eitaa logo
شهید جمهور
156 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استوری برای چی اینقدر غصه می‌خوری؟ اتفاق قشنگی در پیش هست! از ماه رمضان @sardaraneashgh
✨سردار روحیات اخلاقی خاصی داشت. به اعضای تیم حفاظتشان اهمیت خاصی می‌داد، رابطه‌اش با محافظ‌ها و اعضاء تیم حفاظتی اش واقعا رابطه پدر و فرزند بود. ✨کجا کسی دیده که فرمانده‌ای با محافظانش بر سر یک سفره بنشیند و برایشان لقمه بگیرد؟ ✨یکی از دوستان مدافع حرم تعریف می‌کرد که در سوریه شهید «زمانی نیا» را دیدم و گفتم: «می‌توانم حاج قاسم را ببینم و یک عکس یادگاری با ایشان بگیرم؟» شهید زمانی گفت: « بیا و از دست ایشان لقمه بگیر که برکت است.» این دوستمان می‌گفت صبحانه‌ای که لقمه از دست حاج قاسم گرفتم را هیچ وقت فراموش نمی کنم. @sardaraneashgh
🌀فرازی از وصیت نامه شهید تازه تفحص شده از کربلای خان طومان 🌷مجید سلمانیان : 💎اینطور که حواله است، بر نمی گردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها می روم. 🔹اگر می خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم.👌 💠یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام می دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. ♻️یا اگر می خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید. 🔶ان شاالله به حق امیرالمومنین(ع)🌸 موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند. 💞 💖مامان وباباغصه نخورندچرا که شهدا«عندربهم یرزقون»هستندوزنده اند. ❄️داریم آماده می شویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. 💫خدا به چه زیبایی حواله هایش را می دهد، خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقوی‌الله🌟 @sardaraneashgh
✨ صداقت، مهربانی، خوش‌کلامی، احترام به بزرگ‌ترها به ویژه پدر و مادرش، که هرموقع و در هرجایی مشکلی برای خانواده و دوستانش پیش می‌آمد، مجتبی اولین نفری بود که سعی در برطرف کردن مشکل داشت و به فکر راه حل بود. ✨ وظیفه همسرداری را به نحو احسن به جا می‌آورد و با بچه‌‌هایمان خیلی مهربان و خوش اخلاق بود و زمانی که در خانه حضور داشت با بچه‌ها به شوخی و بازی می‌پرداخت و کارهای خانه را نیز با آرامش در کنار هم انجام می‌دادیم. ✨ آنقدر نجیب بود و حرمت پدر و مادرش را داشت که برای اینکه ناراحت نشوند و از رفتنش ممانعت نکنند،به پدر و مادرش چیزی از رفتن به سوریه نگفت،به آنها گفته بود برای تامین امنیت زائرین اربعین می روم، پدرش گفت خب من را هم با خودت ببر زیارت،گفت باشه برگشتم با همدیگر به زیارت می رویم. ✍ راوی:همسر شهید @sardaraneashgh
کاش خالصانه بتونیم این دعارو زمزمه کنیم الهی انت کمااحب فجعلنی کما تحب خدایا!تواون جوری هستی که من دوست دارم منم اون جوری کن که خودت دوست داری! لحظات معنوی پایان ماه شعبان ازشما عزیزان روزه دار 🌱🌱🌱التماس دعا🌱🌱🌱 @sardaraneashgh
📸لباس خدمت بر تن علی شفیعی در شب عروسی‌اش 🔹شهید علی شفیعی از آن دسته انسان‌های پاک و ساده زیستی بود که در شب عروسی‌اش هم این سادگی را رعایت کرد، او در خانه‌ی یکی از همرزمانش مراسم ازدواجش را گرفت و میهمانان این مراسم همان بچه‌های جبهه و جنگ بودند البته میهمان ویژه‌ی این مراسم فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله شهید حاج قاسم سلیمانی بود. @sardaraneashgh
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظاتی دلنشین با شهید سردار حاج حسین خرازی تصاویر بسیار زیبایی از فرمانده دلیر لشگر ۱۴ امام حسین(ع) سردار شهید حاج هدیه کنیم صلواتی برسم وفاداری به شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین زیارت مشترک‌مان را از باب الجواد (ع) شروع کردیم. این شعر را خواند: 《صحن‌تان را می‌زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها نکن میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت در میخانه باشد بهتر است》 اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده‌ی شکر به جا آورد، نگاهی به من انداخت و بعد هم سمت حرم: 《ای مهربون، این همونیه که به خاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه‌شم دست خودتون، تا آخرِ آخرش!》 🌹شهید محمدحسین محمدخانی🌹 📓 قصه‌ی دلبری ، صفحه‌ی ۴۸ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☺️😁😆😅😴🤣 طنزجبهه🤣 یه بچه بسیجے بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...😍 برای خودش یه قبری ڪنده بود. 😍 شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد.😊 ما هم اهل شوخے بودیم یه شب مهتابـے سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...😝 گفتیم بریم یه ڪمے باهاش شوخے ڪنیم‌! خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم😂 با بچه ها رفتیم سراغش... پشت خاڪریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصے نافله ی شب مے خوند.😍 دیگه عجیب رفته بود تو حال! 😉 ما به یڪے از دوستامون ڪه تن صدای بالایـے داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این ڪه صدا توش بپیچه و به اصطلاح اڪو بشه، 😂 بگو: اقراء یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد براش آیه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😂 رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : باباڪرم بخون😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh