eitaa logo
شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
153 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
10 فایل
برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست، دل را باید صاف کرد.... ارسال مطالب نظرات پیشنهادات به مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ به امام صادق عليه السلام گفتند: 🔻 كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمود: بر چهار بنيان: [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. 📚 بحارالانوار جلد78 صفحه228 @shahidjavedani
دوشنبه #کتاب شماره 32 هوالحق در کتاب #آن_سوی_مرگ سه خاطره درباره تجربه مرگ گردآوری شده است که از مصاحبه رودررو با افرادی حاصل شده که حیات پس از مرگ را تجربه کرده‌ و به برزخ رفته و بازگشته‌اند. همچنان که در ابتدای کتاب #جمال_صادقی نیز تذکر داده است بخش‌هایی از این کتاب ممکن است برای بیماران قلبی و روان ‌های آسیب‌ پذیر نامناسب باشد . کتاب «آن‌سوی مرگ» از سال 1392 و بعد  از دو سال تحقیقات مشترک و یک سال و نیم کار نگارشی در زمانی نزدیک به چهار سال به نتیحه رسیده است. استقبال از این کتاب به حدی بوده که در هفته اول به چاپ سوم رسیده و رویکرد مصاحبه ‌محور آن مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است. با اینکه در دوره تحقیق و پژوهش این کتاب صدها مصاحبه با افرادی که تجربیات نزدیک به مرگ داشته‌اند صورت پذیرفته است اما از این میان سه گفت‌وگوی خوب با قلم آقای جمال صادقی انتخاب و در کتاب قرار داده شده است. به گفته دو همکار اصلی در تحقیق و نگارش این کتاب، بسیاری از انکارکنندگان عالم پس از مرگ نیز با خواندن کتاب «آن ‌سوی مرگ» به تاثیر عمیق آن اشاره کرده‌اند. اکثر مصاحبه‌ های دوران تحقیق این کتاب در تهران و دیگر شهرهای ایران صورت پذیرفته و برای اعتبار مطالب بیان‌شده در این مصاحبه‌ها، صدها کتاب مرجع در این زمنیه مورد مطالعه قرار گرفته است. این کتاب در لحظاتی مخاطب را می‌خنداند، در لحظاتی می‌گریاند و در کل تاثیری عمیق بر روح و روان وی خواهد گذاشت. @shahidjavedani
شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
دوشنبه #کتاب شماره 32 هوالحق در کتاب #آن_سوی_مرگ سه خاطره درباره تجربه مرگ گردآوری شده است که از م
در جلساتی اقدام به معرفی و بحث درباره این کتاب پرداختند که بسیار مورد استقبال دانشجویان و سایر اقشار از سراسر ایران قرار گرفت . از این جهت لینک توضیحات ایشان نیز در اینجا قرار داده می شود تا دوستان در صورت نیاز آن هارا پیگیری کنند . https://www.roshangari.ir/group/58979-%D8%A2%D9%86%20%D8%B3%D9%88%DB%8C%20%D9%85%D8%B1%DA%AF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 💠 دکتر ترکمن می‌گوید: «سردار برای ملاقات نوه‌های تازه به دنیا آمده‌شان به بیمارستان آمدند. نمی‌دانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند. روز به دنیا آمدن نوه‌های سردار سلیمانی پرستارها از دیدار سردار خوشحال بودند ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صمیمی یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند. قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند. یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید.» 🔷 راوی: دکتر‌ ترکمن @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیروز مطمئن شدم که ماسک زدن خیلی ام ربطی به شعور نداره... سر ظهر بود و ظل گرما، تو تاکسی که سه نفر رو بیشتر سوار نمی کنه، نشسته بودم، آقایی هم بیرون تاکسی ایستاده بود، دیرم شده بود، به راننده گفتم بگو سوار بشه تا بریم دیگه...گفت ماسک نزده، سوارش نمی کنم، بعد اضافه کرد: خیلی وقته وایستاده، بدون ماسک کسی سوارش نمی کنه، اتوبوس هم نیست! تو کیفم ماسک اضافه داشتم، بهش دادم و سوار شد. کلی تشکر کرد و همش خودشو گوشه ی تاکسی جمع می کرد تا فاصله رو بیشتر رعایت کرده باشه، سر صحبت رو باز کردم و گفتم: اگه ماسک بزنین خودتون سلامت می مونین... گفت: کارگرم، هزینه ی زندگی نمی رسه که بخوام ماسک و اسپری ضد عفونی هم بخرم، بعد به یه روسری که دور گردنش بود اشاره کرد و گفت، همینو می زنم، هر شب هم می شورمش. گفتم: خوب به خانمت بگو از همین روسری برات ماسک درست کنه! با تعجب گفت: مگه می شه؟ چجوری؟ تو دلم گفتم اینهمه کلیپ تو فضای مجازی که طرز تهیه ی ماسک رو آموزش داده، یعنی به اینها هم دسترسی نداره، بعد من براش نسخه ی بی فرهنگی و بی شعوری می پیچم! با دستمال و نایلونی که همراهم بود، طرز درست کردن ماسک رو بهش یاد دادم، خیلی دقت کرد و خودش هم امتحان کرد تا مطمئن بشه یاد گرفته. نزدیکای میدون، پولشو در اورد و به راننده گفت: کرایه ی این آبجی رو من حساب می کنم. شوکه شدم، گفتم دلیلی نداره که شما کرایه ی منو حساب کنین... گفت: درسته انسانیت شما رو نمی شه با کرایه ماشین جبران کرد، ولی من بیشتر از نیم ساعت زیر آفتاب وایستاده بودم، خیلی ها فهمیدن که به خاطر ماسک کسی سوارم نمی کنه، شایدم ماسک اضافی داشتن، اما به خاطر قیافه و ظاهرم بهم ندادن، تنها کاری که می تونم براتون بکنم، دعا کردن و حساب کردن کرایتونه. خلاصه از او اصرار و از من انکار که تیر خلاص رو راننده زد که کرایه ی هر کسی رو از خودش می گیرم. وقتی پیاده شدم دلم سوخت، شاید پول ماسک برای من پول خرد بود، اما برای خیلی ها بار اضافه است، شرمنده بودم از قضاوت زود هنگامم و خوشحال از این که ماسک اضافی داشتم. الهام عشقی پ.ن: شاید صدقه ی این روزهامون، دادن ماسک به افراد بدون ماسک و دو تا پیس کوچک، اسپری ضد عفونی کف دستاشون باشه... بياييم سفير مهربانىِ او باشيم🌸 @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ❣ ❣ دوباره جمعہ شد ودل شده پریشانٺ دوباره حسرٺ دیدار برقِ چشمانٺ سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺ ➖🌱🌸اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸🌱 @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا