eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⭕️ کارمند ثبت‌احوال: هر اسمی دوست داری رو دخترت بذار الا یک اسم... @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻دوقلوهای عراقی به نام ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی 🔸والدین دوقلوهایی که در شهر آمرلی متولد شدند، نام آنها را به مناسبت سالگرد شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم سلیمانی، فرماندهان پیروزی به نام این دو شهید نامگذاری کردند. 🔸زنی از شهر آمرلی که از دست وهابی‌های «داعش» آزاد شده است، دوقلوهایی به دنیا آورده که نام آنها را ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی گذاشته است. 🔸ما از خداوند برای آنها زندگی خوب و پیرو راه رهبرانمان خواستاریم./ شبکه العالم. @khaimahShuhada
🔴 اولین جمله حضرت زهرا سلام الله علیها در بین درب و دیوار و آتش 🔵 علامه امینی رحمه الله علیه: 🌕 بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها از میان درب و دیوار و آتش فرمودند: ⚫️ ولدی مهدی بود ... 🌷 الهی به حق مادر سادات الساعه عجل لولیک الفرج الساعه 🥀 🥀 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 @khaimahShuhada
عاشق آن است که رنگ معشوق به خود گیرد ... پهلو ... بـازو ... بماند بقیه‌اش ... @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔒 «قفل‌هایی که انسان را زمین‌گیر می‌کنند» 🔺 شهید حاج قاسم سلیمانی: هرکس در حوض دفاع مقدس قرار می‌گرفت، ناخودآگاه تطهیر می‌شد و عوض می‌شد. اما بعد از جنگ این‌گونه نبود. القاب و رتبه و جایگاه آمدند، این‌ها قفل‌هایی هستند که انسان را زمین‌گیر می‌کنند و میخ‌هایی هستند که انسان را بر زمین میخ‌کوب می‌کنند و می‌بندند. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید جمهور
📌 *ماجرای ژیانی که خودروی تشریفات حاج حسین همدانی شد* 🔹️ {مردادماه ۸۰} صبح زود، بین خواب و بیداری بودم که زنگ تلفن خانه خواب را از سرم پراند. گوشی را که برداشتم صدای *آقای همدانی* کاملاً هوشیارم کرد. ♡- برادر، هنوز که خوابیدی! ◇- نه حاج آقا. در خدمتم. امری باشد؟ ♡- یک کار فوری دارم. سریع با ماشین خودت را برسان منزلمان. 🔹️آن طور که *حاج حسین* بر سریع رفتنم تاکید کرد، با خودم گفتم: «حتماً حاج آقا کار کوچکی دارد.» به همین علت سریع لباس ساده‌ای پوشیدم و با دمپایی سوار خودروی ژیان شدم و به طرف خانه ایشان حرکت کردم. ◇ یک ماشین تویوتا هم داشتم که آن شب در محل کار مانده بود. همیشه حاجی را با آن خودرو این طرف و آن طرف می‌بردم. ولی آن روز چون *حاج حسین* عجله داشت دیگر نرفتم به محل کار تا تویوتا را بیاورم. 🔹️ *حاج حسین* با لباس کامل نظامی، مثل همیشه، تمیز و اتوکشیده، با آن دو درجه و مدال فتحش، از در خانه بیرون آمد. ◇ ناگهان یادم آمد که حاجی این لباس ها را فقط برای جلسات رسمی می‌پوشد. ◇ باخودم گفتم: «وای خدای من ... حالا چه کارکنم با دمپایی و ماشین ژیان؟» فکر کردم « *حاج حسین* الان من را سرزنش می‌کند.» ◇ سریع از ژیان پیاده شدم. *حاج حسین* یک نگاه به ظاهر من و دمپایی‌ام کرد و یک نگاه به ژیان. ◇ بعد تبسمی شیرین بر لب آورد و سریع، بدون اینکه حرفی بزند، سوار ژیان شد. ♡- سریع برو استانداری. یک جلسه مهم دارم. ◇ اسم استانداری که به گوشم رسید، با خودم گفتم: «خدای من، با این وضع و این ماشین چطور برم روبه‌روی استانداری؟! خودم خجالت می‌کشم؛ وای به حال *حاج حسین!*» 🔹️ اما جالب بود که *حاج حسین* یک کلمه هم درباره این مسائل صحبت نکرد. من هم جرئت نکردم حرفی بزنم. ◇ جلوی استانداری همدان، *حاج حسین*، قبل از اینکه پیاده شود، گفت: « من می‌روم جلسه و یک ساعت دیگر می‌آیم.» 🔹️ یک ساعت بعد، دیدم *حاج حسین* همراه دیگر مسئولان همدان از استانداری خارج شد. هر یک از آن ها به طرف خوردوهای مدل بالای خود رفتند. *حاج حسین* هم بدون هیچ شرمندگی و خجالتی آمد و سوار ژیان شد. 🔹️ در راه بازگشت، *حاج حسین* هیچ حرفی در این زمینه نزد. من خیلی خجالت می‌کشیدم. خواستم در این باره حرفی بزنم و معذرت خواهی کنم که گفت: دنیا محل گذر است نباید به فکر دنیا باشید. ضمنا ماشین شما با همه آن ماشین ها فرق می کرد به این می‌گویند ماشین تشریفات!» 🔹️یاد همه شیرمردان بی ادعا باذکر صلوات @khaimahShuhada
«طریق پرواز» به سبک شهید علی حیدری 🔹علی حیدری جوانی که دفترچه‌ای داشت که نامش را «طریق پرواز» گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص می‌کرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش می‌پرداخت و به خود تذکر می‌داد ... 🔹در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آمده است: من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطـر می‌خواستم از ته دلم می‌‌گفتم "حسین‌ جان" آن وقت فضا معطر می‌شد. 🔹علی در سن ۱۹ سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد/ بخشی از کتاب «علی بی‌خیال» زندگی‌نامه و خاطرات این شهید عزیز🌹 @khaimahShuhada
در سال ۱۳۷۲ در ارتفاعات ۱۱۲ فکه مشغول تفحص بودیم. اما چند وقت بود که هیچ شهیدی پیدا نمی کردیم. به حدی ناراحت بودیم که وقتی شب به مقر می آمدیم حتی حال صحبت کردن با همدیگر را هم نداشتیم. تنها کاری که از دستمان برمی آمد نوار روضه حضرت زهرا (س) را می گذاشتیم و اشک می ریختیم. با خودم می گفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین اینجا آمده ام. اگر ما را لایق می دانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمی دانید که برگردیم تهران روز بعد هم بچه ها با توسل به حضرت زهرا (س) مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را جلب کرد. با احتیاط لازم اطراف آن را خالی کردیم و به بدن شهید رسیدیم. در کنار آن شهید، شهیدی دیگر را نیز پیدا کردیم که جمجمه هایشان روبروی هم بود. قمقمه آبی هم داشتند که برای تبرک همه از آن نوشیدیم. وقتی که از داشتن پلاک مطمئن شدیم، با ذکر صلوات پیکرها را از روی زمین برداشتیم. متوجه شدیم که هر دو شهید پشت پیراهن شان نوشته بودند: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم». راوی: مرتضی شادکام @khaimahShuhada
سید حمید را در منطقه عملیاتی خیبر و قرارگاه نوح دیدمش. خوشحال شادمان بود . همین قدر به من گفت که حضرت زهرا (س) به من گفته اند بیایم اینجا. هر چه اصرار کردم، بیشتر از این نگفت. گفت: بگذار در دل خودم باشد. شهید همت آمده بود دنبال یک گردان نیرو. سردار سلیمانی هم سید حمید را با همت همراه کرد برای تحویل نیروها. اما گلوله تانک امان شان نداد. سر و دست همت مجروح شده بود و صورت و پهلوی سید حمید. روز سوم جمادی الثانی بود و روز شهادت حضرت زهرا (س). خدا بیش از این نمی خواست سرش مخفی بماند. پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۱۱۹ و ۱۲۵-۱۲۴٫ @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ‌ 🔻از جمله مواردی که در خانواده شهید محسوس بود و سخت از آن خوشم آمد و برایش خدا را شکر کردم، پایبندی افراد خانواده به ، طوری که وقتی آنجا بودم تا صدای اذان بلند میشد، میدیدم همه به دنبال وضو گرفتن و پهن کردن سجاده اند، و دیگر اینکه هیچ کدام به دنبال خرافات نبودند.‌‌ 🌹به‌ روایت همسر گرامی @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتشار برای اولین بار | فیلم منتشرنشده از اشک‌ها و نگرانی‌های حاج‌قاسم در روز تودیع از فرماندهی سپاه کرمان و معرفی به‌عنوان فرمانده نیروی قدس @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر هوایی از لحظات ورود پیکرهای مطهر شهدای گمنام به معراج شهدا رو دیدید؟! حتماً ببینید ... عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃 @khaimahShuhada
📌 جواب از شهید مشتیاقی که پدرش را قانع کرد 🔹️ پدر حسین می گوید یک روز خطاب به فرزندم گفتم : پسرم، تو به اندازه‌ی کافی جبهه رفتی، دیگه نرو! ◇ بگذار آن‌هایی بروند که تابه حال نرفته‌اند؛ چیزی‌ نگفت و یک گوشه ساکت نشست. ◇ صبح که خواستم نماز بخوانم، آمد روی من را بوسید و با احترام کامل جانمازم را جمع کرد و گفت: پدرجان! شما به اندازه‌ی کافی نماز خوانده‌ای، بگذار کمی هم بی‌نماز‌ها نماز بخوانند! ◇ نگاهی به قد و بالایش کردم و در دلم یک آفرین گفتم، او خیلی زیبا مرا قانع کرد و دیگر حرفی برای گفتن نداشتم.. 🔹️ شهید حسین مشتاقی متولد نکات مازندران در ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ در خانطومان به شهادت رسید که بعد از چهل روز مفقودالاثر بودن از طریق دی ان ای شناسایی شد و پیکر مطهرش در روز یکم تیرماه ۱۳۹۵ مصادف باشناسایی و خاکسپاری شد. @khaimahShuhada
✅️پوستر آئینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد ... اثر حسین براتی @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهراء دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهراء روستای پردنجان، از توابع فارسان چهارمحال و بختیاری @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند دقیقه قبل از اعدام قاتل شهید علی محمدی دانشمند هسته ای جمهوری اسلامی ایران دوستان این رو پخش کنید برای همه کسانی که دچار غفلت شدند شاید یک تلنگری بخورند ... @khaimahShuhada