شهید محسن گلستانی؛ زائر دل شکسته
با محسن رفته بوددیم زیارت امام رضا (ع). محسن محو تماشای امام رضا (ع) بود و من غرق در آینه کاری های حرم.
بهش گفتم: ببین چقدر کار کردند.
نگاهی کرد و گفت: آره! قشنگه. اما زیبایی اش برای این است که کسی نمی تواند خودش را توی این آئینه های شکسته ببیند. زائر اگر بخواهد سیمش به امام رضا (ع) وصل شود، باید دل شکسته باشد.
بعد ادامه داد: من از امام رضا (ع) چیزی خواسته ام که ان شاء الله به زودی برآورده می کنند.
از زیارت که برگشتیم، یک ماه نشد که خواسته اش برآورده شد. میل شهادت داشت.
#شهید_محسن_گلستانی
@khaimahShuhada
عشق و ارادت شهید حسن باقری به #امام_رضا_علیه_السلام
#شهید_حسن_باقری می گفت: «با جمعی از فرماندهان #سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند: ما در ایران یک #طبیب داریم که #شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از امام رضا علیه السلام نمی خواهید؟!
بعد از #زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا علیه السلام. یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از #شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش».
هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که امام رضا همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید.
@khaimahShuhada
12.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🌹روایت شهیدی که به ریاست راه آهن جمهوری اسلامی منصوب شد اما از خدا پست و مقام نمی خواست و طلب شهادت کرد...
@khaimahShuhada
شهیدی که حاجتش را از #امام_رضا علیه السلام گرفت.
دوست شهید: کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم. آن روز وقتی به حرم حضرت رضا علیه السلام وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد #صحن که شدیم رو به حرم سلام داد، تا پنجره فولاد گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به #پنجره_فولاد، می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره ی شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت نما شدم.
طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می شوم، شک نکن.
محکم شده بود. گفت: امام رضا پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا علیه السلام گفته بود.
#شهید_مدافع_حرم_حسین_محرابی
@khaimahShuhada
🔰 #کلام_شهید
🌟شهید اکبر روندی: در همه حال تابع ولایت فقیه باشید چرا که در روز قیامت هرکسی با امامش محشور می شود.
🌷#شهید_اکبرروندی
@khaimahShuhada
باز هم شکر خدا داغ شما شیرین است
داغ سخت است ولی اوج مصیبت این است
فرض کن فرض! فقط فرض کن این مسئله را
پیش نعش پسرت گوش کنی هلهله را......
.
پ ن : وداع مادر شهید عبدالعلی حسنی با استخوانهای فرزند
صلی الله علیک یا زهرا(س)
@khaimahShuhada
دیدار روح الله با حضرت آقا
حضرت آقا (مقام معظم رهبری) به گنبد آمده بودند و آقا روحالله محافظ ایشان بودند. ظهر بود و سفره ناهار پهن شد. آقا روحالله آنقدر محو ابهت حضرت آقا شدند، طوری که ایشان به آقا روحالله اشاره کردند و گفتند: «جوان به این رعنایی چرا غذا نمیخوری؟» بعد گفتند که «بیا و کنار من بنشین». آقا روحالله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه کجایی؟» آقا روحالله گفت: «من آملی هستم و از مازندران». حضرت آقا هم گفتند «دانه بلند مازندران»
@khaimahShuhada
سرهنگ پاسدار جانشین عملیات لشکر 25کربلا #شهید_روح_الله_سلطانی ، شهیدی که با تعبیر رهبری به((دانه بلند مازندران)) لقب گرفت.
شهادت 23خرداد 94بدست پژاک. مادرش گفت: خانوادهای مذهبی هستیم و همسرم نیمی از قرآن کریم را حفظ بود، اهل خمس و نماز شب بود و دوست داشت پسرانمان پاسدار شوند، در کل همگی در هیئات مذهبی و مسجد حضور فعال داشتیم و یادم است از دوران نوجوانی روحالله مدام به هیئت میرفتیم و همین زمینه رشد معنوی او را فراهم کرد. در محل زندگی ما از خانوادههای شهدا حضور داشتند و پسرم دنبال دوستان مثبت بود و در کارهای خیر پدرش، به او کمک میکرد.....
به روایت همسر شهید :
۱۲ سال از زندگی مشترک با آقا روحالله، خرید مایحتاج خانه با من بود. کارش طوری بود که فرصتی برای خرید و بازار نداشت. اما در هفتههای مانده به روز شهادتش، شده بود مسئول خرید مایحتاج خانه.
اخلاق و رفتارش عالی بود، اما عالیتر شد. آنقدر که یکبار به آقا روحالله گفتم خیلی نور بالا میزنی، بوی شهادت میدهی. با ذوق و خنده میگفت: «جدی میگی؟» مدام از من میپرسید «خواب شهادتم را ندیدی؟»
در حالیکه یکبار خواب شهادتش را دیده بودم، اما به روی خودم نیاوردم، دلم نمیآمد برایش تعریف کنم. امکان نداشت خنده بر لب نداشته باشد، حتی وقتی که ناراحت بود میخندید.
@khaimahShuhada
🌹سردار شهید حاج محمدحسن ترابیان -معروف به حسن قمی
ولادت: ۱۳۳۷، قم
شهادت: ۱۳۶۴، عملیات والفجر۸، منطقهی فاو
مزار: گلزار شهدای علیبنجعفر علیهالسلام"
🌹یاد
سال ۶۴ بود که محمدحسن از جبهه
مرخصی اومد قم. و بهم گفت:
بابا! خیلی وقته حرم امام رضا (علیهالسلام) نرفتم
دلم خیلی برای آقا( امام رضا علیه)تنگ شده
گفتم:«حالا که اومدی مرخصی برو!
گفت :نه، حضرت امام که نائب امام زمان است گفته جوانها جبههها را پر کنند.
زیارت امام رضا برام مستحبه اما اطاعت امر نائب امام زمان لازم و واجبه. من باید برگردم جبهه؛
نمی توانم؛ ولو یک نفر،
ولو یک روز و دو روز.
امر امام زمین میمونه
گفتم: «خوب برو جبهه!»
و او رفت. عملیات والفجر هشت
با رمز یافاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) شروع شد و محمدحسن توی عملیات به شهادت رسید. به ما خبر دادند
که پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست.
خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج شهدا ودو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.
نشستم و شروع به گریه کردن کردم
که یکی زد روی شونهام و گفت:
«حاج آقای ترابیان عذرخواهی میکنم،
ببخشید؛ پیکر محمد حسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا
دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمیگرده. گفت :اشتباهی نرفته
او عاشق امام رضا بود
راوی: پدر شهید
🌷نثار روح مطهر سردار شهید "حاج محمدحسن ترابیان صلوات
@khaimahShuhada