﷽
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_دوران_خوش_جبهه_ها
🔴 تفحـــــ🔎ـــــص
عصر عاشورا بود. در فکه مشغول جست و جو بودیم اما هیچ خبری از شهدا نبود. به شهدا التماس کردم که خودی نشان دهند. ناگهان میان خاک ها و علف های اطراف، چشمم افتاد به شیی سرخ رنگ که خیلی به چشم می زد.
دقت کردم یک بند انگشت استخوانی داخل حلقه ی یک انگشتر بود. با محمودوند و دیگران آن جا را گشتیم . آن جا یک استخوان لگن و یک کلاه آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. خیلی عجیب بود.
در ایام محرم نزدیک عاشورا و اتفاقاً صحنه ی دیدنی بود.
همه نشستیم و زدیم زیر گریه؛ انگار روز عاشورا بود و انگشت و انگشتر حضرت امام حسین (ع) ...
📚منبع: کتاب تفحص، صفحه:112
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود.
گفتم ، آقا ابراهیم ! ، برای شما زشته!!!
این کار باربرهاست نه شما !
نگاهی کرد وگفت ،
نه این برای خودم بهتره ، مطمئن می شوم که هیچی نیستم!!
گفتم ، کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست ، تو ورزشکاری و....
ابراهیم خندید و گقت ،
ای بابا همیشه کاری کن که خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
#تلنگر
پس از شهادت عاشورای سید حسین و یارانش ،
ارتش عراق پیشروی کرد و با عبور از جنازه بچه ها جلو آمد و شهر هویزه را مانند خرمشهر ، با خاک یکسان کرد....
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
📕 لحظه های آشنا ، ص140
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت🌹 #شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹از
#شهید_حسین _بادپا🌹
🕊🕊دستم را بگیر چشمت را ببند با من گریه کن همراهم بخند ♩♬♫
عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن دستم را بگیر🕊🕊
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
با همه گرم می گرفت و زود صمیمی می شد.
جای خودش رو توی دل بچه رزمنده ها باز کرده بود.
وقتی نبود جای خالیش زیاد حس می شد.
انگار بچه ها گم کرده ای داشتن و بی تاب اومدنش بودند
خبر که می دادند آقا مهدی برگشته ، دیگه کسی نمیموند همه بدو میرفتند سمتش.
میدویدند سمتش تا روی دست بلندش کنند.
از اونجا به بعد دیگه اختیارش دست خودش نبود ، گیر افتاده بود دست بچه ها.
مدام شعار می دادند ( فرمانده آزاده ...)
بلاخره یه جوری خودش رو از چنگ و بال نیروها در می آورد.
می نشست گوشه ای ، دور از چشم بقیه.
با خودش زمزمه می کرد و
اشک می ریخت. خودش رو سرزنش می کرد و به نفسش تشر میزد که ،
مهدی! ، فکر نکنی کسی شدی که اینا اینقدر خاطرت رو میخوان.
نه! ، اشتباه نکن! ، تو هیچی نیستی ، تو خاک پای این بسیجی هایی. !!
همینطور می گفت و اشک می ریخت.....
#شهیدمهدی_زین_الدین
📕 ستارگان خاکی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@sardaraneashgh
شهید جمهور
#شهید_علیرضا_موحد_دانش
علیرضا اولین فرزند خانواده «موحد دانش» در سال 1337 در تهران به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم به سربازی اعزام شد و پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.
پس از پیروزی انقلاب، در كمیته انقلاب اسلامی شمیران به فعالیت مشغول شد. علیرضا در فروردین ماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و ابتدا مأموریت حراست از بیت امام خمینی(ره) را بر عهده گرفت. با آغاز غائله كردستان، به كردستان رفت و در چند عملیات پاكسازی علیه ضد انقلابیون شركت كرد. پس از آن به جبهه اعزام شد و به عنوان جانشین محسن وزوایی در عملیات بازی دراز حضور یافت و در همین عملیات، یك دستش قطع شد.
وی پس از عملیات مطلع الفجر به مكه معظمه مشرف شد.
مدتی بعد به تیپ 27 محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد.
وی پس از خاتمه عملیات فتح المبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه گانه الی بیت المقدس و آزادی خرمشهر ایفا كرد.
در خرداد سال 1361 با دختری مؤمنه عقد ازدواج بست. پس از پایان عملیات بیت المقدس، به همراه قوای محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد.
بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده گرفته، در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح گردید.
فرمانده شجاع سپاه اسلام،علیرضا موحد دانش، سرانجام در تاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، در حالی كه فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده داشت به فیض شهادت رسید.
فرازهايي از #وصيتنامه شهيد عليرضا موحد دانش:
«... پروردگارا تو شاهدي كه ما براي رضاي تو ميجنگيم و براي رضاي توست كه از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگيهايمان به دنيا، بريدهايم و مشتاقانه به سويت آمدهايم. پس تو را به خميني قسم ياريمان كن. مردم بدانيد كه در مكتب ما، شهادت مرگي نيست كه دشمن بر ما تحميل كند. و اين آخرين پيام هر شهيد است كه: «هميشه راه حسين(ع) باقي است و يزيديان بر فنا.»
مادر جان! يادت باشد كه فرزندت مشتاق (شهادت) بود و از مرگ هراسي نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت ...»
@sardaraneashgh
#گفتند_شهید_گمنامہ
پلاڪ هم نداشت اصلا
هیچ نشونہ اے نداشت
امیـــدوار بودم روے
زیرپیرهنیش اسمش رو نوشتہ باشہ
نوشتہ بود :
“ اگر برای خداست بگذار گمنام بمانم ...
شبتون شهدای
التماس دعا
@sardaraneashgh
دلم براي تو تنگ است اي سرا پاخوب
دلم براي تو تنگ است مثل تنگ غروب
چه لحظه هاي غريبي که بي تو ميگذرند
چه روزگارعجيبي است بي تو اي محبوب
#اللهم_عجلـــ_الولیڪ_الفرجـ
@sardaraneashgh
#شهید_دکتر_سید_حسن_آیت
♦️رهبرمعظم انقلاب: #شهید_آیت چهره مبارز و فعال و خستگیناپذیری بود که با گلوله انتقام منافقین کشته شد! ۶۲/۵/۱۴
🌹پیش بینی شهیدآیت:به مصداق تعرف الاشیاء بأضدادها من به ضدم شناخته میشوم، من مبارزه بامنافقان را ادامه میدهم و بدانند آنها نمیتوانند شخصیتم را ترور کنند مگرآنکه جسمم را ترور کنند؛ درست است که این آقای میرحسین موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی است اما در عین حال افکارش در خط ولایت نیست بلکه به عمل گرای فردی است و هوادار مصدق و جزو حلقه حبیب الله پیمان است بنابراین این موسوی و رهنورد به احتمال قوی در مسیری خواهند رفت که در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوی نظام هم میایستند، موسوی اصلاً به جمهوری اسلامی و نظام اعتقاد ندارد بلکه بخاطر منافعش درون نظام جا گرفته است. موسوی از همان ابتدا که روی کار آمد معلوم بود نظرات و تفکرات چپ دارد ولی برای اینکه به کارهایش مشروعیت ببخشد خودش را پشت ولی فقیه پنهان میکرد!
🔹️سالروز ترور شهید دکتر حسن ایت
📚کتاب اسرار آیت ص۱۰۱
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️۶۰ گلوله برای حذف عمار!
🔸شهید حسن آیت که در خط مقدم مبارزه با لیبرالها و جبهه ملی بود، زودتر از دیگران فهمید که بنیصدر در خط امام نیست و روی در برابر امام خواهد ایستاد!
🔹وقتی نماینده مجلس شد، با اینکه چند روز بیمار بود، اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود و علیه میرحسین موسوی اعلام موضع کند، اما پایش به مجلس نرسید! دکتر حسن آیت صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید و آن اسناد هم توسط ضاربان دزدیده شدند و تا امروز هم خبری از ضاربین و اسناد پیدا نشده است!
🔻شهید حسن آیت: "اکنون اینان (لیبرالها) مشغول تدارک توطئه وسیعی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی ایران هستند."
@sardaraneashgh
🦋خيلی از رفتار و كردارهای هادی ذاتی بود. بدون اينكه از كسی چيزی ياد گرفته باشد، ذات پاكش او را به سوی كارهای خير می كشاند.
يادم است سه، چهار سالش بود با هم به منزل يكي از اقوام رفتيم. خانمهای آن منزل از نظر #حجاب خيلي رعايت نمی كردند😞. هادی با اينكه بچه خردسالی بود، گفت من داخل نمی آيم. هرچه اصرار كرديم، گفت اينها حجاب ندارند و من نمی آيم.❗️
از همان بچگیهايش از #غيبت پرهيز میكرد. روی يك كاغذ نوشته بود غيبت ممنوع🚫 و می چسباند روی ديوارهای خانه تا همه نوشتهاش را ببينند و كسی غيبت نكند.
#مدافع_حرم
#شهید_هادی_زاهد به نقل از مادر شهید
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ بسیارزیبا درمورد عید غدیر
حتما ببینید👌👌👌
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🌺 میلاد امام هادی علیه السلاممبااارک
@sardaraneashgh
راوی: همسر فاتح سوسنگرد
قبل از شروع مراسم #عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
گفتم: چه آرزویی داری؟
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید...
از این جمله تنم لرزید...
چنین آرزویی برای یک #عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم...
هنگام جاری شدن #خطبه_عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از #اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم #ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد...
نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همگی به فیض #شهادت نائل شدند...
راوی: خانم نسیبه عبدالعلی زاده
#سردار_شهید_علی_تجلایی
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
خدا به حاج قاسم ، دو قلو داد اما باید در دستگاه می ماندند چند روزی !
اتاق ایزوله پر بود ، تا سه ساعت دیگر !
پزشک رفت سراغ یکی از مادر ها که بچه اش دو سه ساعت دیگر مرخص می شدند.
مادر تا فهمید طرفش حاج قاسم سلیمانی است با رضایت گفت ،
حتما ، ایشان جانش را برای امنیت ما گذاشته وسط.
سه ساعت که چیزی نیست!
اما حاج قاسم که متوجه شد ، مخالفت کرد.
گفت ، مدتی که باید آن نوزاد در دستگاه باشد ما منتظر می مانیم. مثل همه !......
سردار دلها
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
📕 حاج قاسم
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ...
شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید حسین همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت:
«اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
📎شادی روح شهدا و فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج #اصغر_پاشاپور #صلوات
@sardaraneashgh
#کلام_امام | امام هادی علیهالسلام و گسترش شبکههای شیعه در قم، ری و خراسان
💠حضرت آیتالله خامنهای: «در شهر سامرا عدهای از بزرگان شیعه جمع شدند و حضرت هادی علیه السلام توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام برساند. این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست را همین عده توانستند رواج بدهند و تعداد افراد مؤمن به این مکتب را زیادتر کنند.»
۱۳۸۳/۰۵/۳۰
@sardaraneashgh