▫️حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند:
الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها...
💬 همیشه در خدمت مادر و پاىبند او باش ، چون بهشت زیر پاى مادران است.
📚 عوالم العلوم، ج۱۱، ص۹۱۰.
@khaimahShuhada
آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشك می ریخت، علت را كه پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می كنم چرا كه خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می كنم و آن اینكه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم كه فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی كه در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی كوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیكه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، به سوی خدا پر كشید.
@khaimahShuhada
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸مادر یعنی: ناز هستی در وجود
🌸مادر یعنی:یک فرشته در سجود
🌸مادر یعنی: یک بغل آسودگی
🌸مادر یعنی: پاکی از آلودگی
🌸مادر یعنی: هدیه ی مرد از خدا
🌸مادر یعنی:همدم و یک هم صدا
🌸مادر یعنی: عشق و هستی؛ زندگی
🌸مادر یعنی: یک جهان پایندگی
🌸مادر یعنی:لطیف؛ فصل بهار
🌸مادر یعنی:زندگی در لاله زار
🌸مادر یعنی: عاشقی؛ دلدادگی
🌸مادر یعنی: راستی و سادگی
🌸مادر یعنی: عاطفه؛ مهر و وفا
🌸مادر یعنی: معدن نور و صفا
🌸مادر یعنی: راز؛ محرم؛ یک رفیق
🌸مادر یعنی: یار یکدل؛ یک شفیق
🌸مادر یعنی: مادر مردان مرد
🌸مادر یعنی: همدم دوران درد
🌸مادر یعنی:حس خوش
🌸مادر یعنی: بوستانی پر نصیب
🌸مادر یعنی: باغهای آرزو
🌸مادر یعنی:نعمتی در پیش رو
🌸مادر یعنی: بنده ی خوب خدا
🌸مادر یعنی: نیمی از مردان جدا
🌸مادر یعنی: همسری خوب
🌸مادر یعنی: بهترین یار و رفیق
🌸مادر یعنی: انفجار نورها
🌸مادر یعنی: نغمه ی روح و روان
🌸مادر یعنی: ساز موسیقی جان
🌸مادر یعنی: مرهم هر خستگی
🌸مادر یعنی: بهترین وابستگی
🌸تقدیم به همه مادران 🌸
🌸 روز مادر مبارک 🌸
🤲#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قربانِ آن دل
👈🏼 گزیدهای از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار مداحان
🔻 رهبر انقلاب: هیئت را اصحاب ائمه تشکیل دادند، آنها شروع کردند بعد از حادثهی کربلا دور هم جمع میشدند، حضرت، امام صادق (علیهالسّلام) از راوی سؤال میکنند، میگویند تَجلِسونَ و تُحدّثون؟ مینشینید دور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم، یعنی همین مجموعهی هیئات. بعد حضرت میفرمایند که «إنّ تلكَ المجالس أُحبّها»، من دوست میدارم این مجالس را، قربان آن دل ، مجالس شما را دوست میدارم. ۱۴۰۰/۱۱/۳
@khaimahShuhada
عنایت #حضرت_زهرا به بچه های تفحص
#راوی مرتضی شادکام:
در سال ۱۳۷۲ در ارتفاعات ۱۱۲ فکه مشغول تفحص بودیم. اما چند وقت بود که هیچ شهیدی پیدا نمی کردیم.
به حدی ناراحت بودیم که وقتی شب به مقر می آمدیم حتی حال صحبت کردن با همدیگر را هم نداشتیم. تنها کاری که از دستمان برمی آمد نوار روضه حضرت زهرا (س) را می گذاشتیم و اشک می ریختیم.
با خودم می گفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین اینجا آمده ام. اگر ما را لایق می دانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمی دانید که برگردیم تهران».
روز بعد هم بچه ها با توسل به حضرت زهرا (س) مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را جلب کرد. با احتیاط لازم اطراف آن را خالی کردیم و به بدن شهید رسیدیم.
در کنار آن شهید، شهیدی دیگر را نیز پیدا کردیم که جمجمه هایشان روبروی هم بود.
قمقمه آبی هم داشتند که برای تبرک همه از آن نوشیدیم.
وقتی که از داشتن پلاک مطمئن شدیم، با ذکر صلوات پیکرها را از روی زمین برداشتیم. متوجه شدیم که هر دو شهید پشت پیراهن شان نوشته بودند: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم».
@khaimahShuhada
🌹 #روز_مادر 🌹
خاطره ای از #شهید_رضا_دامرودی🌹
شب تولد حضرت زهرا سلام الله تو راه برگشت به خونه بودیم .
یه پیرزن تنها جلوی در خونش نشسته بود... از کنارش رد شدیم چند قدمی که گذشتیم رضا ایستاد و برگشت به اون پیرزن نگاه کرد گفت خانوم میای بریم به اون حاج خانم روز مادر رو تبریک بگیم؟
نگاه خسته و تنهای اون پیرزن داشت اشک چشم رضا رو در میاورد...
رفتیم نزدیک...سلام کرد و گفت مادر چرا تنها نشستی؟
پیرزن لبخند زد و هیچی نگفت
رضا گفت روزتون مبارک. ان شالله که سلامت باشین وعمرتون با عزت...
پیرزن لبخند روی لبهاش نشست و گفت ممنون پسرم خیلی خوشحالم کردین 4 تا بچه دارم که هر کدوم تو شهر دیگه هستن و نشد که امشب بیان دیدنم بعدچند تا شکلات از تو جیبش دراورد و اصرار کرد که حتما اینو ازم قبول کنید...😊
👈همسر شهید رضا دامرودی
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله❤️
#اخلاق_خوش
#تکریم_مادر
@khaimahShuhada
#بخوانید
مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام ۱۴۰۰/۱۱/۳
📣مواردی از عظمت حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها):
✅آمدن مکرر جبرئیل خدمت ایشان پس از رحلت پیامبر
✅نزول سوره «هل أتیٰ»، آیه تطهیر و آیه مباهله درباره ایشان
✅کار برای خدا، اخلاص و خدمت بیمنّت درسهای حضرت زهرا
✅در آیهی مباهله: وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم؛ «نِساءنا» فقط فاطمهی زهرا است برای مواجههی جبههی حق با جبههی باطل.
✅استفاده از تعبیر «سَيِّدَةُ نِسَاءِ العالَمین» و «سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة» توسط پیغمبر اکرم در مورد حضرت زهرا
🪴به توفیق الهی، بعد از انقلاب نام مبارک فاطمهی زهرا نسبت به قبل از انقلاب دهها برابر شده، این یعنی جامعه، جامعهی فاطمی است.
📣دربارهی هیئت:
🌴 هیئت یک واحد اجتماعی است، بر محور مودّت اهل بیت و هدایت به سمت اهداف ایشان. ریشهی این پدیده هم مال زمان خود ائمّه است.
🌾بعد از حادثهی کربلا هیئت را اصحاب ائمه تشکیل دادند، امام صادق میفرمایند: من دوست میدارم این مجالس را، امر ما را زنده نگه دارید.
🎯امرَنا در کلمات ائمه زیاد تکرار میشود؛ یعنی مسئلهی ما؛ به آن موضوع اساسی و محوریای که ما بر اساس آن حرکت میکنیم، میگویند امر.
♨️در آن دورهای که امام صادق فرمودند: اَحيوا اَمرَنا، احیای امر اهلبیت جزو سختترین و خطرناکترین کارها بود؛ یک جهاد عظیم بود.
📝 سابقه هیئت در انقلاب اسلامی:
📌حرکت دادن مردم و انقلاب توسط نوحههای امام حسینی
📌نقشآفرینی هیئتها در دوران دفاع مقدس
❇️ هیئت کانون جهاد است. جهاد فیسبیلاللّه، جهاد در راه احیای مکتب اهلبیت، مکتب امام حسین و مکتب شهادت.
🔊 جز معدودی بقیّهی ائمّه با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان «جهاد تبیین» بود.
📝 هیئت محلّ تبیین است، محلّ بیان مهمترین مفاهیم معارف اسلامی و علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است.
☀️ به قول یکی از برادران اهل ذوق، این حرکت دستههای حسینی، در واقع نماد حرکت امام حسین است از مکّه به کربلا که دارد حرکت میکند؛ حرکت برای جهاد، حرکت در راه خدا.
🤛 جهاد یعنی تلاش در مقابلهی با دشمن؛ هر تلاشی جهاد نیست. منطق اسلامی جهاد آن [کاری] است که در مقابل دشمن انجام میگیرد.
💪 شما [اگر] کار اقتصادی بکنید برای مقابلهی با دشمن، میشود جهاد؛ کار علمی و تحقیقی بکنید برای مقابلهی با دشمن، میشود جهاد؛ حرف بزنید، تبیین کنید برای خنثیکردن وسوسهی دشمن، میشود جهاد.
👀مهم این است که ما عرصهی جهاد را تشخیص بدهیم که در هر زمانی در چه عرصهای باید جهاد کرد؛ این خیلی مهم است.
🗣اگر روشنگری بود، همهی این عرصههای گوناگون در وقت خود و جای خود وضعشان روشن خواهد شد و مردان خودشان را پیدا خواهند کرد.
👣وجود جبهه شیطانی با هزاران متخصّص هنر و رسانه و ارتباطات و با پشتیبانی انبوه مالی و امنیّتی برای تضعیف ایمان مردم و برگرداندن افکار مردم.
✍️عناصر اصلی هیئت:
✅منبر، مدّاح، مخاطب
🤝مداحی یک هنر منحصربهفرد است؛ این اشکها از دل برمیخیزد، دل را صفا میدهد. بعد مستمع را به عمق تاریخ میبرد، و حقایق تاریخی را برایش مشخص میکند. بعد به او معرفت دینی و اخلاقی و سیاسی میبخشد.
✏️این کار مداح ــ بردن به عمق تاریخ و جلا دادن و صفا دادن به دلها ــ احتیاج به هنر و هنرنمایی دارد؛ این هنرنمایی در مداحیهای ما صدا است، آهنگ است، هندسهی خوانندگی است؛ این سه چیز را حتماً لازم دارد؛ اینها صورت مداحی است. این صورتها نباید بر محتوا غلبه کند.
🔍یک نکتهی دیگر [اینکه] در مداحی هم مثل همهی کارهای دیگر ابتکار و نوآوری لازم است؛ توجه بکنید که این نوآوری به هنجارشکنی منتهی نشود.
🗓 مداحان در قضایای مهم خوش درخشیدند؛ در دفاع مقدس، در دفاع از حرم، در فتنهی ۸۸ و در قضایای گوناگون.
🔖یکی از اهداف جلسات مداحان ما جذب جوانان است؛ این بسیار کار خوبی است. منتها مواظب باشید جذب جوانها به هر قیمتی نباشد. جذب لازم است، واجب است، مفید است، امّا با حفظ ساختار صحیح.
🔖نکتهی آخر هم مسئلهی حرفهای متقن است. هم در روضهخوانی، هم در مدیحهگویی، هم در مطالبی که بیان میشود، مطالب متقن و مستند را مطرح کنید.
🤲پروردگارا! ما را سربازان جهادِ عظیمِ این روزگار که «#جهاد_تبیین» است، قرار بده.
@khaimahShuhada
آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
#شهيدعلیرضاکريمی
📚مسافر کربلا، ص ٣٢،
@khaimahShuhada
#خاطرات_شهدا
#شهید_جلال_اسدیزاده
ما اجازه نمی دادیم جلال وارد نیروی انتظامی بشود . نه به خاطر اینکه فرزند آخر خانواده بود بلکه به این دلیل که از طایفه ما سه نفر توسط گروهک عبدالمالک ریگی شهید شده بودند ؛ دایی ، پسر دایی و پسر عمه ام . همگی این سه عزیز نظامی بودند و نمی خواستیم اتفاق ناگواری دیگری درطایفه مان رقم بخورد . شهادت جلال برای مان قابل تصور نبود . او به تنهایی بار نگهداری پدر و مادر پیرمان را به دوش می کشید و در روستای پدری مان هم کشاورزی و دامداری می کرد و هم درس می خواند . با همه این حرف ها خودش به خدمت در نظام علاقه داشت . از یک جا نشستن و دست روی دست گذاشتن بیزار بود . بعد از رفتن برادر و خواهر ها و بیماری مزمن پدرم ، جلال متولی مسجد روستا شده بود و همه کارها را پیگیری می کرد . مخصوصا در ایام محرم و ماه رمضان . هم به کارهای روحانی اعزامی می رسید هم در مسجد را به موقع باز می کرد و حواسش به نظافت و نظم و ترتیب وسایل داخل آن بود . بعضی از شب ها هم با رفقایش در پایگاه مقاومت بسیج به گشت و شناسایی در روستای خودمان و روستاهای مجاور می رفت . وارد نیروی انتظامی که شد برای انجام وظیفه به چابهار رفت و درآنجا مسوول شعبه سرقت پلیس آگاهی شهرستان شد . جلال در نیروی انتظامی هم مثل بقیه کارهایش خیلی جدی و با انگیزه بود . مدتی که گذشت یک نامه تهدید آمیز دریافت کرد و چند روز بعد موتورش که در مقابل اداره آگاهی پارک شده بود به سرقت رفت . او جوانی نبود که از شهادت و تهدید بترسد . با دختر مؤمنه ای از فامیل پدری مان نامزد کرد و قرار شد عید نوروز مراسم عقد بگیرند . مرخصی آخری که آمده بود مهربان تر از همیشه به همسایه ها و پیرهای ناتوان روستا سرکشی کرد و رفت چابهار . در محل ماموریت قتلی اتفاق افتاده بود که نیاز به بررسی و شناسایی نامحسوس داشت . جلال از طرف فرماندهی مامور شد که با لباس شخصی و به شکل ناشناس به محل وقوع جرم برود و کار شناسایی را انجام بدهد . اشرار سابقه دار که برادرم را می شناختند در راه برگشت او را به رگبار بستند .
@khaimahShuhada