eitaa logo
شهید جمهور
168 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دانم از اینجا که من نشسته ام تا آنجا که تو ایستاده ای ای شهید فاصله بسیار است اما.... کافیست تو فقط دستم را بگیری دیگر فاصله ای نمی ماند... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
‼️ از عالِم بزرگی پرسیدند:👳🏻‍♂ چگونه بفهمیم در خواب غِفلَتیم یا نه؟🤔 گفت: اگر برای کاری میکنی🍃 و به ظهور آن حضــرت کمک میکنی؛💚 بدان که بیداری...☝️😊 و اِلا اگر مجتهد هم باشی در خواب غفلتی‼️😔 @sardaraneashgh
فرمانده‌ای که به پدرش مرخصی نمی‌داد پدرش را برای یک هفته به کردستان برد تا به آشپز سپاه، آشپزی یاد بدهد و مواد غذایی حیف و میل نشود. بعد از یک هفته، یک ماه و ... هرچه پدر به پسر می‌گفت می‌خواهم برگردم، پسر اجازه نمی‌داد. نهایتا حاج احمد متوسلیان را واسطه کرد و بعد از 9 ماه به خانه برگشت. @sardaraneashgh
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵خاطراتی شنیدنی از سالیان همراهی با شهید سلیمانی 🔹به روایت : رضا ایرانمنش بازیگر سینما @sardaraneashgh
🔴افشای جزئیات جدید از ترور شهید سلیمانی 🔸یاهو نیوز برای اولین بار جزییات افشا نشده ای از عملیات ترور شهید حاج قاسم سلیمانی را منتشر کرد که نشان دهنده پیچیدگی بالای این عملیات است؛ 🔸در شب عملیات ترور قاسم سلیمانی علاوه بر ۳ پهپاد که ۲ فروند از آنها موشک انداز بودند، ۳ گروه از نیروهای تک تیرانداز ارتش آمریکا نیز با لباس مبدل و به صورت مثلثی در داخل فرودگاه بغداد و مناطق اطراف آن حضور داشتند. 🔸به دولت عراق گفته شده بود بخش جنوب شرقی فرودگاه به دلیل تمرینات نظامی بسته شده است. 🔸به اسلحه یکی از تک تیراندازان دوربینی متصل بود که جزئیات عملیات را به صورت زنده برای سفارت آمریکا در بغداد ارسال می کرد. 🔸وقتی قاسم سلیمانی از هواپیما پیاده شد چند نیروی کُرد که لباس کارکنان فرودگاه را پوشیده بودند برای شناسایی او در محل حاضر شدند. 🔸سلیمانی در فاصله ۶ ساعت تا سوار شدن به هواپیما، ۳ بار گوشی موبایل خود را تغییر داده بود. 🔸اسرائیلی ها به شماره تلفن های سلیمانی دسترسی پیدا کرده بودند و نیروهای آمریکایی به کمک آنها توانستند گوشی او را هنگام ورود از دمشق به بغداد ردیابی کنند. @sardaraneashgh
🌺 خرید نان تازه برای سپاه ممنوع... زمانی‌که مسئول مالیِ سپاه مراغه بود ، چشمش خورد به اتاقی که خُرده نان و نان ‌های خشک رو می‌ریختند اونجا. دستور داد دیگه برای سپاه نان تازه نگیرند. همینطور هم شد. همه‌ی بچه‌ها، و حتی خودِ آقا مسعود از همون خُـرده نان‌ها استفاده کردند. مسعود معتقد بود که بیت‌المال نباید هدر برود... 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مسعود کفیل‌افشار 📚منبع: کتاب گلهای عاشورایی، جلد 2 ، صفحه 160 @sardaraneashgh
⚜لذت قناعت⚜ ☺️ما در هزینه‌های ازدواج اصلاً سخت نگرفتیم و از همدیگر توقعی نداشتیم. هم خانواده من به آقا جواد و هم خانواده ایشان به ما سفارش می‌کردند که خود را به زحمت نیندازید و زیاد هزینه نکنید. به نظرم این توقع نداشتن در ازدواج خیلی برکت می‌آورد. 👌خیلی چیزها را زن و شوهر بعدها در زندگی و با تلاش و قناعت می‌توانند به دست بیاورند. این کار خیلی لذت بخش‌تر است از اینکه همان ابتدا همه چیز فراهم باشد. 🚫هیچگاه در زندگی دوست نداشتیم غرق مادیات شویم. سادگی برایمان لذت بخش‌تر از تجملات بود و چیزی که همواره در خرید کردن برای هردوی ما خیلی اهمیت داشت «خرید کالای ایرانی» بود. 🏡در آن زمان ما مستأجر بودیم و حقوق پاسداری آقا جواد هم خیلی ناچیز و البته با برکت بود. زندگی لذت بخشی داشتیم و هیچ کمبودی احساس نمی‌کردیم؛ چون ایمان در زندگی‌مان‌ جای داشت و خداوند آرامش حقیقی را به ما هدیه داده بود. ✨وقتی اولین فرزندمان آقا «علی‌اکبر» می‌خواست به دنیا بیاید، مادرم می‌خواستن طبق رسم و رسوم سیسمونی تهیه کنند. من و آقاجواد از ایشان خواستیم از گرفتن تخت و کمد نوزاد و وسایل غیر ضروری صرف نظر کنند و نهایتا فقط وسایل ضروری را بگیرند. گفتیم: «بعداً که خودمان خانه خریدیم و بچه هم بزرگتر شد، متناسب با نیاز، سلیقه بچه و فضایی که داریم تهیه می‌کنیم». @sardaraneashgh
هنوز وقتش نرسیده است؛ تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چند بار گفتم چراغ موتور و خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند. خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندید! و گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». حسن می­ خندید و می­‌گفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید. نثار روح این شهید والامقام یک حمد و سه توحید احسان بفرمایید. صلوات. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود و رحمت خدا بر مرد بی ادعا رئیس جمهور سابق، شهید رجایی . سفره ای از صفای دل پهن است برای وسعتی به پاکی وپهنای کل سرزمین مقدس ایران رفتی ولی همیشه درقلب ها جاداری @sardaraneashgh
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش». 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند». 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود.... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد ●شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه ⁦🥀 @sardaraneashgh