#زندگینامه
#شهید_حامد_بافنده
🔶 شهید مدافع حرم حامدبافنده در سال ۱۳۶۶ متولد شدند.وی از کودکی عاشق مداحی و تلاوت قرآن بود وازسن ۵سالگی مداحی و قرائت قرآن به سبک مرحوم((عبدالباسط))راتمرین می کرند.
🔶 شهیدبافنده زندگی را درکنار حرم رضوی آغاز وتا ۲۰سالگی درمشهد زندگی کردند.خیلی زود همه مراحل زندگی اشان راپشت سرگذاشتند و وارد بازار کار شدندواز ۱۸ سالگی برای ازدواج اقدام کردند.ایشان برای تشکیل خانواده به استان کرمان سفر کردند.
🔶 شغلشان حسابداری بود وهمسرشان هم کارمند دولت بودوازلحاظ مالی هم چیزی کم نداشتند درهمین حال بود که خداوند به آنها یک فرزند دختر به نام فاطمه عطا کرد.
🔶 شهید بافنده برای اینکه به سوریه بروند به آموختن زبان افغانستانی پرداختند و با لشکر فاطمیون عازم سوریه شدند که سرانجام در ۳اردیبهشت ۱۳۹۶ مصادف با روز شهادت امام موسی کاظم(ع) در سوریه به شهادت رسیدند.
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_مرتضی_مطهری
مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در شهر فریمان از توابع مشهد در خانوادهای روحانی با اصالت سیستانی زاده شد. پدرش شیخ محمد حسین کیخا (مطهری)، نوه شیخ محمد علی کیخا از معتمدین سیستان از دهکده کنگ پیران بخش پشتآب شهرستان زابل بود. محمد علی کیخا بیش از یک قرن پیش برای نزدیکی بیشتر به حرم امام رضا و حوزه علمیه مشهد از شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان به شهرستان فریمان در استان خراسان مهاجرت کرد. مرتضی مطهری در کودکی برای فراگیری دروس ابتدایی به مکتبخانه رفت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد. اندکی پیش از سفر مطهری به قم، عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه درگذشته بود و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری به عهده گرفته بودند.
گفتنی است مرتضی مطهری که از شخصیتهای مهم در انقلاب اسلامی است به عنوان یک شخصیت سیستانی کمتر شناخته میشود. پدربزرگِ مرتضی مطهری یعنی آخوند ملا محمد علی کیخا، از علمای برجسته سیستانی بوده که به همراه خانواده خویش یعنی پدر مرتضی مطهری به منطقه خراسان کوچ میکنند و برای همین ایشان کمتر به عنوان یک سیستانی شناخته شدهاند
محمد حسین، پدر مرتضی مطهری از شخصیتهای مورد توجه در روستای فریمان بودهاست. پدر مطهری از شاگردان آخوند خراسانی بودهاست. پدر مطهری در سال ۱۳۵۰ شمسی در سن ۱۰۱ سالگی فوت کرد. گفته میشود که مادر وی اطلاعاتی دربارهٔ طب سنتی داشت و به معالجه زنان روستای فریمان میپرداختهاست. مطهری از پدر خود با عنوان طبیب روحانی و از مادرش با عنوان طبیب جسمانی یاد کردهاست.
جوانی و تحصیلات
مرتضی مطهری در جوانی
مطهری نزد محمد صدوقی، کتاب «مطوّل» را فراگرفت و نزد سید شهابالدین مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از سید حسین طباطبایی بروجردی (در فقه و اصول) و روحالله خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفه و اصول) و سید محمدحسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره گرفت.
قبل از نقل مکان سید حسین طباطبایی بروجردی به قم، مطهری گاهی به بروجرد میرفت و از درس وی استفاده میکرد. وی مدتی نیز از درس و بحث اخلاقی حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره برد. سید محمد حجت (در اصول) و سید محمد محقق داماد (در فقه) از استادان دیگر مرتضی مطهری بودند. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بودهاست.
خانواده
مطهری در سال ۱۳۳۱ با عالیه روحانی، دختر یکی از روحانیون مشهد ازدواج کرد. حاصل این پیوند چهار دختر و سه پسر است. علی مطهری و محمد مطهری دو تن از فرزندان اویند.
عباسهادیزاده مهندس نساجی، احمد یزدی داروساز، علی لاریجانی رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و مجید عباسپور دکتری محیط زیست و استاد دانشگاه صنعتی شریف دامادهای اویند.
مهاجرت به تهران
مطهری در سال ۱۳۳۱ از قم به تهران مهاجرت کرد، و در این شهر به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط مطهری تشکیل گردید، و در همان سال تدریس خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز کرد. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ و پس از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان، مطهری به یکی از سخنرانان اصلی این انجمن تبدیل گشت. وی در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصربهفرد این انجمن بود.
@khaimahShuhada
22.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🎥#زندگینامه #شهید_حمید_محمدرضایی
شهید حمید محمدرضایی اول مهر سال۱۳۵۰ در شهر شال از توابع استان قزوین به دنیا آمد. برای اولینبار در سن ١۴سالگی عازم جبهههای غرب کشور در منطقه بانه کردستان شد و ...!
@khaimahShuhada
#زندگینامه
محمّدمهدی خادم الشریعه فرزند محمّد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد.
مادر شهید درباره قبل از تولد او می گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین(علیه السلام) اوّلین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء(علیه السلام) دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.»
پدر شهید می گوید:« در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.»
برادرش می گوید :«محمّدمهدی هنوز شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد .در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدّت معیوب می شد . بعد از بیماری محمّد مهدی ، +پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند.»
یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمّدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :« هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست ».
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_محمد_بروجردی
در سال ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانهای محقر اما مصفا به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دنیا آمد.
وی در 6 سالگی پدرش را از دست داد و مادرش با همه مشکلات و سختیهایی که وجود داشت، تمامی هم و غم خود را برای تربیت وی به کار بست.
ناجی کردستان /3 داستان درباره یک شهید
محمد در 7 سالگی وارد مدرسه شد اما به دلیل شرایط مادی خانواده، تحصیل در کلاسهای شبانه توام با کار و تلاش روزانه را انتخاب کرد و خانواده را در تامین زندگی شرافتمندانه، مدد رساند.
در 17 سالگی ازدواج کرد و چندی بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستمشاهی بود، از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار حضرت امام (ره) راهی عراق شد، ولی در مرز دستگیر و به مدت شش ماه، روانه زندان شد.
وی ضمن ارتباط با شخصیتهای اسلامی و انقلابی، علاوه بر خودسازی و کسب فیض، به بعضی از امور مربوط به انقلاب، همچون تکثیر و توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) اشتغال داشت.
چندی بعد به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه و لبنان رفت و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد و به فراگیری مسائل نظامی پرداخت.
پس از قیام 19 دی ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیوقفه به مبارزات خود ادامه داد.
برخی از اقدامات وی عبارتند از:
مبارزه جدی و عملی علیه حضور آمریکا در کشور.
خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران).
عملیات نظامی 15 خرداد 1357.
انفجار در نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش.
خلع سلاح کلانتری 14 در میدان خراسان.
شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون.
هنگامی که بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران حتمی شد، محمد بروجردی به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهید بهشتی و شهید عراقی انتخاب شد و در طول مسیر با عشق و علاقهای قلبی به این کار مبادرت ورزید و در مدرسه رفاه نیز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ایفای نقش نمود.
وی پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را به عهده گرفت و چندی بعد او یکی از دوازده نفری بود که در خدت حضرت آیتالله خامنهای #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی را بنیانگذاری کردند.
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_شاهرخ_داییپور
شهید سردار حاج شاهرخ دایی پور در سال 1340 در شهر کرمانشاه به دنیا آمد. در مبارزات حقطلبانه مردم ایران علیه رژیم ستم شاهی فعالانه مشارکت جست و با شروع تجاوز دشمن بعثی به میهن عزیزمان به صورت بسیج نیروی مردمی در دفاع مقدس حضور پیدا نمود . شهید دایی پور در طی 85 ماه حضور در جبههها به افتخار جانبازی نائل آمد و در مسئولیتهای مختلف از جمله فرماندهی یگانهای توپخانه، ادوات و ضد زره لشکر نبی اکرم(ص) و قرارگاه نجف خدمت نمود و نیروهای زیادی را در این رستهها تربیت نمود. شجاعت و دلاوریهای نامبرده در عملیاتهای مختلف جنگ زبان زد همرزمان و مسئولین دفاع مقدس شد بطوری که بارها مورد تقدیر و تشویق فرماندهان سپاه قرار گرفت. بعد از پایان جنگ با استفاده از تجربیات خود در دفاع مقدس به آموزش دانشجویان دانشکده دافوس سپاه پرداخت و در تربیت شاگردان بسیاری در مدیریتها و مسئولیتهای مختلف مشارکت بسیار موثری ایفا نمود. همچنین در طی این دوره موفقیتهای زیادی در کسب قهرمانی رشته های کشتی و غواصی در سطح نیروهای مسلح کشور داشت و شاگردان بسیاری نیز تربیت نمود.این شهید والامقام جسارت به حرم حضرت زینب(س) توسط عوامل استکبار جهانی و صهیونیزم بینالملل را بر نتافت و داوطلبانه به دفاع از حرم مطهر اهل بیت(ع) شتافت و مدتهای مدیدی با مسئولیتهای مختلف مستشاری در جبهه مقاومت خدمت نمود و روز جمعه یکم تیر ماه 1397 در سوریه به آرزوی دیرینه ی خود نائل آمد و به یاران و دوستان شهیدش پیوست.
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_حسن_جعفربگلو
شهید حسن جعفربگلو، سال ۱۳۴۲ش در تهران چشم به جهان هستی گشود. مادر هر بار با نام مبارک حقتعالی به حسن شیر داد و او با شنیدن کلام وحی پرورش یافت. از کودکی علاقه خاصی به قرائت کلامالله مجید داشت، بههمین علت به آموختن آن همت گماشت. حسن در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیلاتش را ادامه داد. در زمان فراگیر شدن مبارزات مردمی انقلاب اسلامی، به موج خروشان تظاهرکنندگان پیوست و فعالیت سیاسی خود را آغاز نمود. بهدنبال ورود حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی در جمع استقبالکنندگان ایشان قرار گرفت. حسن بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مبارزه با ضدانقلاب را جزو مهمترین کارهای خود قرار داد و با یاری بچههای مسجد محل بهواسطه انجام فعالیتهای فرهنگی - و همینطور قصهنویسی - به سهم خود، گامی ارزنده در جهت تبلیغ و نشر فرهنگ اسلامی برداشت. حسن بعد از حضور در کلاسهای داستاننویسی حوزه هنری، از جمله کسانی بود که در نوشتن و به چاپ رساندن کتاب سوره - بچههای مسجد - همکاری داشت. شهید جعفربگلو برای مدتی نیز در کیهان بچهها فعالیت نمود. چندی بعد به دانشگاه تهران راه یافت و تحصیلاتش را در رشته فلسفه ادامه داد، اما در سال دوم تغییر رشته داد و رشته جغرافیا را انتخاب کرد. هشتم دیماه ۱۳۶۱ش زمانی بود که شهید بزرگوار، لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر تن نمود و پس از آن بود که طی عملیاتهای بیشمار، حماسهها آفرید. فرمانده دلاور تیپ ۱ لشگر ۲۷ محمد رسولالله (ص) یک نوبت از ناحیه سینه بهشدت مجروح گشت، حسن قبل از آن نیز در لشگر الزهرا (س) با دشمنان اسلام جنگیده بود. سرانجام، این مبارز نستوه در شب هفتم تیرماه سال ۱۳۶۷ هجری شمسی بهواسطه اصابت خمپاره به تانک در آتش عشق الهی سوخت و زمین منطقه شاخشمیران را به خون سرخ خویش زینت داد. پارههای پیکر سردار بیست و پنج ساله سپاه اسلام، شهید حسن جعفربگلو را در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپردند.
@khaimahShuhada
#زندگينامه
#شهید_قاسم_غریب
شهید قاسم غریب در تاریخ 1361/1/1 در روستای سیدمیران به دنیا آمد . بستر رشد اجتماعی این شهید بزرگوار طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نون حلال شیرمردانی چون قاسم غریب را تحویل جامعه داد.
او فرزند دوم خانواده ای بود که سه برادر و یک خواهر را در خود جای داده بود. محمدرضا غریب پدر شهید قاسم غریب در حالی که زمین زراعی زیادی نداشت با سختی و مشقت فراوان فرزندان خود را تربیت کرد .
شهید مدافع حرم قاسم غریب دوران تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان شهید صادق تازیکه سیدمیران گذراند و دوراه راهنمایی را نیز در همان روستا به مدرسه آزادگان رفت. او برای تحصیل در مقطع دبیرستان عزم گرگان کرد و دردبیرستان شهید رجایی گرگان مشغول تحصیل شد.
قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسما به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
او 5 سال بعد در سال 1384 در شهر قم با خانم اعظم السادات حسینی خادم افتخاری مسجد جمکران ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر6 و 8 ساله بنام های امیرعباس و محمد امین بود.
او بعد از ازدواج به شهر مقدس قم رفت و تا پارسال در این شهر زندگی می کرد . طی این سالها او در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد.
بعد از جانباز شدن از ناحیه چشم ، به توصیه پزشک که باید برای حفظ چشم دیگر مناطق مرطوب را برای ادامه کارت انتخاب کنی ، وی به زادگاهش گلستان آمد و مدتی در سپاه استان و بعد از آن نیز به گردان های تکاور تیپ مردم پایه سپاه نینوا پیوست.
اما این موجود پرخروش و رزمنده شجاع را یارای دوری از نبرد و میدان رزم نبود و با درک صحیح از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ سوریه کرد و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به به این کشور رهسپار شد.
قاسم بعد از انتقال همسر و فرزندان و زندگی خود به شهر قم ، به سوریه رفت و به مبارزه با تکفیری ها پرداخت و این دومین مرحله ای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب (س) به سوریه می رفت و آخرین باری بود که وطن را می دید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات تلمور سوریه برای همیشه از میان ما پر کشید.
به گواه اکثر همرزمان ، دوستان ، هم محلی ها و خانواده اش او را جز با “شربت شهادت” نمی شد سیر کرد و آنقدر ذوب در ولایت و دوستدار ائمه اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای نجات مسلمین بر نمی داشت. او مداحی بود که آخر مداحی هایش جمله “شهادت آرزومه” را زمزمه می کرد و آخرش هم به این مقام نایل شد.
قاسم غریب خلیان هلی کوپتر نیز بود و تصویری که مشاهده می کنید در سال 87 در جمع یگان ویژه پاسداران در معیت فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای و سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران ، سید یحیی رحیم صفوی مشاور فرماندهی کل قوا گرفته شده است که خلبان این هلی کوپتر شهید قاسم غریب بود.
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_سید_حسن_بهشتی_نژاد
در سال ۱۳۲۴ در اصفهان در خانودهای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام سید مصطفی بهشتینژاد از اساتید حوزه علمیه اصفهان بود که در علم، تقوا و فضیلت زبانزد مردم شهر اصفهان بود.
این شهید بزرگوار پس از دوران دبیرستان وارد حوزه علمیه شد و از محضر اساتید حوزه اصفهان، از جمله پدر بزرگوارش، حاج آقا حسن مصطفوی، سید محمد باقر امامی و حاج شیخ علی مشکوه بهرهمند شد. سپس به شهر مقدس قم رفت و در مدرسه دارالشفای قم ساکن شد.
شهید بهشتینژاد بیش از دوازده سال در این شهر به تحصیل و تدریس پرداخت که در این مدت سختکوشی و جدیت در تحصیل، تحقیق و اخلاق نیکو از خصوصیات روحی و اخلاقی این شهید بزرگوار بود، به طوری که همانند پدر در تقوا و اخلاق شهره شهر قم شد.
وی در قم از درس اساتیدی هم، چون آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری، آیتالله شیخ محمد فاضل لنکرانی، آیتالله حسین مظاهری و آیتالله نوری همدانی بهرهمند شد و پس از آن در مدرسه حقانی به پیشنهاد شهید بهشتی و شهید قدوسی، مشاور راهنمای طلاب شد؛ فرصتی که بستری شد تا آرام آرام با اندیشهها و آرای شخصیت هایی، چون شهید بهشتی و شهید مطهری آشنا و جذب مکتب انقلابی آنها شود.
بهشتینژاد در جریانات سیاسی پیش از انقلاب نقش پررنگی داشت و سخنرانیهای موثر ائ در سالهای ۵۶ و ۵۷ علیه رژیم شاهنشاهی هنوز در خاطر مردم شهر اصفهان هست؛ سخنرانیهایی که عمدتاً در محله مسجد سید اصفهان برگزار میشد و مردم این شهر و دیار در تلاش برای سرنگونی رژیم پهلوی مصممتر میکرد.
از مهمترین سخنرانیهای وی میتوان به سخنرانی هفتم محرم سال ۵۷ اشاره کرد که با صدای رسا گفت:ای مردم مسلمان هیچ نمره تمایلی به ظالم پیدا نکنید اگر به ظالم تمایل پیدا کردید، آتش شما را میگیرد. همیشه بازگو کردن گذشته برای آینده سازندگی دارد؛ یعنی در بعدهایی که ما در پیش داریم، باید به هوش باشیم و به گوش باشیم که نکند این عوامل گذشته تکرار شود و ما آنچنان در فشار قرار بگیریم که دیگر امکان رهایی نداشته باشیم.
سید محسن بهشتینژاد برادر شهید درباره منش سیاسی و انقلابی برادر معتقد است: وی از ارادتمندان به امام خمینی (ره) و از جمله روحانیونی بود که در مسیر انقلاب اسلامی تلاشهای فراوانی کرد، همچنین در راستای قوت بخشی به خط اسلام ناب محمدی، جلوگیری از انحرافات جامعه و بصیرت دینی جوانان فعالیتهای به سزایی داشت.
وی هم چنین عنوان کرده بود: ملاک برادرم فقط و فقط حرکت در مسیر رضای باریتعالی و عمل به وظایف شرعی بود و در مسیر خود حتی در برخی موارد که برخلاف میل باطنیاش بود راهی را انتخاب میکرد که اولویت و اهمیت داشت و بر اساس میلش تصمیمگیری نمیکرد.
این شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ستاد تبلیغ و منبر به صورت جدی در مقابل خطهای انحرافی فکری و سیاسی نفاق و لیبرالیسم میایستاد و روشنگری میکرد، همچنین به تبلیغ و تدریس در نهادهای انقلابی هم، چون جهاد سازندگی و سپاه مشغول بود.
شهید بهشتینژاد در سال ۱۳۵۹ ش. با اصرار بعضی از علما و دوستانش به عنوان حاکم شرع در دادگاه انقلاب شیراز مشغول به فعالیت شد و در مدت کوتاهی وضع نابسامان آنجا را انتظام بخشید و به خاطر عملکرد دقیق و احتیاط فراوان، بارها تحسین شد و مسئولان را تحت تاثیر خود قرار داد.
قاطعیت ایشان در مقابله با فساد و فحشا در دادگاه شیراز به شدت مورد توجه شهید بهشتی قرار گرفت و سرانجام با اصرار دوستان و مشورت شهید بهشتی کاندیدای نمایندگی مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی شد.
حجتالاسلام بهشتینژاد همزمان با فعالیت در دادگاه شیراز، به عنوان امام جمعه موقت اصفهان نیز به انجام وظیفه پرداخت. ایشان با کلام گیرای خود در خطبههای نماز جمعه و دیگر جلساتی که حضور داشت، سعی در بیداری روح انقلابی و دینی مردم مینمود. در زمان اوج گیری نهضت اسلامی سخنرانیهای وی در تحصن تاریخی مردم اصفهان در منزل آیتالله خادمی و مسجد سید زبانزد خاص و عام بود.
این عالم فرزانه که پس از فوت پدر بزرگوارش، آقا سید مصطفی، در مسجد گورتان، نماز جمعه را اقامه مینمود، هنگامی که کاندیدای مجلس شورای اسلامی شده بود و انتظار میرفت تا در مجلس نیز بتواند مدافع اسلام و انقلاب و خدمتگزار مردم مسلمان ایران باشد، توسط کوردلان منافق، در سوم مرداد ماه سال ۱۳۶۰ شمسی به همراه برادر زاده سه ساله اش ترور شد و به شهادت رسید.
@khaimahShuhada
بسم رب الشهدا و الصدیقین
#زندگینامه
#شهیدمصطفی_ردانی_پور
🌷مصطفی در سال ۱۳۳۷، در شهر اصفهان به دنیا آمد.
پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالی بافی مخارج زندگی را تأمین کرده و زندگی بسیار سادهای داشتند.
با وجود وضعیت مالی نه چندان خوب اما به خاطر عشق و علاقه وافر به ائمّه اطهار و حضرت زهرا (علیهم السلام) همیشه جلسات روضه خوانی ماهانه در منزلشان برگزار میشد.
شاید مهمترین خصوصیات خانواده او را بتوان رزق حلال و محبت اهل بیت به خصوص حضرت زهرا نامید.✨
@khaimahShuhada
#زندگینامه
#شهید_امیر_سیاوشی
📍شهید امیرسیاوشی متولد سال 1367 از جوانان محله چیذر و از میانداران هیئت رایه العباس امام زاده علی اکبر(ع) بود که برای دفاع از حرم آل الله پاییز سال 94 به سوریه رفت و مدتی بعد پس از حضور در میدان های نبرد توسط تکفیری های وهابی به شهادت رسید. حالا مدت هاست محله چیذر همچون اکثر محله های شهر تهران به نام یکی از شهدای مدافع حرم مزین شده است. جوانی که در بهار زندگی و تنها چند روز مانده به مراسم جشن عروسی، جان خود را در راه عشق به اهل بیت (ع) فدا کرد و روز 29 آذرماه به آرزوی خود رسید.
🔆 یکی از همرزمان شهید امیر سیاوشی روایتی از نحوه شهادت این شهید مدافع حرم را بازگو کرده است که در ادامه آن را می خوانید.
💠 در سوریه بودیم و در منطقه درگیری با دشمن قرار داشتیم. ساعت تقریبا پنج و نیم یا شش صبح بود و هوا روشن شده بود. چند کیلومتر پیاده روی کردیم تا به محل درگیری نیروها رسیدیم.
➖ چند تپه کنار هم بود که روی هرکدام از تپه ها خانه ای قرار داشت. اولین تپه و خانه را از دشمن باز پس گرفتیم و به دنبال پاکسازی بقیه خانه ها جلو رفتیم. خواست خدا بود که با آن همه خستگی توانستیم همه منطقه را تحت اختیار خود درآوریم و هفت کیلومتر جلو برویم.
♦️ به «خان طومان» رسیدیم، گروهی از نیروهای عراقی از صبح در محل درگیری حضور داشتند، تعدادی برگشته بودند و تعدادی هم هنوز در شهر می جنگیدند. ما هم حدود 35 نفر بودیم که وارد منطقه شدیم و توانستیم نقاطی را از دشمن باز پس بگیریم.
@khaimahShuhada
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید_سید_احمد_پلارک
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود..
@khaimahShuhada