنید ؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی🔞⇜پاتو به #بهشت باز کنه
⇜پاتو به بهشت زهرا ، کنار #شهدا🌷 باز کنه
🌴پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمیرفتی!
👈مثلاً بکشوندت به محله #فقیر نشینها تا کمک کنی به مردم🛍 #غم مردم خوردن💔 رو بهت نشون بده
#رفیق_شهیدم♥️
@shahidjavedani